آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

Link to انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

تست روانشناسی سلامت روحی (خیلی مهم و جالب )

Posted: 30 Jun 2011 02:06 PM PDT

آقا من مرزم.24.وای دارم روانی میشم انگار:a (17)::a (17)::a (17)::a (17)::a (17)::a (17)::a (17)::a (17):

چه عجایبی هستن این پسرا...میگین نه نگاه کنین...

Posted: 30 Jun 2011 01:34 PM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط gole lale (پست 325620)
کی گفته پسرها فقط تقلب می کنند،من خودم تو یه امتحان تقلب نکنم شب خوابم نمیبره،:24:

آفرین آفرین :hiddend (23):

علت حذف بعضی از پست ها ... ؟؟؟

Posted: 30 Jun 2011 01:29 PM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط phay (پست 325596)
من فقط زده بودم "الان دارین به چی فکر میکنین" همین !! هیچ کذوم از این مواردبالا نبود دو نفر هم بلافاصله جواب دادن که اصلا چیز بدی نبود! از فردا صبحش غیب شد!!!:24:

ديگه اين چيزها رو مدير ميتونه ببينه كه كي حذفش كرده
بايد از كوروش بپرسي
موفق باشي

عکسهای خنده دار و جالب

Posted: 30 Jun 2011 01:24 PM PDT

دمت گرم خیلی خوب خیلی قشنگ مثل فشنگ حالا شد دیده میشه سپاس:hiddend (13)::01::a (4)::hiddend (30):

كلي جك باحال واستون گذاشتم

Posted: 30 Jun 2011 01:20 PM PDT

لره به ترکه ميگه بيا نون پنير انگوربخوريم ترکه ميگه: من اسهال دارم لره ميگه: ولش کن اونوبعدأميخوريم

اصفهانيه زنشوتوعربستان گم ميكنه بعد ازدو هفته زنش زنگ ميزنه میگه حاج آقابعد از ٣٠ سال زندگي تازه فهميدم نه پولت پولس نه دولت دولس!
شرایط زن ومردموقع ازدواج: زن باید نجیب باشد مثل اسب. ملوس باشد مثل گربه.زیبا باشدمثل آهو با وقار مثل طاووس مرد فقط خر باشد کفایت میکند!
بياد بچه های قديم كه باذغال واسه خودشون سیبيل ميذاشتن تاشبيه باباشون بشن نه بچه های امروز كه ابروهاشونو برميدارن تاشبيه مادرشون بشن !
آگهي تركى:
كلفت،زيبا، پشمالو، نرم،
مناسب كون شما فرش شفقى تبريز!
.
لره می خواست یك سال تو زندگی جلو
بیفته ، رفت زن حامله گرفت
ياشاسین یعنی چه؟
تشويق تركهابراي انجام كارسنگيني كه ازعهده خرهم برنميايد.
ترکه خیاطی داشته یه مشتری زن میاد میگه آقامن یه لباس میخوام وقتی خم میشم از جلو سینه هام معلوم شه از عقب شورتم ترکه میگه من معمولی می دوزم خودت هرجارفتی بگو من جنده ام
ترکه دستش قطع میشه خیلی افسرده میشه. یکی رو میبینه دو تا دست نداره،داره قر میده!
میگه عجب روحیه ای داری؟!
میگه روحیه چیه کونم میخاره!
لره ميره جنگل داد ميزنه ما شير ميخوريم, ببر ميخوريم، شير ميپره جلوش,‎ ‎لره ميگه: ما بعضي وقتا گوه زيادى هم ميخوريم!!!
انواع ريدن بچه:
5ماهگى تو دستت،
5سالگى تواعصابت، 15سالگى توهيكلت،
20سالگى تو آبروت،
25سالگى تو پولت، وقتى مردى تو روحت !!

:hiddend (13)::01::a (4)::hiddend (30):

زنگ موبایلت رو خودت میذاری؟بخون ببین چطور آدمی هستی؟؟؟؟؟؟

Posted: 30 Jun 2011 01:08 PM PDT

بعضی ها از ویبره استفاده میکنن چون از صدای گوشی خوششون نمیاد:24:

اندر عاقبت جداسازی جنسی

Posted: 30 Jun 2011 12:34 PM PDT

با اعمال این محدودیتهاامار انحرافات جنسی هم زیادشده این انحرافات فقط همجنسگرای راشامل نمیشه حتی روابط عادی زن وشوهری به انحراف کشیده شده وباعث بالا رفتن امار طلاق در اینده زوجین میشود:hiddend (13)::hiddend (30):

به یاد داشته باش.... ؟؟/

Posted: 30 Jun 2011 12:29 PM PDT

کم کم یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی و محکم باشی پای خدافظی و خیلی می ارزی
:24:

اگه بفهمی تا چند ماه دیگه بیشتر زنده نمیمونی چیکار میکنی؟؟؟؟؟؟

Posted: 30 Jun 2011 12:21 PM PDT

من هر چیزی رو که حالا نمی تونم بگم رو به اطرافیانم می گم ،غرورم رو کنار میذارم و با همه مهربون میشم

با این مطلب اگر موافقید ( چرا ) - اگر مخالفین (چرا )

Posted: 30 Jun 2011 12:17 PM PDT

چون گناه داره خب چرا حرفی بزنی که ناراحت شه


با نگاه من خب شاید دلش بلرزه تقصیر من چیه اون دلشو بچسبه نلرزه


راهی نرم که بیراهه باشه دیگه خیلی سخته نمیشه

خطی ننویسم که که کسیو ازار بده هم نمیدونم میشه یا نمیشه


هر کسی یجوره باید همون جور که هست قبولش کرد


روز و روزگار خوش نیس

همه چی رو به راه نیست و ...

:24::24:

پس هوا را از او بگیر، خنده ات را نه

Posted: 30 Jun 2011 12:05 PM PDT

بابا ایول بازم خوب اومدی،کارت درسته.:01::01::01:

عکس مرز شب وروز

Posted: 30 Jun 2011 11:24 AM PDT

مرسی؛تکراری بود:24::24:

شاهکار ای عکس سه بعدی

Posted: 30 Jun 2011 11:12 AM PDT




..

همه بیان چند خط بنویسن ولی راستشو بگو ...

Posted: 30 Jun 2011 11:08 AM PDT

نه عزیز دل صاحب خونه نبود . بلکه پسر صاحب خونه بود که قبول نشد ./

جادو و جادو گری یاد بگیرید

Posted: 30 Jun 2011 10:57 AM PDT

برون فکنی

درس اول برون فکنی:(برون فکنی آسان)
روش اول
حالتی که ما از آن استفاده میکنیم حالتی است که شما معمولا از آن به آسانی میگذرید. وقتی که ما میخوابیم قبل از به خواب رفتن در حالت خاصی قرار میگیریم. که در واقع این مرحله از به خواب رفتن مرزی میان خواب و بیداری است. در این حالت ما شروع به دیدن تصاویر جسته و گریخته میکنیم که دیدن این تصاویر در واقع نشانه این است که ما در حال به خواب رفتن هستیم. حتی در این حالت ما هنوز به بیداری خودمان مطمئن هستیم ولی کاملا آگاه نیستیم. بعد از گذر از این حالت ما به خواب رفته ایم.
یک شخص عادی به آسانی از کنار این پدیده میگذرد. در حالی که اگر شما کسی باشید که شوق برای برونفکنی دارید از آن استفاده خواهید کرد. نکته ای که باید اضافه کنم اینست که ما پس از گذر از این مرز آگاهی خودمان را از دست میدهیم. منظور من از آگاهی آن نوعی است که ما در هنگام بیداری داریم و به وضعیت خودمان یعنی بیداری واقف هستیم. نکته بسیار جالبی که مطرح میشود ادامه دادن این آگاهی پس از گذشتن از مرز میان خواب و بیداری میباشد. در واقع اگر ما موفق به آگاه ماندن پس از به خواب رفتن بشویم به راحتی میتوانیم شاهد یک برونفکنی کاملا طبیعی باشیم. که در آن کالبد انرژی بدن به حالت آزاد در آمده و کالبد اختری ما در تبع آن از کالبد انرژی آزاد میگردد و در این حین کالبد انرژی شروع به جذب انرژی میکند که یک روند کاملا طبیعی است. البته در صورت آگاه شدن اکثریت متوجه این مرحله نمیشوند. چون در هنگام برونفکنی مرحله ای وجود دارد که ما در آن آگاهی را از دست خواهیم داد و آن در هنگام جدا شدن از بدن است و پس از جدا شدن ما دوباره آگاه خواهیم شد. این مرحله بسیار کوتاه است و خیلی ها متوجه آن نخواهند شد
روش دوم
روشهای بسیار موثری ابداع شده که میتوانیم از آنها استفاده کنیم. یکی از این روشها به این صورت هست که هنگام خواب (ترجیحا باید به اندازه کافی نیاز به خواب داشته باشیم. شب هنگام بهترین موقع است) و در حالی که دراز کشیده ایم و در حال به خواب رفتن هستیم به یک تصویر دلخواه فکر کنیم. سعی کنید تصویری را انتخاب کنید که واقعا دلخواه شماست. یعنی به اندازه کافی به آن علاقه داشته باشید که بتوانید به آن در ذهنتان فکر کرده و آن را در ذهنتان نگهدارید. برای مثال تصویر شخصی که خیلی به آن علاقه دارید. تصویر یک مکان. یک شیء یا هر چیز که قبلا در ذهن شما ماندگار باشد. دلیل انتخاب کردن تصویر برای این روش به این دلیل میباشد که در این مرحله که شما به این کار مشغول هستید با مرحله ای که پشت سر خواهید گذاشت و آن هم از تصاویر تشکیل شده شباهت بسیاری وجود دارد و باعث خواهد شد شما بتوانید آگاهی خودتان را حفظ کرده و از مرز میان خواب و بیداری رد شوید و همچنان آگاه بمانید. برای این تمرین فقط وقتی به تختخواب بروید که واقعا احساس خواب در شما زیاد باشد و بتوانید این کار را شروع کنید. بعد از آن کار شما باید نگاه داشتن این تصویر ذهنی باشد و بتوانید این کار را به خوبی انجام دهید. شما باید این کار را همچنان ادامه دهید به هر میزان زمان تا شما به خواب فرو روید. بعد از آنکه بدن شما به خواب رفت و شما هنوز آگاه بودید میتوانید از بدنتان خارج شوید.
روش آخر
خیلی ها ممکن است برایشان سوال باشد که چطور از بدنمان بیرون بیاییم؟
شما میتوانید مثل اینکه از تختخواب بلند میشوید دستتان را روی تخت بگذارید و آهسته بلند شوید و سر پا بایستید. یا میتوانید به یک سمت بغلتید و دوباره سر پا بایستید. همچنین میتوانید به آسانی اراده کنید و تصور کنید که در حال ارتفاع گرفتن از جسمتان هستید یا دارید از قسمت پاهایتان خارج میشوید و از جسمتان دور میشوید. البته سعی کنید برای انجام راحت این مرحله هنوز چشمهای کالبد اختریتان بسته باشند. این فقط برای راحتی شماست و باز کردن چشمها در حین بیرون آمدن از بدن هیچ خطری ندارد. رمز موفقیت این روش یکی از نیاز به خواب داشتن شماست (البته نباید خیلی خیلی خواب آلود باشید) و دیگری موفقیت در نگاه داشتن تصویر در ذهن تا آخرین مرحله و هنگام رد شدن از مرز میان خواب و بیداری است. در این حالت شما به راحتی آگاه میمانید در حالیکه بدن شما کاملا به خواب رفته است. در صورتی که در انجام مرحله تصویر ذهنی احساس راحتی نمیکنید و این روش را نمی پسندید میتوانید از یک روش دیگر استفاده کنید. میتوانید در صورت تمایل از روش دوم استفاده کنید. در این روش که کاملا مشابه با روش اول است قسمت تصویر ذهنی وجود ندارد و به جای آن در هنگام به خواب رفتن میبایست دستتان را بالا نگهدارید. اتفاقی که در این حین می افتد اینست که به محض به خواب رفتن، دست شما به پائین می افتد و شما دوباره بیدار میشوید. پس از بیداری دوباره دستتان را بالا نگهدارید. و این حالت چندین تکرار میشود تا اینکه بتوانید در نزدیکترین مکان بین خواب و بیداری قرار بگیرید و بتوانید بیدار بمانید در حالیکه بدن شما به خواب رفته است. این تمرینی است که به این طریق شما میتوانید هر بیشتر به مرز خواب و بیداری نزدیک شوید و بتوانید خودتان را بیدار نگهدارید و بدنتان را بخواب ببرید. برای دستیابی به تسلط در این روش میبایست شما به تمرین در این زمینه بپردازید و در صورت ورزیده شدن در این کار میتوانید به راحتی برون فکنی کالبداختری کنید.

شرط موفقیت در این روش و دیگر روشها تمرین میباشد.[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/99.gif[/IMG]












چشم سوم

چشم سوم با اسامي مختلف از جمله چشم معرفت، چشم بصيرت، چشم دل، چشم درون، تيسراتيل و آجنا خوانده مي‌شود و جايگاه آن در كالبد اثيري و منطبق بر پيشاني در جسم فيزيكي است.

برخي دانشمندان اعتقاد دارند كه چشم سوم محلي براي دريافت ادراكات فراحسي، الهام و اشراق و وسيله‌اي براي ارتباط موجودات با يكديگر در جهان هستي مي‌باشد. از طريق آجنا مي‌توان با عوالم و موجودات ماورائي و همچنين با وراي ابعاد مكاني و زماني ارتباط برقرار ساخت. همچنين با كمك آجنا مي‌توان هاله‌ها را ديد.

براي رؤيت هاله، لازم است كه تمرينات باز كردن چشم سوم را انجام دهيد، تا چشم سوم خود را تحريك كرده، قدرت گيرندگي آن را افزايش دهيد. اين كار شما را قادر مي‎سازد كه انرژي اطراف سوژه‌ را دريافت كنيد. البته بدون انجام اين كار هم ديدن هاله‎ي تك‌رنگ‌ها ممكن است، اما اگر چشم سوم شما تحريك و باز نشده باشد، ديدن هاله‎ي يك موجود زنده بسيار مشكل خواهد بود.

به ياد بياوريد كه وقتي خيلي خيلي خسته و كاملاً فرسوده‌ايد چه حالي داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي براي روزها نخوابيده‎ايد و به سختي مي‎توانيد چشمهايتان را باز نگه داريد؟ به ياد بياوريد كه چه احساسي داريد وقتي چشمهايتان دست از تلاش براي بسته شدن بر نمي‎دارند؟ به ياد بياوريد كه چه حالي داريد وقتي كه با چشمهايتان مي‎جنگيد تا آنها را باز نگه داريد؟

تجسم اين حالتها با تمركز و توجه كامل، در شما احساسي برمي‎انگيزد، مانند اينكه تلاش مي‎كنيد يك پرده‎ي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند كنيد. در چنين حالتي ماهيچه‎هاي چشمهايتان خوب پاسخ نمي‎دهند، بنابراين كار شما تقريباً بطور كامل ذهني است.

چند لحظه صبر كنيد تا اين حالت را به خوبي مجسم كنيد. كوشش براي باز نگه‌داشتن چشمان خسته، يك تحريك ذهني قوي در چشم سوم ايجاد مي‎كند و به تدريج باعث باز شدن آن مي‎شود. اما چگونه؟

اين فعاليت گشايشي ذهن ، آگاهي جسمي شما را در محل چشم سوم متمركز مي‎كند. هنگامي كه آگاهي جسمي شما در يك قسمت از بدنتان متمركز مي‎شود و شما آن ناحيه را تحت نفوذ ذهني خود قرار مي‎دهيد، كالبد انرژي خود را در آن ناحيه به نحوي پويا تحريك مي‎كنيد. اگر اين فعاليت ذهني به اندازه كافي ادامه پيدا كند و تلاش ذهني كافي صرف آن شود، چشم سوم شما شروع به باز شدن خواهد كرد.

اگر شما فعاليت گشايشي ذهن را هنگامي كه در حالت آرامش هستيد و موضوعي در ميدان ديد شما قرار دارد ( و بطور مستقيم در حال نگاه كردن به آن نيستيد ) انجام دهيد، ديد هاله‎اي خودبخود ايجاد خواهد شد.

فعاليت گشايشي ذهن كه در اينجا شرح داده شد، شبيه تكنيك‎هاي ديداري باز كردن چاكرا است كه توسط اكثر استادان كار با انرژي و پيشرفت قواي ذهني تدريس مي‎شود. فقط به مراتب قوي‌تر و مؤثرتر است. تمرينهاي ديداري كار با انرژي به تنهايي ضعيف و كند هستند و يادگيري و استفاده از آنها مشكل است.

توصيه: مركز بين دو چشم (روي پيشاني) را به نرمي با ناخن بخارانيد. اين كار به شما كمك خواهد كرد كه اين نقطه را با آگاهي جسماني خود به دقت هدف بگيريد.

آگاهي جسماني خود را به ناحيه بين چشمهاي خود منتقل كنيد. با تمركز كامل از اين ناحيه آگاه شويد. اين ناحيه را به صورت ذهني بالا بكشيد. چنان كه گويي تلاش مي‎كنيد پلكهايتان را به زور باز كنيد. اما به ماهيچه‌هايتان در اين ناحيه اجازه ندهيد كه منقبض شوند يا به هر صورت ديگر پاسخ بدهند ( اين تلاش كاملاً ذهني است).

احساس خود را به دقت مورد توجه قرار دهيد. تصور كنيد كه چشمهايتان خيلي سنگين شده‎اند؛ به آنها اجازه دهيد كه بسته شوند، و چند بار پلكهايتان را به‌هم بزنيد. توجه كنيد كه براي اين كار از كدام ماهيچه‌ها استفاده مي‎كنيد.

همين فرمان عضلاني را از طريق آگاهي جسماني ذهن خود در آن ناحيه به كار ببريد، اما ديگر به ماهيچه‌هاي پلكهايتان اجازه ندهيد كه از فرمان اطاعت كنند.

اين كار را دوباره و دوباره تكرار كنيد ( بالا بكشيد، بالا بكشيد، بالا بكشيد… ) چنان كه گويي يك وزنه‎ي خيالي سنگين را از پشت چشمهايتان بلند مي‎كنيد.

اين كار را بارها تكرار كنيد، اما به خودتان ( يا هيچ يك از ماهيچه‎هايتان ) اجازه‎‎ي انقباض يا پاسخ ندهيد. اين كار در آغاز كمي دشوار است، اما با كمي تمرين به راحتي در انجام آن مهارت و تسلط پيدا مي‎كنيد.

اين فعاليت گشايشي ذهني خيلي مهم است. اگر مي‎خواهيد به روشن‌بيني و ساير توانايي‌هاي روحي دست پيدا كنيد، اين تمرين اولين قدم براي يادگيري كنترل چشم سوم است.

در مراحل اوليه ممكن است احساس كنيد كه ناحيه وسيعي از بالاي ابروهايتان را بالا مي‎كشيد، حتي تمام پيشاني خود را . اين مورد اشكالي ندارد و باز هم مي‎تواند تأثير لازم را براي باز كردن چشم سوم شما داشته باشد. با تمرين بيشتر خواهيد توانست حوزه‎ي تمركز فعاليت ذهني خود را كاهش دهيد و آن را به ناحيه‎ي بين ابروها ( چشم سوم ) محدود كنيد.

اگر اين فعاليت گشايشي ذهني را ادامه دهيد، چشم سوم خود را تحريك كرده ، آن را فعال خواهيد ساخت. تمركز يكنواخت و آرام شما روي يك شيئ، چشم سوم شما را با انرژي ساطع شونده از آن شيئ هماهنگ خواهد كرد. اين انرژي به مركز بينايي مغز شما ارسال مي‎شود و در آنجا بعنوان يك تصوير ( يك نوار روشن از نور رنگي ) تفسير مي‎‌شود.

توصيه: هر گاه در انجام اين عملكرد گشايشي ذهني، تمركز و تسلط كافي كسب كرده، آنرا بصورت ذهني اجرا كنيد، متوجه خواهيد شد كه وزنه‎ي خيالي پشت چشمهاي شما در يك سمت آسانتر از سمت ديگر بالا كشيده مي‎شود،كه معمولاً سمت راست آسانتر است. اصولا‎ً اين احساس ناشي از تفاوت بين دو نيمكره‎‎ي مغز شما است كه استفاده از يكي به مراتب آسانتر از ديگري است ( نيمكره‎ي غالب ). اگر اين مورد براي شما ايجاد اشكال مي‎كند، با يك فعاليت چرخشي ذهني، در جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت در ناحيه‎ي بين ابروها، چشم سوم خود را تحريك كنيد. منظور از جهت چرخش عقربه‎هاي ساعت اين است كه صورت خود را به عنوان صفحه‎ي ساعت در نظر بگيريد و جهت صحيح چرخش را با آن بسنجيد. براي اين فعاليت چرخشي نيز از همان فرمان ذهني عضلاني استفاده كنيد كه قبلاً براي باز كردن چشمهاي خسته به كار مي‎برديد. اما اكنون آنرا براي چرخش به كار ببريد، چنان كه گويي با حركت چرخشي يك مداد، اين ناحيه را تحريك مي‎كنيد. بهترين روش اين است كه براي فعال كردن چشم سوم خود تمرين گشايشي اصلي و اين تمرين چرخشي را يك در ميان انجام دهيد. فعاليت گشايشي ذهني به هر حال براي هماهنگ كردن چشم سوم شما با هاله لازم است.


توجه: به ياد داشته باشيد كه همه‎ي اين تمرينهاي محرك انرژي، به آگاهي جسماني موضعي خصوصاً آگاهي موضعي در سطح پوست وابسته‎اند. براي اينكه اين تمرينها مؤثر باشند، بايد احساس كنيد كه آنها واقعاً اتفاق مي‎افتند.
باز کردن چشم سوم:(درس دوم)
برای انجام تمرین به یک آینه ساده با ابعاد 15*20
یک جای نیمه روشن
ویک حوصله و 20 دقیقه وقت برای تمرین نیاز دارید
در محلی که مراقبه میکنید روبروی دیواری که تا حد امکان ساده باشد به فاصله ی 60 سانتی متر از دیوار بنشینید و آینه را روبروی صورت روی دیوار بصورت قدی نصب کنید. سپس 3 نفس عمیق بکشید و به مردمک چشمتان توی آینه یا نوک بینی توی آینه متمرکز شوید و سعی کنید تا جایی که ممکن است پلک نزنید اگر کوچکترین سوزشی در چشم پیدا شد چشمان را ببندید و بعد از چند لحظه دوباره باز کنید و ادامه دهید .. در طول روزهای متوالی که این تمرین را انجام میدهید کم کم زمان باز بودن چشمها را بیشتر کنید تا 20 دقیقه را کاملا با چشم باز و تمرکز انجام دهید.
وقتی توی مردمک خود تمرکز میکنید و یا نوک بینی باید کاملا محو همان نقطه شوید به این ترتیب کم کم صورت کج و ماوج میشود وتبدیل به صورت دیگری میشود تمام صورت سیاه میشود (تصویر آینه)و اگر بتوانید باز هم تمرکز را حفظ کنید صحنه ها و چیزهای را مشاهده میکنید که نشان از باز شدن چشم سوم و دیدن نادیدنی




13



تله کینزی

اول طوری بشینید که کف پاهایتان روی زمین باشه روی صندلی خوبه بعد یادتون باشه دست هارو روبروی هم و نزدیک به سینه ی خودتون بیارید (ارنج هاتون نباید روی پاتون لم بده!) حالا چشم هاتون روببندید اگه میخواید تمرین بهتر نتیجه بده کف دست هاتون رو بخارونید.باید تجسمتون قوی باشه اگه نیست اینقدر تمرین کنید تا قوی بشه.حالا تسور کنید که زمین از جنس شیشه است و در مرکز اون یه منبع بزرگ انرژی (به هر رنگی میخواهید باشه)وجود داره و درست زیر کف پای شما توی شیشه ها یه راه وجود داره که به اون منبع انرژی میرسه . حالا سعی کنید اون انرژی رو بالا بکشید(کاملا ذهنی)وقتی به کف پاتون رسید خوب اونو نگه دارید تا احساس کنید یه آب سرد کف پاتونه این آب درست حسابی حس نمیشه اما با تمرین میشه خوب اونو حس کرد. حالا به مرحله ی سخت میرسیم بالا آوردن اون آب از رگ های زانو!حس کنید آب داره آروم آروم از داخل پاتون میاد بالا تو ساق پا حرکت دادنش سخته اما بالاخره میشه وقتی به زانو رسید با انرژی های اونجا مخلوتش کنید و بالا تر بکشیدبه نزدیک شکمتون که رسید سردی خودش رو از دست میده و هم دمای بدنتون میشه با آب های توی شکمتون مخلوتش میکنید و دوباره بالا بکشیداینجا آب راحت بالا میادو به هردو شونتون میرسه حالا آب یه ذره گرم شده با آب های شونه هاتون مخلوتش کنید و آب رو به سمت هردو ارنجتون بکشید آب هرچی پایین تر میاد گرم تر میشه و با رسیدن به کف دست ها جوش میشه . حالا باید اینقدر آب توی دست هاتون جمع کنید که به وزوز یا سوزش بیفته یا مثل قلب تپش کنه .فکر کنید یه لای پوست از روی کف دستتون کنار میره و از زیرش انرژی به سمت اون یکی دست میره وقتی انرژی به اونیکی دستتون رسید وزوز بیشتر میشه سوزش هم همینطور.حالا باید انرژی هاتون رو به دست دیگه وارد کنید آدم احساس میکنه درست داخل نمیره ولی بعدا میره.حالا خیلی آروم دست هاتون رو از هم دور کنید احساس میکنید یه آهنربا بین دستهاتونه و نمیذاره دست هاتون از هم دور بشه.حالا دست هاتون رو به هم نزدیک کنید این بار احساس میکنید یه نیرو نمیذاره دست ها به هم برسن.اگه خیلی زیاد و خوب و درست تمرین کنید موقع تمرین حس خوبی به شما دست میده خوب خوشبختانه درس یک تموم شد فعلا همین تمرین رو انجام بدید روزانه نیم ساعت خوبه 1 یا دو ساعت عالیه و بالای 5 ساعت باعث میشه خیلی زود به درس بعدی برسین

انتقال انرژی به جسم:(درس 2 چاکرای دست)
برای حرکت دادن اجسام نیازه از دست ما به اون جسم نیرو وارد بشه تا اون جسم حرکت کنه
برای انتقال انرژی اول تمرین بالا رو ان جام میدید تا دست تون خوب گرم بشه و انرژی مورد نیاز رو به دست بیاره بهد کف دستتون رو میگیرید طرف اون جسم و با انگشت اون دست از کف دست به اون جسم یه خط فرضی میکشید حالا بایه فشار سریع از آرنجتون شروع کنید به بیرون دادن انرژی به سمت اون جسم (بهتره جسم یه نخ آویزون باشه تا تمرین بهتر انجام بشه)وقتی احساس کردید اون جسم هم با دستتون حالت آهن ربایی گرفته سعی کنید به جسم به طرف جلو فشار وارد کنید

اگه استعدادشو داشته باشین تو روز سوم یا چهارم نخ جلو میره با 2 ساعت تمرین اما اگه یه آدم معمولی باشید شاید یه هفته طول بکشه .تمرینات و دروس مدیتیشن رو هم انجام بدید این کار رو هم روزی 1 ساعت به بالا انجام بدید جواب میگیرید
اگه 5 ساعت در روز تمرین کنید خیلی عالیه اما 6 یا 7 ساعت تمرین باعث میشه تو 2 ماه کامپیوترتون رو هم بلند کنید یا یه نفر رو هم پرت کنید
فردا بخش زیر رو هم بخونید لازمه

شارژ دوباره دست ها:(بخش مقدمه)درس 3

اگه انرژی تون توی تمرین بالا کم شد میتونید از سه چیز (یا بیشتر)انرژی جذب کنید که مهم ترینشون اینها هستن: خورشید - گرد باد - و زمین. روش انرژی گرفتن از زمین رو که تو تمرین یک گفتم اما حالا روش خورشید رو تو درس بعدی میگم همین حالا موقع خوندن درس بعدی برید سراغش
شارژ به روش خورشید:(درس4)
حالا خوب روی زمین دراز بکشید و مدیتیشن کنید تا 1 دقیقه بعد کف دست هاتون رو به طرف بالا بگیرید و چشم هاتون رو ببندید حالا فرض کنید دوتا خورشید کوچولو به اندازه ی توپ پینگ پونگ به طرف کف دستاتون میاد و پوستش رو میسوزونه و آروم وارد گوشتتون میشه حالا سعی کنید سوزش و تپش یا وزوز رو بیشتر کنید میتونید انرژی رو هم بین دستاتون منتقل کنید در طول تمرین دست هاتون باید صاف مونده باشه نباید انگشتاتون رو خم کنید یا وسط کار استراحت کنید یا دستاتون رو به هم بمالید.حالا خیلی آروم دستاتون رو مشت کنید و برید سراغ زندگیتون انرژی خودش حفظ میشه البته میتونید اون رو توی سنگهایی مثل فلوریت یا لابرادور هم ذخیره کنید.میتونید همین حالا درس بعد رو هم بخونید
شارژ به روش گرد باد:(درس5)
روش گرد باد هم مثل روش خورشیده تنها تفاوتش اینکه به جای دوتا خورشید کوچولو دو تا گرد باد کوچولو میاد کف دستتون و بهش انرژی میده البته اگه به همراه گردباد چند تا رعد و برق هم بیاد دستتون وزوز بیشتری میگیره . خوب همین حالا برید تمام تمارین رو تا دو روز انجام بدید و اگه سوالی دارید تو نظرات بگید حتما جواب میدم.تا دو روز دیگه هیچ درسی نخونید فقط تمرین کنید[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/68.gif[/IMG]












7 کالبد 7 چاکرا

:چاکرای ریشه 2:چاکرای خاجی یا هارا
3:چاکرای مرکزی خورشیدی
4:چاکرای قلب
5:چاکرای گلو
6:چشم سوم(آجنا-تیسراتیل- چشم دل-چشم بصیرت-چشم سوم)
7:چاکرای تاج
درس 1:چاکرای اول(چاکرای ریشه)+بدن مادی
چاکرای ریشه در انتهای ستون فقرات قرار دارد.از مهمترین چاکراهاست و محل تولیدانرژی کندالینی است.
انرژی نام برده انرژی ای هست که چاکرا ها(کانالهای مخفی بدن برای انتقال انرژی)را تغذیه میکند و باعث زنده ماندن آن ها میشود.میدانید اگر یکی از این 88000 چاکرا بسته شودانسان میمیرد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
انسان روی بدن خود 88000 چاکرا دارد اما 7 تا از این چاکرا ها چاکرا های اصلی هستند که به ترتیب نام بردم
خوب از بحث اصلی منحرف نشیم:
چاکرای ریشه که در انتهای ستون فقرات کمر بیشتر تمرکز یافته است ، مرکزی است که یک نور الهی سفید را متشعشع می کند وقتی که مراحل بالای روحانی احساس گردد. این مرکز انرژی مرکزی است برای زندگی مادی، مرکزی است که آگاهی لطیف الهی در زندگی فیزیکی ریشه می یابد. نتیجتا این چاکرا پایه و اساسی است برای وجود انسانی در جهان فیزیکی و اگر آن مسدود شود شما انسانی می شوید بدون ریشه هم در وجود روحی و هم در جسمی.

به اضای هر هفت بدن هفت چاکرا وجود داره که هر چاکرا با چاکرای معادل آن از راه خاصی مرتبط است.به این ترتیب چاکرای ریشه با بدن فیزیکی مرتبط است. و به همین ترتیب تا آخر.
یک ارتباط کامل بین چاکرای ریشه و بدن فیزیکی برقرار است. چاکرای ریشه دو امکان دارد. یکی آن امکانی است که از بدو تولد به صورت طبیعی در انسان هست و دیگری مدیتیشن. پایه ای ترین مورد در امکان اول ( امکان طبیعی) در قوای جنسی است.

هر انسانی دارای دو بعد و وجود مشترک فیزیکی و روحی است.چاکرای ریشه شما را قادر می سازد که هر جا هستید وجودتان را آشکار کنید و نور حساس سفید آن ارتعاشی ساطع می کند که با عشق مادری کار میکند.در عشق مادری دو وجود فیزیکی و روحی از یک راه رفیع با هم یکی می شود. در این حالت ، جایی که شما می توانید پرستاری یک کودک را توسط یک زن تصور کنید، درخواستی از جهان فیزیکی با شکل بزرگی از عشق معنوی متحد می شود .

این اتفاق به خاطر این برای بشر مهم است که دوره پرستاری کوتاه نیست. برای این دوره هم مادر و هم بچه ، چاکرای ریشه خود را برمی انگیزند و توسعه می دهند و پاک میکنند ، و این، امکان توسعه ای بنیادی را به کودک تازه متولد شده می دهد.
اگر دوره نگهداری بچه کوتاه باشد یا به طور کل از قلم بیافتد چه چیزی می تواند اتفاق بیافتد؟؟ کودک نمی تواند بدرستی قلمرو روحانی خود را درک بپذیرد و این می تواند کودک را بی قرار کند.

بسیاری از کودکانی که از بیش فعالی رنج می برند این باعث بی قراری آنها می گردد این مورد از اینجا ناشی می شود.

وقتی مادر از فرزند پرستاری میکند ارتعاش چاکراهای ریشه آنها باهم مخلوط می شود. وقتی ارتعاش دو چاکرا ریشه باهم مخلوط بشود یک نمایش (figure) از آن به جا می ماند هر چه قدر چاکراهای ریشه خالص تر باشد این نمایش زیبا تر است .علامت این چاکرا را در زیر خواهید دید
[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_004.htm[/IMG]
درس 2:چاکرای دوم(چاکرای هارا) +بدن اثیری
لحظه هایی که از درون به بدن خود آگاهی پیدا کردید بدن دوم به طور اتوماتیک خودش را نشان داد. این بدن دوم حالا از خارج شناخته می شود.اگر شما بدن اول را از درون شناختید ، آنگاه شما از بدن دومتان از بیرون (خارجی) آگاه شدید.

بدن دوم شما ، که در واقع بدن اتری یا اثیری خوانده می شود مثل دوده یا دود فشرده شده است.شما می توانید از طریق آن بدون هیچ گیری حرکت کنید ولی این بدن شفاف نیست.شما نمی توانید از خارج به آن نگاه کنید.بدن اول جامد است بدن دوم به همان شکل بدن اول است با این تفاوت که جامد نیست.

بدن اثیری می تواند از بدن شما خارج شود.بعضی هنگام در مدیتیشن این بدن بالا و پایین می رود و شما احساس می کنید که جاذبه زمین شما را به طرف خودش نمی کشد.اما وقتی چشماهیتان را باز می کنید شما در زمین هستید و شما در می یابید که در تمام مدت اینجا بودید. این حالت بلند شدن(برخاستن از زمین) از بدن دوم ناشی می شود نه از بدن اول.برای بدن اول جاذبه ای وجود ندارد، لحظه هایی که شما بدن دوم را می شناسید و در می یابید یک حس آزادی و رهایی احساس می شود که در بدن اول ناشناخته است.شما می توانید از بدن خود خارج شوید (به وسیله بدن دوم) و دوباره برگردید.

هم اکنون شما می توانید از بدن دوم خود از داخل آگاهی داشته باشید به این صورت که از بدن اول (فیزیکی) به صورت درونی آگاهی داشته باشید. از کارکرد درونی ،مکانیسم و زندگی درونی آگاهی داشته باشید.

اولین باری که سعی به انجام این کار می کنید شاید خیلی سخت باشد، اما وقتی به آن آگاهی پیدا می کنید به بعد بدن فیزیکی و بدن اثیری نقطه توجه شما به دو بعد و دو ناحیه تقسیم می شود.

چاکرای دوم چاکرای خاجی یا هارا

چاکرای هارا(خاجی) نوری ارغوانی از خود ساطع میکند وقتی که مراحل فوق روحانی احساس گردد.ارغوانی رنگی مثل رنگ صورتی روشن یا قرمز مایل به بنفش . وقتی این چاکرا پاک باشد آنگاه شخص فقط دارای افکار مثبت می باشد .

آنگاه افکار و احساسات منفی و کثیف نمی تواند به او نفوذ کند.افکار منفی مثل خودپرستی یا دشمنی و عناد.این چاکرا به طور اهم چاکرای جنسی شناخته می شود. میل جنسی اگر به خود پرستی نرود گناه یا کار ناپسندی نیست بلکه اگر به افکار خود پرستانه سوق پیدا کند نتیجه اش می شود سادیسم یا دیگر آزاری و ...

وقتی دو نفر به هم عشق می ورزند آنگاه نوری که ازچاکرای خاجی آنها ساطع می شود با هم مخلوط می شود
وقتی که چاکرای خاجی خالص باشد به معنی این است که فرد به صورت مثبت زندگی می کند این یعنی اینکه زندگی بدون شکایت و گلگی از دیگران و سرزنش را داراست. زندگی براساس صداقت. این افراد دقیقا به احساس و ادراکات مثبت و منفی اشراف دارند
[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_006.htm[/IMG]
درس 3:چاکرای سوم(مرکزی خورشیدی)+بدن ستاره ای
لحظه هایی که بدن دوم را از درون شناختید بدن سوم یا بدن اختری از بیرون شناخته شد.بدن سوم همانند بدن دوم مثل بخار می ماند با این تفاوت که شفاف است.بدن اختری به همان اندازه بدن اول و دوم است. تا پنجمین بدن اندازه همین قدر است ، محتوای هر بدن تغییر می کند اما تا پنجمین بدن اندازه یکی است.

این بدن بدنی است که احساسات و خواسته های شما به وسیله آن احساس می گردد وقتی شما عصبانی هستید ، ناراحت هستید، خوشحال هستید یا هر احساس دیگری را دارید شما بدن سوم خود را حس می کنید.

خیلی از مردم وقتی راجع به احساسات بحث می کنند آن را از سلولهای عصبی بدن و هورمونهای مترشحه می دانند در حالی که شما بعد از مرگ هم دارای احساسات هستید به خاطر این است که این سلولها با بدن سوم کار می کنند. پس در واقع احساسات وابسته به بدن فیزیکی نیست بدنی که درخواب می بینید و در رویا این بدن اختری شما است.این بدن همان بدنی است که در خواب با آن مواجه هستید.وقتی که خواب می بینید و در رویا هستید با این بدن هستید.

چاکرای مرکزی(شبکه خورشیدی)

این چاکرا نور آبی مایل به بنفش و همچنین طلایی از خود ساطع می کند. وقتی این چاکرا خالص و پاک باشد آنگاه شخص است که با مردم صلح آمیز رفتار می کند و زندگی او بدون ستیزه است ، زمانی که وابستگی های مثبت وجود دارد و تمام ستیزه ها و جنگ ها ایست می کند وقتی شخص به آموختن می پردازد به جایی اینکه بجنگد.

وقتی دو شخص با هم دعوا می کنند آنگاه نور آبی ارتعاش یافته از چاکرای مانی پورای آنها شروع به تیره شدن می کند و وقتی این نور چاکرا ها باهم مخلوط می شود چیز منفی پدید می آورد.
[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment.htm[/IMG]
درس 4:چاکرای چهارم(چاکرای قلب)+بدن ذهن یا فکر
بدن چهارم بدنی است مطلقا بدون جدار (wall-less) . درون سومین بدن ( که می شود چهارمین بدن) حتی هیچ دیواره شفافی وجود ندارد.آن هست فقط یک مرز بدون جداره پس به سبک و قاعده خاصی نیاز ندارد.

جدار در واقع بین هر کالبد با کالبد دیگر وجود دارد اما همان طور که گفتیم بین بدن سوم و چهارم جداری وجود ندارد.اما بین چهارم و پنجم جدار هست اما مثل جداری که بین بدون اول و دوم است نیست.

در زندگی طبیعی شما بدن ذهنی را به عنوان ذهن خود درک می کنید. شما فکر می کنید، تصاویری در تخیل خود می بینید(چشم ذهنی) ، شما می توانید صدا و اصوات را در {ذهن خود} بشنوید . تمام این پدیده ها در بدن ذهنی اتفاق می افتد.

تمام بدن های زیر چهار به یک جهان (plane) ربط دارند. آنها جهان های افقی هستند. حالا این بدن چهارم عمودی است. بنابراین جدار بین بدن چهارم و پنجم بزرگتر از جدار مابین بدنهای زیری تر است. به خاطر اینکه دید معمول ما افقی است نه عمودی ما کنار به کنار به اصطلاح خودمان side by side می بینیم نه بالا و پایین.

چاکرای آناهاتا یا قلب

این چاکرا از دیگر چاکراها مهمتر است.چرا که شما را قادر می سازد خدا ، عشق پاک و همه چیز و همه کس را احساس کنید. ابراز محبت کردن دوست داشتن عشق ورزیدن ؛ دلسوزی ، عشق بدون قید شرط همه و همه از امکانات این چاکرا [IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_003.htm[/IMG]
درس 5:چاکرای پنچم(چاکرای گلو)+بدن روحانی
بعد از پنجمین بدن به قلمرو و بعد دیگری وارد می شوید.حرکت از بدن اول به سمت بدن چهارم از خارج به داخل است . از بدن چهارم به پنجم از پایین به بالا است.بدن پنجم تواناترین بدن است. آن بدنی است که بالاترین حالت ممکنی و شدنی (possible) که برای بشر ممکن است درون آن است. بالاترین حالت فردی است. اوج عشق ، اوج دلسوزی و اوج هر چیز قیمتی و با ارزش.ناراحتی درون آن گم می شود.

در بدن پنجم مسئله بالا و پایین و یا بیرون و داخل نیست . بلکه مسئله با نفس(ضمیر) یا بدون نفس بودن است.

به خاطر این هست که وقتی بدن پنجم حس می شود شخص فکر می کند دیگر تمام است و پنج بدن بیشتر ندارد نه هفتت بدن. در حالی که این آخری نیست. آن یک بودن جدید است.

چاکرای پنجم چاکرای گلو

این چاکرا نور آبی روشن را از خود ساطع می کند که یک نور آبی خالی نیست بلکه نور واضح و روشن آبی است. وقتی این چاکرا خالص باشد آنگاه شخص آشتی بدون لغزش درونی را احساس می کند. احساس قدرت می کند.

قدرت نه به معنای داشتن نیرو بلکه قدرت در آسایش درونی.وقتی که دو نفر انرژی حاصل از چاکرای گلو را باهم مخلوط می کنند می توانند با هم فعالانه صحبت کنند. اگر یکی از آنها بخواهد بر دیگری چیره شود (منفی) آنگاه هر نور آبی ارتعاش یافته از چاکراهای مشترک شروع به کدر شدن می کند.[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_005.htm[/IMG]
درس 6:چاکرای ششم(چاکرای چشم سوم)+بدن کیهانی
رفتن به بدن هفتم از ششم حتی هیچ متدی وجود ندارد.در بدن پنجم متد گمشدن بود اما در اینجا متدی وجود ندارد حتی اگر از بدن ششم عبور کنید فقط هیج می بینید.این امکان وجود ندارد که از هستی به عدم رفت. این فقط یک پرشی است بی علت. اگر علتی وجود داشته باشد تسلسل اتفاق می افتد بنابراین در مورد رفتن از بدن ششم به هفتن حتی نمی توان سخن گفت.

چاکرای ششم چشم سوم

چاکرای آجنا که چشم سوم هم خوانده می شود بین دو ابرو روی پیشانی واقع است.این چاکرا مرکزی است برای روشن بینی و بینایی و ماورای زمان و فضا .

این چاکرا نور سبز روشن از خود ساطع می کند وقتی دو نفر انرژی چاکرای ششم خود را با هم به اشتراک می گذاراند ( مخلوط می کنند) این ممکن است اتفاق بیافتد که روشن بینیشان تقویت شود. اگر چاکرای آنها پاک باشد این اتفاق می افتد. در صورتی که چاکرای آنها پاک نباشد نور سبز شروع به تاریک و تیره شدن می کند و این حالت تصورات غلط و حدو حدود در فضا و زمان به وجود می آورد.
[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_002.htm[/IMG]
درس 7:چاکرای هفتم(چاکرای تاج)+بدن نیروانیک یا الهی
بدن هفتم آخرین بدن می باشد . به خاطر اینکه شما عبور کردید از هفت جهان علت و معلولی. شما به منبع اصلی رسیدید. جایی که از آنجا آمده و به آنجا خواهید رفت. در دنیای هفتم ( plane) خدا آنجاست. اگر دنیای پنجم و ششم خارق العاده باشد دنیای هفت از همه مرموز تر و خارق العاده تر است.کلا بالاتر از هر چیزی که بشر می تواند بگوید، فکر کند یا احساس کند.

چاکرای هفتم چاکرای تاج

این چاکرا نوری زرد و طلایی از خود ساطع می کند.این چاکرا خرد را به نمایش می گذارد.یک خرد عمیق.وقتی دو نفر انرژی این چاکرا را به اشتراک می گذارند چاکرای تاج آنها باهم درگیر می شود و این به این معناست که نور این چاکراها با هم مخلوط می شود.

وقتی این چاکراها پاک باشد ارتباط تله پاتیک قوی برقرار می کنند و خرد از یکی به دیگری منتقل می شود.این جا دیگر کلمات نقشی بازی نمیکنند یعنی در صورتی که چاکرا ها با هم مخلوط شود این عمل اتفاق می افتد. وقتی چاکرای تاج یک نفر به شدت پاک باشد آنگاه نور زرد شروع به تبدیل شدن به رنگی طلایی نرمی می کند. وقتی که دو نفر که چاکرای تاج آنها بسته است با هم صحبت می کنند نور بسیار نا مطبوعی و تیره رنگی پدیید می آید.سرزمین روءیا[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/10.gif[/IMG]









7 کالبد 7 چاکرا

:چاکرای ریشه 2:چاکرای خاجی یا هارا
3:چاکرای مرکزی خورشیدی
4:چاکرای قلب
5:چاکرای گلو
6:چشم سوم(آجنا-تیسراتیل- چشم دل-چشم بصیرت-چشم سوم)
7:چاکرای تاج
درس 1:چاکرای اول(چاکرای ریشه)+بدن مادی
چاکرای ریشه در انتهای ستون فقرات قرار دارد.از مهمترین چاکراهاست و محل تولیدانرژی کندالینی است.
انرژی نام برده انرژی ای هست که چاکرا ها(کانالهای مخفی بدن برای انتقال انرژی)را تغذیه میکند و باعث زنده ماندن آن ها میشود.میدانید اگر یکی از این 88000 چاکرا بسته شودانسان میمیرد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
انسان روی بدن خود 88000 چاکرا دارد اما 7 تا از این چاکرا ها چاکرا های اصلی هستند که به ترتیب نام بردم
خوب از بحث اصلی منحرف نشیم:
چاکرای ریشه که در انتهای ستون فقرات کمر بیشتر تمرکز یافته است ، مرکزی است که یک نور الهی سفید را متشعشع می کند وقتی که مراحل بالای روحانی احساس گردد. این مرکز انرژی مرکزی است برای زندگی مادی، مرکزی است که آگاهی لطیف الهی در زندگی فیزیکی ریشه می یابد. نتیجتا این چاکرا پایه و اساسی است برای وجود انسانی در جهان فیزیکی و اگر آن مسدود شود شما انسانی می شوید بدون ریشه هم در وجود روحی و هم در جسمی.

به اضای هر هفت بدن هفت چاکرا وجود داره که هر چاکرا با چاکرای معادل آن از راه خاصی مرتبط است.به این ترتیب چاکرای ریشه با بدن فیزیکی مرتبط است. و به همین ترتیب تا آخر.
یک ارتباط کامل بین چاکرای ریشه و بدن فیزیکی برقرار است. چاکرای ریشه دو امکان دارد. یکی آن امکانی است که از بدو تولد به صورت طبیعی در انسان هست و دیگری مدیتیشن. پایه ای ترین مورد در امکان اول ( امکان طبیعی) در قوای جنسی است.

هر انسانی دارای دو بعد و وجود مشترک فیزیکی و روحی است.چاکرای ریشه شما را قادر می سازد که هر جا هستید وجودتان را آشکار کنید و نور حساس سفید آن ارتعاشی ساطع می کند که با عشق مادری کار میکند.در عشق مادری دو وجود فیزیکی و روحی از یک راه رفیع با هم یکی می شود. در این حالت ، جایی که شما می توانید پرستاری یک کودک را توسط یک زن تصور کنید، درخواستی از جهان فیزیکی با شکل بزرگی از عشق معنوی متحد می شود .

این اتفاق به خاطر این برای بشر مهم است که دوره پرستاری کوتاه نیست. برای این دوره هم مادر و هم بچه ، چاکرای ریشه خود را برمی انگیزند و توسعه می دهند و پاک میکنند ، و این، امکان توسعه ای بنیادی را به کودک تازه متولد شده می دهد.
اگر دوره نگهداری بچه کوتاه باشد یا به طور کل از قلم بیافتد چه چیزی می تواند اتفاق بیافتد؟؟ کودک نمی تواند بدرستی قلمرو روحانی خود را درک بپذیرد و این می تواند کودک را بی قرار کند.

بسیاری از کودکانی که از بیش فعالی رنج می برند این باعث بی قراری آنها می گردد این مورد از اینجا ناشی می شود.

وقتی مادر از فرزند پرستاری میکند ارتعاش چاکراهای ریشه آنها باهم مخلوط می شود. وقتی ارتعاش دو چاکرا ریشه باهم مخلوط بشود یک نمایش (figure) از آن به جا می ماند هر چه قدر چاکراهای ریشه خالص تر باشد این نمایش زیبا تر است .علامت این چاکرا را در زیر خواهید دید
[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_004.htm[/IMG]
درس 2:چاکرای دوم(چاکرای هارا) +بدن اثیری
لحظه هایی که از درون به بدن خود آگاهی پیدا کردید بدن دوم به طور اتوماتیک خودش را نشان داد. این بدن دوم حالا از خارج شناخته می شود.اگر شما بدن اول را از درون شناختید ، آنگاه شما از بدن دومتان از بیرون (خارجی) آگاه شدید.

بدن دوم شما ، که در واقع بدن اتری یا اثیری خوانده می شود مثل دوده یا دود فشرده شده است.شما می توانید از طریق آن بدون هیچ گیری حرکت کنید ولی این بدن شفاف نیست.شما نمی توانید از خارج به آن نگاه کنید.بدن اول جامد است بدن دوم به همان شکل بدن اول است با این تفاوت که جامد نیست.

بدن اثیری می تواند از بدن شما خارج شود.بعضی هنگام در مدیتیشن این بدن بالا و پایین می رود و شما احساس می کنید که جاذبه زمین شما را به طرف خودش نمی کشد.اما وقتی چشماهیتان را باز می کنید شما در زمین هستید و شما در می یابید که در تمام مدت اینجا بودید. این حالت بلند شدن(برخاستن از زمین) از بدن دوم ناشی می شود نه از بدن اول.برای بدن اول جاذبه ای وجود ندارد، لحظه هایی که شما بدن دوم را می شناسید و در می یابید یک حس آزادی و رهایی احساس می شود که در بدن اول ناشناخته است.شما می توانید از بدن خود خارج شوید (به وسیله بدن دوم) و دوباره برگردید.

هم اکنون شما می توانید از بدن دوم خود از داخل آگاهی داشته باشید به این صورت که از بدن اول (فیزیکی) به صورت درونی آگاهی داشته باشید. از کارکرد درونی ،مکانیسم و زندگی درونی آگاهی داشته باشید.

اولین باری که سعی به انجام این کار می کنید شاید خیلی سخت باشد، اما وقتی به آن آگاهی پیدا می کنید به بعد بدن فیزیکی و بدن اثیری نقطه توجه شما به دو بعد و دو ناحیه تقسیم می شود.

چاکرای دوم چاکرای خاجی یا هارا

چاکرای هارا(خاجی) نوری ارغوانی از خود ساطع میکند وقتی که مراحل فوق روحانی احساس گردد.ارغوانی رنگی مثل رنگ صورتی روشن یا قرمز مایل به بنفش . وقتی این چاکرا پاک باشد آنگاه شخص فقط دارای افکار مثبت می باشد .

آنگاه افکار و احساسات منفی و کثیف نمی تواند به او نفوذ کند.افکار منفی مثل خودپرستی یا دشمنی و عناد.این چاکرا به طور اهم چاکرای جنسی شناخته می شود. میل جنسی اگر به خود پرستی نرود گناه یا کار ناپسندی نیست بلکه اگر به افکار خود پرستانه سوق پیدا کند نتیجه اش می شود سادیسم یا دیگر آزاری و ...

وقتی دو نفر به هم عشق می ورزند آنگاه نوری که ازچاکرای خاجی آنها ساطع می شود با هم مخلوط می شود
وقتی که چاکرای خاجی خالص باشد به معنی این است که فرد به صورت مثبت زندگی می کند این یعنی اینکه زندگی بدون شکایت و گلگی از دیگران و سرزنش را داراست. زندگی براساس صداقت. این افراد دقیقا به احساس و ادراکات مثبت و منفی اشراف دارند
[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_006.htm[/IMG]
درس 3:چاکرای سوم(مرکزی خورشیدی)+بدن ستاره ای
لحظه هایی که بدن دوم را از درون شناختید بدن سوم یا بدن اختری از بیرون شناخته شد.بدن سوم همانند بدن دوم مثل بخار می ماند با این تفاوت که شفاف است.بدن اختری به همان اندازه بدن اول و دوم است. تا پنجمین بدن اندازه همین قدر است ، محتوای هر بدن تغییر می کند اما تا پنجمین بدن اندازه یکی است.

این بدن بدنی است که احساسات و خواسته های شما به وسیله آن احساس می گردد وقتی شما عصبانی هستید ، ناراحت هستید، خوشحال هستید یا هر احساس دیگری را دارید شما بدن سوم خود را حس می کنید.

خیلی از مردم وقتی راجع به احساسات بحث می کنند آن را از سلولهای عصبی بدن و هورمونهای مترشحه می دانند در حالی که شما بعد از مرگ هم دارای احساسات هستید به خاطر این است که این سلولها با بدن سوم کار می کنند. پس در واقع احساسات وابسته به بدن فیزیکی نیست بدنی که درخواب می بینید و در رویا این بدن اختری شما است.این بدن همان بدنی است که در خواب با آن مواجه هستید.وقتی که خواب می بینید و در رویا هستید با این بدن هستید.

چاکرای مرکزی(شبکه خورشیدی)

این چاکرا نور آبی مایل به بنفش و همچنین طلایی از خود ساطع می کند. وقتی این چاکرا خالص و پاک باشد آنگاه شخص است که با مردم صلح آمیز رفتار می کند و زندگی او بدون ستیزه است ، زمانی که وابستگی های مثبت وجود دارد و تمام ستیزه ها و جنگ ها ایست می کند وقتی شخص به آموختن می پردازد به جایی اینکه بجنگد.

وقتی دو شخص با هم دعوا می کنند آنگاه نور آبی ارتعاش یافته از چاکرای مانی پورای آنها شروع به تیره شدن می کند و وقتی این نور چاکرا ها باهم مخلوط می شود چیز منفی پدید می آورد.
[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment.htm[/IMG]
درس 4:چاکرای چهارم(چاکرای قلب)+بدن ذهن یا فکر
بدن چهارم بدنی است مطلقا بدون جدار (wall-less) . درون سومین بدن ( که می شود چهارمین بدن) حتی هیچ دیواره شفافی وجود ندارد.آن هست فقط یک مرز بدون جداره پس به سبک و قاعده خاصی نیاز ندارد.

جدار در واقع بین هر کالبد با کالبد دیگر وجود دارد اما همان طور که گفتیم بین بدن سوم و چهارم جداری وجود ندارد.اما بین چهارم و پنجم جدار هست اما مثل جداری که بین بدون اول و دوم است نیست.

در زندگی طبیعی شما بدن ذهنی را به عنوان ذهن خود درک می کنید. شما فکر می کنید، تصاویری در تخیل خود می بینید(چشم ذهنی) ، شما می توانید صدا و اصوات را در {ذهن خود} بشنوید . تمام این پدیده ها در بدن ذهنی اتفاق می افتد.

تمام بدن های زیر چهار به یک جهان (plane) ربط دارند. آنها جهان های افقی هستند. حالا این بدن چهارم عمودی است. بنابراین جدار بین بدن چهارم و پنجم بزرگتر از جدار مابین بدنهای زیری تر است. به خاطر اینکه دید معمول ما افقی است نه عمودی ما کنار به کنار به اصطلاح خودمان side by side می بینیم نه بالا و پایین.

چاکرای آناهاتا یا قلب

این چاکرا از دیگر چاکراها مهمتر است.چرا که شما را قادر می سازد خدا ، عشق پاک و همه چیز و همه کس را احساس کنید. ابراز محبت کردن دوست داشتن عشق ورزیدن ؛ دلسوزی ، عشق بدون قید شرط همه و همه از امکانات این چاکرا [IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_003.htm[/IMG]
درس 5:چاکرای پنچم(چاکرای گلو)+بدن روحانی
بعد از پنجمین بدن به قلمرو و بعد دیگری وارد می شوید.حرکت از بدن اول به سمت بدن چهارم از خارج به داخل است . از بدن چهارم به پنجم از پایین به بالا است.بدن پنجم تواناترین بدن است. آن بدنی است که بالاترین حالت ممکنی و شدنی (possible) که برای بشر ممکن است درون آن است. بالاترین حالت فردی است. اوج عشق ، اوج دلسوزی و اوج هر چیز قیمتی و با ارزش.ناراحتی درون آن گم می شود.

در بدن پنجم مسئله بالا و پایین و یا بیرون و داخل نیست . بلکه مسئله با نفس(ضمیر) یا بدون نفس بودن است.

به خاطر این هست که وقتی بدن پنجم حس می شود شخص فکر می کند دیگر تمام است و پنج بدن بیشتر ندارد نه هفتت بدن. در حالی که این آخری نیست. آن یک بودن جدید است.

چاکرای پنجم چاکرای گلو

این چاکرا نور آبی روشن را از خود ساطع می کند که یک نور آبی خالی نیست بلکه نور واضح و روشن آبی است. وقتی این چاکرا خالص باشد آنگاه شخص آشتی بدون لغزش درونی را احساس می کند. احساس قدرت می کند.

قدرت نه به معنای داشتن نیرو بلکه قدرت در آسایش درونی.وقتی که دو نفر انرژی حاصل از چاکرای گلو را باهم مخلوط می کنند می توانند با هم فعالانه صحبت کنند. اگر یکی از آنها بخواهد بر دیگری چیره شود (منفی) آنگاه هر نور آبی ارتعاش یافته از چاکراهای مشترک شروع به کدر شدن می کند.[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_005.htm[/IMG]
درس 6:چاکرای ششم(چاکرای چشم سوم)+بدن کیهانی
رفتن به بدن هفتم از ششم حتی هیچ متدی وجود ندارد.در بدن پنجم متد گمشدن بود اما در اینجا متدی وجود ندارد حتی اگر از بدن ششم عبور کنید فقط هیج می بینید.این امکان وجود ندارد که از هستی به عدم رفت. این فقط یک پرشی است بی علت. اگر علتی وجود داشته باشد تسلسل اتفاق می افتد بنابراین در مورد رفتن از بدن ششم به هفتن حتی نمی توان سخن گفت.

چاکرای ششم چشم سوم

چاکرای آجنا که چشم سوم هم خوانده می شود بین دو ابرو روی پیشانی واقع است.این چاکرا مرکزی است برای روشن بینی و بینایی و ماورای زمان و فضا .

این چاکرا نور سبز روشن از خود ساطع می کند وقتی دو نفر انرژی چاکرای ششم خود را با هم به اشتراک می گذاراند ( مخلوط می کنند) این ممکن است اتفاق بیافتد که روشن بینیشان تقویت شود. اگر چاکرای آنها پاک باشد این اتفاق می افتد. در صورتی که چاکرای آنها پاک نباشد نور سبز شروع به تاریک و تیره شدن می کند و این حالت تصورات غلط و حدو حدود در فضا و زمان به وجود می آورد.
[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/attachment_002.htm[/IMG]
درس 7:چاکرای هفتم(چاکرای تاج)+بدن نیروانیک یا الهی
بدن هفتم آخرین بدن می باشد . به خاطر اینکه شما عبور کردید از هفت جهان علت و معلولی. شما به منبع اصلی رسیدید. جایی که از آنجا آمده و به آنجا خواهید رفت. در دنیای هفتم ( plane) خدا آنجاست. اگر دنیای پنجم و ششم خارق العاده باشد دنیای هفت از همه مرموز تر و خارق العاده تر است.کلا بالاتر از هر چیزی که بشر می تواند بگوید، فکر کند یا احساس کند.

چاکرای هفتم چاکرای تاج

این چاکرا نوری زرد و طلایی از خود ساطع می کند.این چاکرا خرد را به نمایش می گذارد.یک خرد عمیق.وقتی دو نفر انرژی این چاکرا را به اشتراک می گذارند چاکرای تاج آنها باهم درگیر می شود و این به این معناست که نور این چاکراها با هم مخلوط می شود.

وقتی این چاکراها پاک باشد ارتباط تله پاتیک قوی برقرار می کنند و خرد از یکی به دیگری منتقل می شود.این جا دیگر کلمات نقشی بازی نمیکنند یعنی در صورتی که چاکرا ها با هم مخلوط شود این عمل اتفاق می افتد. وقتی چاکرای تاج یک نفر به شدت پاک باشد آنگاه نور زرد شروع به تبدیل شدن به رنگی طلایی نرمی می کند. وقتی که دو نفر که چاکرای تاج آنها بسته است با هم صحبت می کنند نور بسیار نا مطبوعی و تیره رنگی پدیید می آید.سرزمین روءیا[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/10.gif[/IMG]












شما میتونی

1:پرواز کنید
2:ذهن ها را بخوانید
3:اشیا را یدون دست زدن تکان دهید
4:پشت دیوارهارا ببینید
5:در ان واحد به هرجا سفر کنید
6:آب و برق و آتش و باد رو تحت کنترل بگیرید
7:خود را غیب کنید
8:اصلا آب و غذا نخورید
9:آن دنیا و موجودات فرا زمینی را ببینید
10:به تمام سیارات کهکشان بروید
11:با یک اشاره تمام علم هارا بدست بیاورید
و...................[IMG]file:///C:/Users/behshad/Desktop/%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AC%D8%A7%D 8%AF%D9%88%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C_files/263.gif[/IMG]

آقایون دوست دارن طرف مقابلشون(خانوما) چه خصوصیاتی داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟

Posted: 30 Jun 2011 09:37 AM PDT

ببخشید با هر مشکلی میشه کنار اومد الا دروغگویی؟؟؟؟:24:

مقاله اي خواندني و مفيد درباره تنفس سالم و تاثيرش بر آرامش

Posted: 30 Jun 2011 09:06 AM PDT


تنفس مساله یبسیار حساسی است، عوامل زیادی باعث می شود که نتوانیم به درستی تنفس کنیم؛ مانند آلودگی هوا، استرس های روزانه، اتفاقات و حوادث، مشکلات عاطفی، اضطراب و غیره. اگر ندانید چگونه تنفس طبیعی انجام دهید، احساس خستگی می کنید و روحیه تان خراب می شود...


برای رسیدن به آرامش راحت نفس بکش!

تنفس مساله ی بسیار حساسی است، عوامل زیادی باعث می شود که نتوانیم به درستی تنفس کنیم؛ مانند آلودگی هوا، استرس های روزانه، اتفاقات و حوادث، مشکلات عاطفی، اضطراب و غیره.

اگر ندانید چگونه تنفس طبیعی انجام دهید، احساس خستگی می کنید و روحیه تان خراب می شود. اما چنانچه تمرین های تنفس کامل را انجام دهید و بتوانید شیوه ی تنفس خود را اصلاح کنید، حتی در موقعیت های تنش زا نیز می توانید به احساس خوبی برسید یا حداقل تنش ها را بهتر مهار و کنترل کنید.

تنفس کامل و مناسب پدیده ای غیر طبیعی نیست بلکه روشی است که با نهاد و طبیعت بدن ما سازگاری دارد. تنفس کامل روشی است که نوزادان در نواحی شهری و نیز بزرگسالان در نواحی دور از هیاهوی شهر به طور طبیعی و عادی آن را انجام می دهند؛ اما انسان متمدن به روش های غیر طبیعی و غلط تنفس عادت کرده است.

نفس کشیدن کامل، الزاماً به معنی پُر کردن ریه ها از هوا نیست، بلکه در این روش می توان هوای دمی و بازدمی را به دلخواه بین نواحی مختلف، ریه ها توزیع و تنظیم کرد.

بهره گیری از روش تنفس مناسب، شما را در برابر ابتلا به عفونت های دستگاه تنفس و حتی سرماخوردگی های معمولی مصون می کند و مقاومت بدن را در برابر بیماری ها بالا می برد. از طرفی کارایی و کیفیت خون به میزان اکسیژن موجود در آن بستگی دارد. اگر در اثر تنفس نادرست اکسیژن کافی در اختیار خون قرار نگیرد، مواد سمی ناشی از سوخت و ساز بدن در آن انباشته می شود.

همان گونه که می دانید تمام سلول های بدن انسان برای دریافت مواد مورد نیاز خود به خون وابسته اند و باقی ماندن مواد سمی در خون، تمام بدن را تحت تاثیر قرار می دهد، از این جهت تنفس کامل در پاک سازی کلی بدن، نقش مهمی دارد. حتی دستگاه گوارش نیز از بخش هایی است که در اثر تنفس نادرست آسیب می بیند؛ زیرا فرآیند هضم و جذب مواد غذایی به اکسیژن نیاز دارد.

دستگاه عصبی شامل مغز و نخاع و رشته های عصبی، از بخش های مهم تری هستند که در اثر تنفس نادرست و محرومیت از اکسیژن آسیب می بینند. حتی عملکرد جنسی انسان نیز به کارکرد صحیح سیستم اعصاب پاراسمپاتیک وابسته است و ناتوانی جنسی نیز می تواند یکی از پیامدهای عادت کردن به روش های نادرست تنفس باشد.

هنگام دم کامل، دیافراگم منقبض می شود و به کبد، معده و سایر احشای شکمی فشار ملایمی وارد می کند و در واقع به نوعی آن ها را ماساژ می دهد که با بهبود گردش خون اعضای گوارشی، به نوبه ی خود در سلامت کارکرد این اعضا موثر است. به عبارت دیگر، با تنفس کامل دیافراگمی می توان اعضای شکمی را به نوعی ورزش داد.


تنفس ناسالم

اغلب افراد به هنگام تنفس کردن مرتکب سه اشتباه می شوند، که عبارت هستند از:
تنفس کم عمق، تنفس بیش از اندازه سریع و تنفس وارونه.
بنابراین ساده ترین راه حل این است که آرام تر، عمیق تر و درست تر نفس بکشیم. اما تنفس وارونه نیاز به کمی توضیح دارد. بهترین راه برای اطلاع از تنفس صحیح، نگاه کردن به تنفس نوزادان و کودکان است. بچه ها وقتی نفس می کشند، به هنگام عمل دم شکم شان بالا می آید و گرد می شود. عضلات شکم کودک نرم است؛ به طوری که هوا می تواند به راحتی به عمق ریه های او برسد. وقتی تنفس کردن ناسالم بزرگسالان را تماشا می کنید، درست عکس این حالت است. به همین دلیل است که آن را تنفس وارونه می نامند. اغلب بزرگسالان هنگام دم شکم شان را سفت می کنند و در این حالت تنفس، شکم مانع پُر شدن ریه ها از هوا می شود. حتی بازدم شان را ناقص انجام می دهند که همه این ها به خاطر استفاده وارونه از عضلات دیافراگمی است.


تنفس سالم

تنفس سالم و درست، سه مرحله دارد: شروع، میانه، اوج(به هنگام بازدم این ترتیب برعکس می شود) که در حالت های دم و بازدم توضیح داده می شود.


عمل دم

در شروع عمل دم، شکم در حالت آرامش قرار می گیرد. این کار دیافراگم را صاف می کند قبل از حرکت سینه، شکم قدری بزرگ و منبسط می شود و فضایی را فراهم می سازد تا هوا، بخش های تحتانی ریه های شما را پُر کند. عمل دم در میانه ی راه خود، عضلات سینه را منبسط می کند و در نتیجه قفسه سینه بزرگ می شود قفسه سینه به سمت بالا حرکت می کند، زیرا هوا بخش میانی ریه ها را پُر می کند. در بخش اوج عمل دم، استخوان ترقوه به سمت بالا حرکت می کند و شانه ها حالت آرام به خود می گیرند و کمی عقب می روند. هوا بخش های فوقانی ریه ها را پُر می کند.


عمل بازدم

در شروع عمل بازدم، استخوان های ترقوه پایین می افتند و شانه ها کمی به سمت جلو متمایل می شود. در میانه ی بازدم عضلات سینه به حالت آرام درآمده و قفسه ی سینه به سمت پایین حرکت می کند و در هر سه بُعد باریک می شود.

البته هرگز توصیه نمی شود به هنگام تنفس به جزییات تا این اندازه توجه کنید؛ با این حال چند دقیقه ای دقت به تنفس و جزییات آن مفید است.


تمرین های تنفس

در ادامه ی مطالب، تمرین های زیر، شما را با چگونگی انجام بهتر تنفس کامل آشنا می کند:

تمرین اول:

در این تمرین آموزش اولیه ارائه می شود. به هنگام بازدم، هوای درون ریه های خود را به بیرون بدمید؛ البته بدون فشار زیاد آن قدر مکث کنید که بدن تان به شما بگوید به تنفس بعدی احتیاج دارید. مهم نیست دو ثانیه مکث کنید یا مثلا بیست ثانیه. حالا تا حدی که امکان دارد، هوا را به درون ریه های خود بکشید(دم بدون فشار زیاد) بار دیگر عمل بازدم را انجام دهید و آن قدر صبر کنید تا مجبور شوید دوباره تنفس کنید. این تمرین را به مدت یک دقیقه انجام دهید.

حالا از این تمرین بیرون بیاید(استراحت) و بدن خود را وارسی کنید. آیا تغییری در خستگی، تنش و مه آلوده بودن ذهن تان به وجود آمده است؟ اگر تغییری را احساس نکرده اید چند دقیقه دیگر این تمرین را انجام دهید. اما نباید به شما فشاری وارد شود؛ یعنی دم و بازدم را با فشار انجام ندهید.

اگر این تمرین را به درستی انجام دهید، در پایان همیشه احساس آرامش جسمی و ذهنی بیشتری خواهید داشت. به راحتی و ساده بودن تمرین بیشتر توجه داشته باشید و نگران کامل و صد در صد درست انجام دادن آن نباشید.


تمرین دوم:

1- راست بنشینید و ستون فقرات در یک امتداد باشد. به بدن خود هیچ فشاری وارد نکنید و آرامش را در عضلات بدن تجربه کنید. سپس آهسته و پیوسته از راه سوراخ های بینی خود دم بگیرید؛ به گونه ای که ابتدا بخش های پایینی ریه ها از هوا پُر شود. نشانه این حالت آن است که پرده دیافراگم(که محتویات قفسه سینه را از احشای شکمی جدا می کند)، به قسمت پایین رانده می شود و با قدری فشار، عضلات جدار شکم را به بیرون برجسته می کند. در ادامه با اتساع بخش های تحتانی قفسه سینه و دنده های پایینی، قسمت میانی ریه ها را پُر کنید و سرانجام با برآمده کردن قسمت فوقانی سینه و بالا کشیدن دنده های بالایی، بخش های فوقانی ریه ها را از هوا پُر کنید. در حالت اخیر بخش تحتانی شکم اندکی به داخل کشیده خواهد شد که به پُر شدن بخش فوقانی ریه ها کمک می کند. فراموش نکنید که در این تمرین بایستی دم روندی پیوسته و آرام داشته باشد و نباید پُر کردن سه بخش مختلف ریه در سه حرکت جداگانه انجام شود. همچنین از انجام دم های تکانه ای به شدت بپرهیزید.

2- دم را به مدت چند ثانیه حبس کنید(تا آن جا که مقدور باشد و بدون اجبار و فشار زیاد باشد).

3- به آرامی نفس خود را بیرون دهید؛ به گونه ای که قفسه سینه در وضعیتی پایدار قرار داشته باشد و هم زمان با خروج هوا از ریه ها، شکم اندکی داخل کشیده شود. وقتی هوای موجود در ریه ها خارج شد، قفسه ی سینه و شکم خود را آرام کنید. با اندکی تمرین می توان بر این تکنیک تسلط پیدا کرد و آن را به طور خودکار و عادتی انجام داد. برای انجام بهتر تمرین دوم می توانید رو به روی یک آینه ی بزرگ بنشینید و دستان خود را آرام روی شکم قرار دهید تا حرکات را بهتر احساس کنید. هنگام انجام این تمرین بهتر است گاهی در پایان دم، شانه ی خود را بلند کنید، به طوری که بر اثر بالا آمدن ترقوه کوچک ترین بخش قسمت فوقانی ریه نیز از هوا بی نصیب نماند.


تمرین سوم:

این تمرین در یوگا، تنفس پاک کننده نامیده می شود؛ چرا که ریه ها را پاک و به اعضای دستگاه تنفسی سلامت می بخشد. این نوع تنفس به ویژه برای سخنرانان و خوانندگان آواز در پایان کارشان مفید می باشد. اگر احساس می کنید ریه های تان به پاکسازی نیاز دارد، از این روش استفاده کنید تمرین فوق در مراحل زیر انجام می شود.

1- یک دم عمیق بگیرید.

2- دم خود را به مدت چند ثانیه حبس کنید.

3- لبان خود را همانند زمانی که می خواهید سوت بزنید جمع کنید، اما گونه ها را از هوا پُر نکنید. سپس مقداری از هوا را از طریق لب های خود با فشار خارج کنید. پس از لحظه ای درنگ بار دیگر مقداری از هوا را با همین روش بیرون دهید. این کار را به همین صورت ادامه دهید تا تمام هوای موجود در ریه ها خارج شود. این نوع تنفس برای رفع خستگی موثر است.

البته تمرین های دیگری نیز وجود دارد که ارائه ی همه آن ها در این مقاله مقدور نیست؛ مانند تمرین های تنفسی افزایش توان عصبی و پویایی کلی بدن یا تنفس تقویت صوتی که به زیباسازی و انعطاف پذیری صدا کمک می کند. روانشناسان نیز در روش ایمن سازی استرس(مانند اختلال P.T.S.D و هراس) از بازآموزی تنفسی به همراه تکنیک آرام سازی استفاده می کنند که با تاکید بر حرکات دیافراگم(نه صرفا ماهیچه های قفسه سینه) به مراجعین، آموزش داده می شود. درمانگر، اشتباهات او را اصلاح می کند و نحوه ی تمرین درست را مورد بررسی قرار می دهد.

احساس شادابی با تنفس روزانه

نشانه های بی تعادلی اکسیژن، یعنی خستگی مزمن، اضطراب، بدخوابی و... به قدری شایع هستند که بسیاری فکر می کنند تجربه کردن آن ها عادی و طبیعی است؛ اما چند روز بعد از انجام تمرین ها به این نتیجه می رسند که آن چه قبلا طبیعی احساس می کردند، ناشی از عادت بد بوده است. ناگهان تحولی در شما ایجاد می شود و حالت های زیر را احساس می کنید:

* روشنی ذهن، تمرکز و دقت، به جای مه آلوده بودن آن، آرامش به جای اضطراب، شادابی به جای خستگی.

* احساس غنی و سرشار بودن تنفس و احساس سلامتی به جای ضعف جسمانی.

البته همه چیز بستگی به شما دارد. تمایل شما به انجام تمرین ها است که این اتفاق خوشایند را به وجود می آورد.

تمرین ها را می توانید صبح ها و یا هر وقت و زمانی از روز که احساس نیاز کردید، انجام دهید. با این حال اجرای تمرین تنفسی صبح یا عصر و قبل از مصرف وعده غذای اصلی توصیه می شود.

با ایجاد سکوت، فکر خود را در لحظه ای که هستید متمرکز کنید. به صدای این سکوت گوش کنید و فقط اسیر نفس های خود باشید. وقتی به صدای تنفس خود فکر می کنید نه چیز دیگر، وقتی صدای آمد و رفت آن را می شنوید، وقتی بر این باوریم که همه ما انسان ها در نفس هایی که می کشیم سهیم هستیم، آن گاه جز آرامش و خوشبختی برای یکدیگر چیزی نمی خواهیم و برای این نعمت نفس کشیدن و نعمت های دیگر، خدا را شکر می کنیم.

مدل گوشیت چیه؟؟؟

Posted: 30 Jun 2011 08:40 AM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط heyran (پست 325578)
برا چی میخوای؟
:24:

به قولللللل تو واااااا . نمیخوره که

ببخشید چرا بعضی پسرا انقد خشنن؟؟؟؟؟؟؟

Posted: 30 Jun 2011 08:38 AM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط heyran (پست 325580)
چه فرقی میکنه من علت این همه خشونتو میخوام:24:

چرااااااااااا اجیی اخه کی خشونت کرده بنظر من پسرا همه باحالن اما همه نه بدم زیاد هستن اما من با اوناییم که بدن فکرشون خراب تموم مث من مهربوووووووون نیستن که همه

گیر دادن گشت ارشاد به دو زوج عاشق

Posted: 30 Jun 2011 07:43 AM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط heyran (پست 325570)
وا!!!!چرا؟:hiddend (13):

منظوووووووورم این بود:):hiddend (30)::01:

هک گوشی فارسی

Posted: 30 Jun 2011 07:42 AM PDT

هک گوشی نسخه ی فارسی با فرمت جاوا برای گوشی

فایل های پیوست شده
نوع فایل: rar Blue FTP Farsi.rar (396.7 کیلو بایت)

مملکته داریم؟

Posted: 30 Jun 2011 07:16 AM PDT

پسر فامیلمون رفته آزمایش داده واسه پر کاری تیروئید، تو جواب آزمایش زده تست بارداری مثبت... تازه مسئول جوابدهی هم بهش تبریک گفته




لابد براي خانوما هم سرطان پروستات تشخيص ميدن

گربه لخت دیدین؟؟؟

Posted: 30 Jun 2011 06:56 AM PDT

الهی بمیرم عجب ادمیه چی به سر گربه بیچاره اورده:a (14):

مراحل درس خواندن پسرها

Posted: 30 Jun 2011 06:11 AM PDT


دختر رحیم مشايي عروس رهبر ايران است !

Posted: 30 Jun 2011 06:06 AM PDT

خوب دیگه. گفته بزار منم واسه خودم حرفی زده باشم. چرا باید همچین کاری کنیم که تو دنیا هیچ کس از درون و مردم ایران خبری نداشته باشه؟ چرا؟

عکس های سرقت بیرحمانه دو پسر از یکـــــ دختر

Posted: 30 Jun 2011 06:05 AM PDT

شاید دوربین مخفیه:24:

گاف‌های خنده‌دار سریال ستایش (+عکس)

Posted: 30 Jun 2011 05:45 AM PDT

در صحنه‌ای از سریال، بعد از اینکه ستایش متوجه فراموشکاری پدر می شود او را به مطب دکتر می برد، دکتر بعد از پرسش و پاسخ هایی که روان‌شناسان از مراجعان‌ می پرسند و بررسی و واکاوی فلسفی فراموشکاری او، برای محمود عزیزی، پدر ستایش «ام آر آی » تجویز می کند! او با گیجی می پرسد راستی دکتر! این آم آر آی که گفتی چی هست؟! و آقای دکتر با توضیح کامل و جامعی می گوید:یک جور عکس برداری است!

البته صحنه‌های دیگری هم جای تامل داشت، مثلا صحنه ای که مربی مهد کودکی که ستایش قرار بود در آنجا مشغول به کار شود اصرار داشت به خاطر روحیه لطیف بچه ها او نباید لباس تیره بپوشد! در حالی که تقریبا همه مان به یاد داریم که در سال‌های دهه 60 خانم‌ ها بیشتر لباس های تیره می پوشیدند و کمتر کسی با مانتوهای رنگ یاسی و صورتی دیده می شد، حتی دانش آموزان هم در دهه 60 مانتو، شلوار و مقنعه های تیره می پوشیدند.

داستان سریال روزهای جنگ را روایت می کند، در حالی که تقریبا نشانه ای از جنگ و وقایع آن در این سریال دیده نمی شود.

به نظر می رسد نویسنده محترم سریال ستایش نه تنها زحمت تحقیقی کوتاه قبل از نوشتن را به خود نداده، بلکه به نظر می رسد تنها به گریاندن مخاطب بخت برگشته فکر می کرده است.
برنا

عکس متفاوت بازیگر نقش ستایش همراه مادرش

Posted: 30 Jun 2011 05:42 AM PDT






رسانه آرمانی در جدیدترین مصاحبه خود با هنرمندان این بار به سراغ نرگس محمدی بازیگر سریال ستایش رفته است تا مصاحبه ای متفاوت با این هنرمند داشته باشد.
نرگس محمدي
نرگس محمدی دختر خوب اين روزهاي تلویزیون است که این روزها با نقش ستایش خود را به عنوان چهره اول جعبه جادویی معرفی کرده و توانسته با بازی خوب و تاثیرگذارش جای خود را بین خانواده‌های ایرانی پیدا کند. این گفت وگو به بهانه درخشش نرگس در نقش ستایش با او انجام شده است. خيلي‌ها دوست دارند او را بيشتر بشناسند، او و مادرش مهمان دوربين ما بودند.

پرستار بازیگر

نهم فروردین در تهران متولد شدم، همزمان با تحصیل در دانشگاه ( رشته پرستاری) در کلاس‌های بازیگری کارنامه شرکت کردم و از آن‌جا برای بازی در فیلم «مرگ یک پینوکیو» معرفی شدم که فیلم خوبی هم بود اما به دلایلی هنوز به اکران عمومی در نیامده است. بعد از این فیلم حدود یک سال در تئاتر فعالیت کردم که در همین مدت موفق شدم جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره «ماه» حوزه هنری دریافت کنم. بعد از تجربه‌ای که در تئاتر کسب کردم به سینما بازگشتم و در فیلم‌هایی چون ریسمان؛ باز، آناهیتا، سوپر استار و اخراجی‌ها2 بازی کردم. البته فیلم‌هایی مثل سوپراستار و اخراجی‌ها 2 بیشتر برایم جنبه تجربی داشت.

اتفاقی که باعث جدایی از هنر شد...

از ابتدا دوست داشتم در رشته هنر ادامه تحصیل دهم اما روزی که باید در آزمون ورودی هنرستان صدا و سیما شرکت مي‌کردم اتفاقی برایم افتاد که امتحان را از دست دادم. به همین دلیل در شاخه تجربی کنکور دادم و در رشته پرستاری پذیرفته شدم، درسم تقریبا در رشته پرستاری به پایان رسیده و فقط برای ارائه طرح، باید مدتی در یک بیمارستان مشغول به کار شوم. که ان‌شاا... به زودی این کار را انجام خواهم داد.

شاگرد پرويز پرستويي و...
ما جزو آخرین هنرجویان موسسه کارنامه بودیم که استاد پرستویی و آقای حبیب رضایی در آن‌جا حضور داشتند. آقای رحمانیان نيز در کنار این دو بزرگوار حضور داشتند، خانم تیموریان و استاد رایگان، پیام دهکردی و رضا بهبودی هم درس‌های زیادی از بازیگری به ما آموختند. در مجموع، کلاس‌ها بسیار پر بار و خوب بود اما بد نیست بدانید همان روز اولی که برای ثبت نام به «کارنامه» مراجعه کردم، آقای پرستویی و رضایی گفتند که ما شرایطی را برای بچه‌ها فراهم مي‌کنیم که به شدت سخت است و به همین دلیل ممکن است خیلی از بچه‌ها در میانه کار عطای بازیگری را بر لقایش ببخشند و همین هم شد، ما در ابتدای کلاس‌ها بیست هنرجوی دختر و بیست هنرجوی پسر بودیم، اما اواخر کار، از این جمع چهل نفره فقط پانزده نفر باقی مانده بود. من از ابتدا خودم را برای این سختی‌ها آماده کرده بودم و از آن‌جایی که این حرفه و هنر را دوست داشتم تمام سختی‌ها را تحمل کردم.

حس و تکنیک مکمل یکدیگرند

به نظر من حس و تکنیک مکمل هم هستند.تو به عنوان یک بازیگر اگر مي‌خواهی موفق باشی باید از تکنیک این کار سررشته داشته باشی و آن را با حس دربیامیزی تا به نتیجه مطلوبی در کار دست پیدا کنی... اگر بازیگر بخواهد صرفا از تکنیک استفاده کند، شبیه ربات مي‌شود و اگر هم قرار باشد، فقط از حس در بازی استفاده کند، باز هم نمي‌تواند به موفقیت کامل دست پیدا کند.

به شهرت و پول فکر نمي‌کردم

آن زمان كه مي‌خواستم وارد اين عرصه شوم اصلا به پول و شهرت فکر نمي‌کردم، نمي‌دانم چه بود، شاید اگر از اکثر بازیگرها این سوال را بپرسید نتوانند به طور دقیق به این سوال جواب دهند. وقتی بچه بودم تنها تفریح و لذت‌بخش‌ترین تفریح برایم فیلم دیدن بود و ساعات زیادی از روز را به این کار اختصاص مي‌دادم، اما الان وقتي به دختر دایی‌هایم که سن و سال کمتری هم دارند مي‌گویم فیلم ببینید توجهی نمي‌کنند، این علاقه‌ای است که باید در وجود هر کس باشد و نمي‌توان آن را توصیف کرد.

باید برای کبوترها دونه پاشید

تئاتر «باید برای کبوترها دونه پاشید» از فیلتر بازبینی نيز عبور کرده بود و خود را برای اجرای عمومی آماده مي‌کرد که متاسفانه مشکلی برای یکی از بازیگران اصلی به وجود آمد و من به فاصله 10 روز مانده به اجرا جایگزین او شدم. در این مدت کم، فقط و فقط به دلیل صمیمیتی که در گروه وجود داشت توانستم با نقش ارتباط خوبی برقرار کنم و خدا را شکر در جشنوار «ماه» هم توانستم جایزه بهترین بازیگر آن دوره را از آن خود کنم.

براي مردم كار كن

ماندگاری یعنی تلاش و با عشق برای مردم کار کردن.این خیلی مهم است که بازیگر برای مردم کار کند.باید مردم تو را بپذیرند و محبوب مردم باشی و بتوانی کارهای خوبی به مخاطب ارائه دهی تا ماندگار شوی. من به شخصه تلاش زیادی مي‌كنم تا مردم را از خودم راضی نگه دارم و امیدوارم در این کار موفق باشم.

همیشه وام‌دار محبت مردم هستم

این روزها متاسفانه حال مادربزرگ عزیزم خوب نیست و به دلیل بیماری در بیمارستان بستری هستند، دیروز که برای عیادت به بیمارستان رفته بودم خانم میانسالی به اتاق آمد و من را شناخت و لطف کرد و خواست که با هم در راهرو عکسی به یادگار بیندازیم. همین که وارد راهروي بیمارستان شدم، دیدم جمعیت زیادی برای دیدن من در راهرو جمع شده‌اند، اینها واقعا لطف خدا و محبت مردم است که معقتدم اگر نباشند ما هم نیستیم و همیشه وام‌دار محبت‌های این مردم عزیز و دوست‌داشتنی‌ام.

من و ستايش

نمی‌شود گفت که من و ستایش شبیه هم هستیم اما به هرحال برخی از خصلت‌های من در ستایش دیده مي‌شود اما این‌طور نیست که بگویم من خودم را بازی کردم. ستایش بعضی اوقات یک کارهایی انجام مي‌دهد که قطعا اگر من (نرگس) جای او بودم هیچ وقت آن کارها را انجام نمي‌دادم. البته برخی از ویژگی‌هایش هم بی‌شباهت به من نیست، مثل مهربانی، صبوری و... . یکی از مواردی که وجود داشت این بود که ستایش هم‌نسل من نبود و برای رسیدن به این شخصیت باید حال و هوای بیست سال پیش را درک مي‌کردم و با آن روزگار کمی آشنا مي‌شدم.

يك‌سال مقابل دوربين بودم

من هشت ماه بعد از آغاز پروژه، جلوی دروبین آقای سلطانی رفتم و همین موضوع باعث شد کمی جو براي‌مان سنگین باشد اما گروه این‌قدر صمیمی و خوب برخورد کرد که سختی‌های کار برایم آسان شد. من تقریبا یک سال مداوم سرکار بودم اما سختی کار برایم لذت‌بخش بود چون به نتیجه آن امیدوار بودم و برای دیدن کار لحظه شماری مي‌کردم.

فيلمي را مي‌پسندم که بفروشد...

به نظرم نمي‌شود سینماي هنری و سینمای تجاری را از هم جدا کرد چون این دو سینما به نوعی مکمل یکدیگرند و من به عنوان یک بازیگر اگر توانایی این را داشته باشم که در یک کار تجاری یک تعداد تماشاگر و مخاطب جذب کنم و حالا بتوانم با بازی در یک فیلم هنری آن مخاطب و تماشاگر را باخود برای دیدن فیلم هنری به سینما بکشانم يا به عبارتی دیگر برای دیدن فیلم هنری که به نظرمن، حرف‌ها و مفاهیم خیلی بیشتری را به مخاطب منتقل مي‌کند و به نوعی پل ارتباط شوي فکر می‌کنم و وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. در مجموع به شخصه فیلم خوبی را مي‌پسندم که بفروشد. چون فکر می‌کنم یک کارگردان فیلمي را مي‌سازد که تماشاگر آن را ببیند. به نظر من اگر دست اندرکاران اصلی سینما بتوانند فیلمی را تولید کنند که در ضمن داشتن مفاهیم خوب، تمام معیارهای یک فیلم هنری و شاخص‌های فروش را نيز رعایت کرده باشد، سینمای آرماني به وجود مي‌آید.

دوست دارم بازیگر خوبی باشم

دوست دارم مردم من را به عنوان یک بازیگر خوب بشناسند و حداقل وقتی بعد از چند سال خودم به یاد کارهایم افتادم و کارنامه کاری‌ام را مرور کردم از کارهایم لذت ببرم و به رزومه‌ام افتخار کنم. برایم مهم نیست که به عنوان بازیگر سینما شناخته شوم یا بازیگر تئاتر یا تلویزیون، هرجا که کار خوب باشد اولویت من است و ترجیح مي‌دهم فقط به خود بازیگری فکر کنم نه به مدیوم آن. البته این را کتمان نمي‌کنم که من هم مثل خیلی از بازیگران دیگر دوست دارم روزی صاحب سیمرغ فجر شوم یا با کارگردان‌هاي بزرگی مثل اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی، حسن فتحی و... كار کنم.

کلیشه شدن هرگز

اگر دخترهای آن دوره را با دخترهای هم نسل خودمان مقایسه کنیم مي‌بینیم که ستایش مطابق با نسل خودش پیش مي‌رود و زیاد هم مثبت نیست. دخترهای آن موقع همین‌طور مطیع و حرف گوش کن و البته صبور بودند، برعکس من و هم نسل‌های من (خنده). اما در مجموع دوست ندارم در نقش‌های مثبت کلیشه شوم و به همین دلیل در همین مدت چند کار که نقش‌های مثبت داشت را رد کرده‌ام تا کلیشه نشوم. همه آدم‌ها خاکستری‌اند، کسی مطلقا سیاه يا مطلقا سفید نیست.

نرگس؛ تنها دوست من

من از بین کارهای منزل فقط آشپزی را دوست دارم و هر وقت که بتوانم به مادرم در این زمینه کمک مي‌کنم.
مادر نرگس مي‌گويد: من از نرگس در مورد کارهای خانه راضی‌ام. نرگس از کودکی تنها دوست من بوده و هست و همیشه در کنار من حضور داشته، البته این چند ساله به دلیل مشغله کاری کمی در کارهای منزل تنبل شده که آن را هم مي‌گذاریم به حساب مشغله کاری‌اش (خنده).

مادر؛ بهترين نعمت خدا

مادر، عزیزترین و بهترين نعمتي است که خداوند به هر بنده‌اش مرحمت مي‌نماید، برای من هم عزیزترین موجود روی زمین مادرم است و با تمام وجود دوستش دارم. بعد مادرش را بغل مي‌كند و مقابل دوربين ماهنامه «خانه آرماني» مي‌ايستد.
مصطفی امامی



قدردانی از عوامل سریال «ستایش» + تصاویر دیدنی

Posted: 30 Jun 2011 05:36 AM PDT

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر برنا، در این مراسم ابتدا علی اصغر پورمحمدی ،مدیر شبکه سه سیما ،با تبریک عید مبعث پیامبر اکرم (ص) ، از هنرمندان، عوامل و دست اندرکاران این مجموعه اخلاقی بزرگ و پر مخاطب قدردانی کرد.




وی با اعلام اقبال عمومی بیش از 70درصد بیننده ورضایتمندی بیش از 90 درصد از مجموعه تربیتی - آموزشی ستایش، خاطرنشان کرد: مردم با تماشای مجموعه های تلویزیونی و با ابراز رضایتمندی، مسئولان را به تلاش بیشتر تشویق می کنند.



پور محمدی افزود: در سالهای اخیر روند سریال سازی در تلویزیون رو به پیشرفت است و برنامه های نمایشی تا پایان سال 91 تنظیم شده است و امسال شاهد برنامه های خوبی از شبکه سه خواهیم بود.



در ادامه نویسنده، کارگردان ،تهیه کننده، و چند تن از بازیگران به روی صحنه رفتند و دقایقی با مدعوین به گفتگو نشستند.



در پایان با اهدای لوح تقدیر از هنرمندان و دست اندرکاران سریال قدردانی شد.


مرد باید اینگونه باشد

Posted: 30 Jun 2011 05:31 AM PDT


امام صادق (علیه السلام): مرد در خانه و نسبت به خانواده اش نیازمند رعایت سه صفت است هر چند در طبیعت او نباشد:

خوش رفتارى، گشاده دستى به اندازه و غیرتى همراه با خویشتن دارى.
(تحف العقول، ص ۳۲۲)

یه موضوع بحث برانگیز و در مورد باکرگی خانمها . شما نظرتون چیه. ++++++18

Posted: 30 Jun 2011 04:55 AM PDT

راست میگه تکراریه یک نگاه به پستهای یک تا دو هفته پیش بنداز دستت درد نکنه خسته نباشی:hiddend (13)::hiddend (30):

اقاجون من دارم میبینم چرا شما نمیبینید!!!!!!

Posted: 30 Jun 2011 03:40 AM PDT

نمیدونم بعضی دوستان میگن ما عکسو ندیدیم بیان من پس چرا میبینمممم!!!!!!!!!!!

تصاویر پیوست شده
نوع فایل: jpg Capture.jpg (84.2 کیلو بایت)

9 دلیل برای خوردن چای سبز

Posted: 30 Jun 2011 03:37 AM PDT

9 دلیل برای خوردن چای سبز


با نوشیدن روزانه سه فنجان چای‌سبز،‌ از خواص مفید آن بهره‌مند شوید.
اثرات معجزه آسای چای سبز مربوط به وجود پلی فنول‌های کاتچین به خصوص اپی گالو کاتچین گالات (EGCG) است. ولی قرار نیست برای بهره‌مندی از خواص مفید این نوشیدنی سبز، این نام سخت و طولانی را به خاطر بسپارید.

9 دلیل برای خوردن چای سبز
1- از بین برنده فوق‌العاده چربی‌های اضافی کل بدن است. این نوشیدنی به خاطر وجود ترکیبی در خود به نام EGCG سرعت سوخت چربی در بدن را افزایش می‌دهد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد نوشیدن روزانه سه فنجان چای سبز می‌تواند تا ۷۰ کالری انرژی ناشی از سوخت چربی‌ها ایجاد کند.

2- چربی‌های اضافی شکم را از بین می‌برد. طی نتایج حاصله از تحقیقات محققان دانشگاه توفتز،‌ EGCG در چای سبز مانند دیگر کاتچین‌ها، ژن‌های سوخت چربی را در شکم فعال می‌کند و سرعت کاهش وزن را تا 77 درصد افزایش می‌دهد.

3- معمولا با افزایش سن، قندخون هم کم کم بالا می‌رود، خصوصا اگر به رژیم غذایی خود توجه کافی نداشته باشیم. وزن به مرور زمان بالا رفته و به دنبال آن احتمال بروز دیابت نوع دو هم افزایش می‌یابد.
مصرف روزانه پنج فنجان چای سبز می‌تواند از بروز دیابت جلوگیری کند. چای سبز قادر است از عوارض ناشی از دیابت همچون آب مروارید و بیماری‌های کلیوی به طرز معجزه آسایی جلوگیری کند.
اما چای سبز چطور قادر به کاهش قندخون است؟
به نظر می‌رسد ‌اصلی‌ترین مکانیسم، ‌مهار کردن فعالیت آنزیم آمیلاز بزاق و روده (آنزیم مسوول هضم نشاسته) است. با مهار شدن فعالیت این آنزیم، نشاسته با سرعت بسیار آهسته‌ای می شکند و در نتیجه قندخون با سرعت کمی بالا می رود.

4- مصرف این نوشیدنی در درمان سرطان ریه مفید است. طی نتایج تحقیقات منتشره در نشریه پیشگیری از سرطان در سال 2010 ، EGCG موجود در چای سبز به عنوان متوقف کننده رشد سلول‌های سرطان ریه معرفی شد.[داروهای دیابت و جلوگیری از سرطان ریه]

5- ممکن است از بروز سرطان کلورکتال یا روده پیشگیری کند.

6- مطالعه جدید نشان می‌دهد، ترکیبات آنتی‌اکسیدانی چای سبز ممکن است رشد و پیشرفت سرطان پروستات را کاهش دهد.

7- از رسیدن هر نوع آسیب به پوست پیشگیری می‌کند. آنتی اکسیدان‌های موجود درچای سبز سلول‌های پوست را درمقابل آسیب‌ها به ویژه رادیکا‌ل‌های آزاد که یکی ازعوامل ایجاد سرطان وافتادگی و آسیب به پوست‌اند، محافظت می‌کند.

8- چای سبز را به عنوان داروی ضدپیری (Anti - Aging) می‌شناسند. دلیل اصلی آن وجود میزان قابل توجهی آنتی‌اکسیدان در چای سبز به ویژه آنتی‌اکسیدان‌های موثر در حفظ شادابی و جوانی است. آنتی اکسیدان‌ها یکی از شاخص‌ترین عوامل برای حفظ سلامتی و شادابی سلول‌های بدن‌اند که باعث به تعویق انداختن شروع روند پیری سلول‌ها هستند.

9- چای سبز فعالیت سلول‌های مغز به ویژه بخش‌های مربوط به حافظه را تقویت و تحریک می کند. از طرفی چای سبز باعث کاهش میزان استیل کولین در سلولهای مغز شده و با این عمل مانع از تخریب سلول‌های مغز و بروز بیماری آلزایمر می‌شود.

نحوه استفاده و میزان مصرف:
برای هر نفر یک قاشق مرباخوری چای سبز را در قوری ریخته و به ازای هر یک قاشق، یک لیوان آب داغ با دمای 80 تا 85 درجه به آن اضافه کرده و درب قوری را به مدت هفت تا هشت دقیقه بگذارید سپس آن را بنوشید.

یادآوری این نکته ضروری است که چای سبز مانند چای سیاه لزومی به دم کردن ندارد.
نوشیدن روزانه سه لیوان چای سبز مفید است.

تصاویر پیوست شده
نوع فایل: jpg tea.jpg (45.2 کیلو بایت)

آقا من دلم میخواد صبح تا شب تو اینترنت باشم گیر نده!!!!!!!!!

Posted: 30 Jun 2011 03:13 AM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط heyran (پست 325520)
:(
مامانم گیر میده:a (4):

ببخشین ما رو با حاج خانم درنیانداز ما مخلصیم حاج خانم هم هستیم:hiddend (13)::hiddend (30):هر چی حاج خانم میگه صلاحت رو میگه حرف گوش کن :24::a (14)::12:

عکس های خنده دار ورزشی 2

Posted: 30 Jun 2011 03:01 AM PDT

اقا بهشاد بخدا بهپیر به.... چیزی دیده نمیشه نه توشماره یک ونه توشماره2 اقا کیو ببینین تا تو متوجه بشی عزیزم:hiddend (13)::hiddend (30)::24::12::a (35)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::hiddend (29)::hiddend (29)::hiddend (29)::hiddend (29)::hiddend (29)::hiddend (18)::a (52)::a (40)::04:

طرح پیشنهادی برای رد گم کردن در اجرای طرح جمع آوری دیش های ماهواره!!

Posted: 30 Jun 2011 02:08 AM PDT

الحق و الانصاف که حرف نداشت . دمت گرم

مراحل درس خواندن در شب های امتحان / تصویری

Posted: 30 Jun 2011 02:07 AM PDT

آخی تو چقد مهبلونی:hiddend (30):

عکس های خنده دار ورزشی3

Posted: 30 Jun 2011 02:04 AM PDT

بیاین اینم عکسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس سسسسسسسسسسس

تصاویر پیوست شده
نوع فایل: jpg 06827615814120884762.jpg (22.6 کیلو بایت)

عکس های بامزه از ایران

Posted: 30 Jun 2011 01:57 AM PDT

[IMG]file:///C:/Users/cyrus/AppData/Local/Temp/moz-screenshot.png[/IMG]چیزی دیده نمیشه:hiddend (13)::24:

سوژه های داغ وطنی

Posted: 30 Jun 2011 01:56 AM PDT









انشا درباره ازدواج (طنز)

Posted: 30 Jun 2011 01:51 AM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط heyran (پست 325482)
آخی رسیدن به اشقت خیلی خوبه:hiddend (23):

اره خییلییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییی

کاریکاتور با موضوع عشق اینترنتی, عشق در اینترنت

Posted: 30 Jun 2011 01:43 AM PDT

کاریکاتور با موضوع عشق اینترنتی, عشق در اینترنت


روش های زهر مار کردن سفر برای دیگران ! (طنز)

Posted: 30 Jun 2011 01:35 AM PDT

روش های زهر مار کردن سفر برای دیگران ! (طنز)

سفر و روش های زهرمار کردن آن برای دیگران ! (طنز)
با شروع فصل تابستان و تعطیلات تابستانی برای خیلی از هموطنان، سفرهای تابستانی هم در شرف شروع شدن است و لابد شما دوستان عزیزم هم کم و بیش در تدارک برنامه ای برای مسافرتی هر چند کوتاه هستید که امیدوارم تحت هر شرایطی بهتون خوش بگذره و خاطرات بیاد ماندنی و خوبی را برای شما به همراه داشته باشه، اما همونطور که می دونید هر چیزی آدابی داره و راه و روشی خصوصا مسافرت که نمیشه از خیلی ضروریات اون صرفنظر کرد حتی زهر کردن سفر برای دیگران!
به دل نگیرید چون اگر قصد و نیت شما خوش گذشتن به خودتون و همراهانتون نباشه مسلما راه‌های زهر کردن سفر به دیگران خیلی بیشتر از اینهایی هستند که در زیر خواهید خواند اما به دلیل یکسری محدودیت‌ها تنها برخی از اونها رو حضور شما دوستان گوشزد می کنیم. امید که بدور از هر نوع بدآموزی، طنزآمیز بودن اون رو فراموش نکنید و در سفر سبب ضد حال هیچکس نشوید و هیچ ضد حالی هم سبب ناخوشی شما خوبان نگردد :
- پیش از راه افتادن، حواس اعضای دیگر خانواده را پرت کنید تا آنها فراموش کنند فیوز کنتور خانه را قطع کنند و شیرهای اصلی آب و گاز را ببندند یا درهای خانه را قفل کنند تا وسط مسافرت همسایه‌های نگران به شما زنگ بزنند و بگویند خانه‌تان را آب گرفته یا به خاطر نشت گاز یا اتصالی سیم‌های برق آتش گرفته است یا دزدها خانه تان را جارو کرده‌اند.
- شب پیش از سفر، راننده را تا صبح به روش‌های گوناگون بیدار نگه دارید مثلا با او دعوا کنید، بحثی مهم را پیش بکشید تا درباره‌اش ساعت‌ها با هم حرف بزنید، دوستان و آشنایان را دعوت کنید و تا پاسی از شب مشغول گفت‌وگو باشید.
- اگر با اتوبوس سفر می کنید دائما شاگرد راننده را صدا بزنید و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از او طلب کنید. اگر در اتوبوس فیلمی پخش می‌شود بلندبلند درباره‌اش نظر بدهید، پایان فیلم را زودتر برای بقیه تعریف کنید یا شاگرد راننده را مجبور کنید فیلم را عوض کند.
- پشت سر راننده هی دست بزنید، بلند بلند آواز بخوانید و از دیگران بخواهید همراهی‌تان کنند.
- اگر با قطار سفر می کنید از به هم زدن آرامش دیگران با سرکش های بی مورد به کوپه ها غافل نشوید و در راهروها انواع ورزشها خصوصا بارفیکس و دوی ماراتن رو انجام بدید.
- اگر فرصت داشتید هر از گاهی کشیدن ترمز قطار را فراموش نکنید.
- در اتوبوس یا هواپیما آنقدر صندلی تان را عقب ببرید که پشت سری‌ها احساس زیرآوار مانده‌ها را تجربه کنند.
- هر نوع اوراق هویتی مثل شناسنامه، کارت ملی یا کارت‌های مهمی مانند کارت سوخت، کارت اعتباری بانکی و حتی دفترچه‌های بیمه را در خانه جا بگذارید.
- وقتی از خانه به قصد سفر راه افتادید، بعد از حدود یک ساعت به یاد بیاورید چمدانی مهم را جا گذاشته‌اید و لازم است برگردید.
- اگر خدای ناخواسته تصادف کردید در حالی که بقیه سعی می‌کنند آرامش‌شان را حفظ کنند یا غش کنید یا هوار بزنید یا با راننده دعوا کنید و او را مقصر بدانید تا بیشتر مضطربش کنید. اگر خودتان راننده هستید، همین برخورد را با دیگران داشته باشید.
- همیشه نفوس بد بزنید، مثلا وقت راه افتادن بگویید "من می‌دانم تصادف می‌کنیم" یا "یه حسی بهم می‌گه سفرمون خراب می‌شه" یا "فکر کنم این آخرین سفرمونه" و… پس از آن، هر وقت اتفاق ناخوشایندی می‌افتد عالمانه سرتکان بدهید که "مننننننن می‌دوووووونستم."
- در جاده برای هیجان بیشتر با خودروهای دیگر کورس بگذارید و تا آنجا که می‌توانید بوق بزنید.
- اگر با اتوبوس سفر می‌کنید صبر کنید تا راننده در مکانی برای غذا توقف کند. در این شرایط ناگهان ناپدید شوید و مسافران را تا ساعت‌ها داخل اتوبوس منتظر خودتان نگه دارید.
- وسایل غیرضروری را بار کنید و با خود بیاورید، اما مسوولیت حملش را به عهده بقیه بگذارید. این لوازم می‌توانند لباس‌های مهمانی، کتاب‌هایی که سالی یک بار هم به آنها نگاه نمی‌کنید، جاروبرقی، آبمیوه‌گیری و سشوار و اتو باشند.
- طوری از امکانات محل اقامت‌تان استفاده کنید که انگار دیگر قرار نیست به آنجا برگردید یا دیگران در آن ساکن شوند.
- هرگز با اعضای خانواده رو راست نباشید؛ مثلا اگر نظرتان را درباره اقامت در محلی می‌پرسند آنجا را تایید کنید و وقتی ساکن شدند، شروع به غر زدن کنید.
- لزومی ندارد لوازم شخصی‌تان را با خود به سفر ببرید. از مسواک و خمیر دندان و دمپایی تا شانه و لباس‌های گرم همه در ساک دیگران یافت می‌شوند و می‌توانید از آنها استفاده کنید. در مجموع منظورمان این است که لوازم دیگران را لوازم خود بدانید.
- یا کم حرف باشید و پاسخ هیچ‌کس را ندهید یا مثل رادیویی باشید که دکمه خاموشی ندارد آنقدر صحبت کنید که گوشه‌های دهان‌تان کف کند و آسایش همراهان را مختل کنید. این روش در اتوبوس فوق‌العاده کارساز است.
- از غذا، از هوا، از سر و وضع دیگران، از روزگار، از مردم و خلاصه از همه چیز ایراد بگیرید.
- با خانواده‌هایی که در دیگر اتاق‌های هتل، متل یا ویلاهای اطراف هستند، به بهانه‌های مختلف درگیر شوید. نگران هستید بهانه پیدا نکنید؟! اصلا جای نگرانی نیست. همیشه بهانه‌ای برای گلاویز شدن یا به قول جوان‌ها یقه‌گیری پیدا می‌شود.
- اگر گروهی سفر می‌کنید بچه‌های کوچک فامیل را بترسانید. مجبورشان کنید بی‌سر وصدا و دست به سینه، گوشه‌ای بنشینند. اگر از شما سوالی کردند نشنیده بگیرید و خلاصه به آنها بفهمانید که دوست‌شان ندارید.
- عکس‌ها را خراب کنید. در عکس انداختن همیشه پاها را به سرها ترجیح بدهید.
- تابع برنامه‌ها نباشید، اگر دیگران می‌خواهند در محل اقامت بمانند شما اصرار کنید بیرون بروند و اگر می‌خواهند بیرون بروند بگویید مایلید در خانه بمانید.
- در فعالیت‌های گروهی شریک نشوید. اگر دیگران علاقه‌مند هستند بازی گروهی انجام بدهند یا به شکل گروهی خرید کنند، ظرف‌ها را بشویند یا غذا را حاضر کنند، خودتان را از جمع جدا کنید.
- در تقسیم مسوولیت‌ها ثابت کنید عرضه هیچ‌کاری را ندارید تا کسی جرات نکند وظیفه‌ای را به شما بسپرد. با این روش هم کاملا بیکار می‌شوید و هم بار مسوولیت‌های دیگران را سنگین‌تر می‌کنید.
- جوراب‌هایتان را نشویید و مسواک زدن را ترک کنید. در بیانی کلی‌تر می‌شود گفت رعایت بهداشت در سفر هیچ ضرورتی ندارد و هر چه کثیف‌تر باشید، بهتر و بیشتر می‌توانید مسافرت را به‌کام بقیه زهر کنید.
- تا جایی که می‌توانید سیگار بکشید تا همراهان تان بفهمند هوای پاک معنایی ندارد!
- اگر دارویی خاص و نایاب مصرف می‌کنید آن را جا بگذارید تا وقت همسفران با دنبال دارو گشتن در داروخانه‌های شهر مقصد بگذرد.
- رفتارتان باید دقیقا برخلاف جمع باشد. وقتی آنها شاد هستند، سگرمه‌هایتان را به هیچ وجه از هم نگشایید. وقتی غمگین هستند از ته دل بخندید و دست بیندازیدشان.
- شما نباید همراه با دیگران بخندید بلکه باید به دیگران بخندید. خانواده‌های دیگر را مسخره کنید. از نقاط ضعف آنها و بخصوص سر و وضع‌شان برای خندیدن بهره بگیرید.
- خودخواه باشید. در سفر فقط باید به شما خوش بگذرد. مهم نیست دیگران چه شرایطی داشته باشند. بهترین جا در خودرو و محل اقامت‌تان و بهترین جزء غذا حق شماست.
- جای چمدان‌تان کجاست؟ روی تخت دیگران.
- لجباز باشید. با همه چیز مخالفت کنید. اصلا لازم نیست به پیشنهادهای دیگران گوش کنید حتی می‌توانید پیش از شنیدن‌شان مخالفت‌تان را اعلام کنید.
- سفر بهترین فرصت برای انتقامجویی است. در مدت مسافرت، همه دلخوری‌های گذشته با همسفران را در ذهنتان مرور کنید و بعد خرده حساب‌ها را تصفیه کنید؛ مثلا شریک زندگی‌تان را یاد آخرین باری که با هم حرفتان شد بیندازید و به این ترتیب بحث و جدل‌ها را از نو آغاز کنید.
- ناخن خشکی، ویژگی تضمین‌شده‌ای برای خراب کردن سفر است. فکر کنید جیب ندارید. هرگز دست در جیب‌تان نکنید. اگر اعضای خانواده از شما پولی خواستند بگویید کارت اعتباری‌تان را جا گذاشته‌اید یا پول‌هایتان را گم کرده‌اید.
آنچه از نظر گذراندید تنها نکاتی بود که در قالب طنز بیان شد و با آی کیوی بالایی که از شماها سراغ دارم مطمئنا سعی خواهید کرد با اجتناب از تمام روش های پیشنهادی، با یک برنامه ریزی شیک و مامانی سفری خوش را برای خودتون و همراهانتون رقم بزنید.
اما از همه این موارد که بگذریم اصولا سفر خوب چیزیه حالا چه با اتومبیل شخصی باشه یا از نوع اتوبوسی یا قطاری یا کامیونی و یا هوایی که در اصل اون چیزی که مهمه شادابی روحیه ی شماست و انتقال انرژی های مثبت به خانواده تون، همراهانتون و همسفرانی که افتخار دیدار شما را در طول سفر دارند.
امیدوارم دلاتون شاد، جیباتون پرپول و اگر با سواری مسافرت می کنید کارت سوختتون پر از بنزین ۱۰۰ تومنی باشه و تحت هر شرایطی اطمینـــان، آرامـــش و احتیــــاط رو فراموش نکنید.
سفرتون بخیر و شادی و دست حق نگهدارتون

چند جمله پر مصرف اما خنده دار ایرانی

Posted: 30 Jun 2011 01:34 AM PDT

چند جمله پر مصرف اما خنده دار ایرانی

چند جمله پر مصرف اما خنده دار ایرانی
گوسفند در اصل به موجودی پشمالو و بی نزاکت گفته می شود که اندک زمانی است پایش را در شهر گزارده
۱- هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!گوسفند در اصل به موجودی پشمالو و بی نزاکت گفته می شود که اندک زمانی است پایش را در شهر گزارده (همون دهاتی) ولی ما امروزه به رانندگانی که چراغ قرمز را رد می کنند، رانندگانی که به محض سبز شدن چراغ و جهت یادآوری خاطره حنابندان مادر بزرگشان بوق های ممتد می زنند، عابرانی که از وسط اتوبان رد می شوند و یا صف اتوبوس را رعایت نمی کنند، بازیکنان تیم ملی فوتبال وقتی موقعیتی را خراب می کنند و کسانی که موقع راه رفتن پای دیگران را لگد می کنند می گوییم: هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!

۲-از همه پسرها متنفرماز آنجایی که تب پیدا کردن بوی فرند (BF) در بین دوشیزگان دبیرستانی بسیار رواج پیدا کرده و یک جورایی از نان شب هم برای این عزیزان واجب تر است و از آنجایی که این نوگلان عمراً به پسر پایین تر از ۲۵ سال پا بدهند و از آنجایی که یک پسر ۲۵ ساله خیلی چیزها را می داند ولی یک دختر ۱۶-۱۷ ساله خیلی چیز ها را نمی داند پس طبیعی است که این وسط چه کسی باید گرگ شود و چه کسی قربانی….
طبق آمار های گرفته شده ۹۹ درصد دختران دبیرستانی قبل از خوردن ۱۰۰ عدد قرص دیازپام و خودکشی این جمله را بیان می کنند: از همه پسر ها متنفرم!
۳-بابا جون هر وقت خواستی بیای خونه ۲ تا شمع هم بگیر. چون برق نداریم!جمله ای که طی ماه گذشته بسیار پر کاربرد شده است و از آنجایی که هر حرف دیگری در این رابطه بزنیم تبدیل به سیاسی می شویم و اینا پس دیگه چیزی نمی گیم و مثل شهروند نمونه میریم سراغ موضوعات کم خطرتر!
۵-الو! صدات قطع و وصل میشه.برو یه جا که آنتن داشته باشی!طبق تحقیقات به عمل آمده به طور متوسط نیمی از زمان مکالمه با تلفن همراه در اقصی نقاط کشورمون صرف گفتن جمله بالا می گردد. شایان ذکر است در پاره ای از موارد جملات دیگری به جای جمله بالا به کار می روند که شامل همین مضمون هستند و عبارتند از: قطع و وصل میشی حاجی ، نقطه کور ایستادی صدات نمیاد، برو اون خطت رو بفروش با پولش آدامس بخر، ای مخابرات فلان فلان شده،….. (سانسور شد !!) بلده هی پول قبض بگیره! (به جای کلمه فلان فحش های مورد نظر را جایگذاری کنید)
۶-آقای مجری، لطفاً یه کم راهنمایی کنید؟منظور از جمله بالا مسابقات تلویزیونی و مجریان دلنواز و جایزه های نفیس (اعم از ساعت مچی و دیواری و رومیزی و زیر میزی و کنار میزی و اشتراک یک سال پوشک My Baby و دویست و چهل و نه تومان پول نقد و …) و شرکت کنندگان بسیار باهوش (با بهره هوشی در حد جلبک های فتوسنتز کننده اعماق اقیانوس ها) می باشد.
معمولاً عبارت « آقای مجری میشه یه راهنمایی بکنید؟» بعد از قرائت سوال توسط مجری بامزه و تو دل بروی برنامه ، توسط شرکت کننده که احتمالاً صغری ۳۴ ساله و ترشیده و یا کرم علی ۱۴ ساله و محصل می باشند، پرسیده می شود (نگاهی به شرایط سنی و اجتماعی شرکت کنندگان این مسابقه، خود به تنهایی برای نشون دادن سطح نازل این برنامه ها کافیه).
تا شرکت کننده محترم بتواند بعد از راهنمایی های مربوطه توسط مجری محترم (که بسته به آی کیوی شرکت کننده از حرکات موزون تا گفتن جواب مسابقه تغییر می کند) به جواب مورد نظر دست بیابد. سوالات برنامه نیز موضوعاتی همچون آرامگاه خواجه حافظ شیرازی کجاست؟ ، تعداد انگشتان دست و یا پا در انسان چند تاست؟ ، علی دایی کیست ، چرا زن نمی گیری و موضوعاتی از این قبیل می باشد!
۷-ای بابا! آقای راننده، من هر روز این مسیر رو با تاکسی میام. دیروز ۲۵۰ تومان بود. یعنی چی الان میگی باید ۱۲۵۰ تومان بدم؟!؟!
در جایی که گنجشگکان میومیو می کنند و سگ ها جیک جیک و گربه ها واق واق ، پس خیلی طبیعی است که صبح روز بعد کرایه را چند برابر کنند!
۸-آقای دکتر مریض تخت دو که دیروز عملش کرده بودین، همین الان تموم کرد!آقا جان من اشتباهات پزشکی هم جزئی از عمل های جراحیه! به فرض هم که یه دکتر متخصصی از هر ۴ نفری که عمل می کنه ۳ نفرشون می میره. دلیل نمیشه که شما فکر کنید این بنده خدا سواد نداره و به خاطر پارتی و رابطه و اینا مدرکش رو گرفته! اصلاً اگه طرف آدم نکشه که بش نمی گن دکتر که! بابا جان اون یه چیزی حالیشه. طرف دکتره ها! گیر نده عزیزم. برو ماستتو بخور. به توچه طرف چه جوری و از کجا (منظور اوکراین نیست ها!) مدرکشو گرفته؟
۹-شلام ژن. اون پنژره رو ببند شوژ میاد! (یعنی:سلام زن.اون پنجره رو ببند سوز میاد)بحمدالله در زمینه اعتیاد و معتاد پروری توانستیم بترکونیم و موفق شدیم سن اعتیاد را به حدود ۱۴ الی ۱۵ سالگی کاهش بدیم و اصولاً در این زمینه هیچ یک از استاندارد های جهانی برای ما رقمی به حساب نمی آیند. در هر صورت جمله بالا یکی از پرکاربردترین جملاتیه که هر روز میشنویم یا شاید هم خودمون به زبونش میاریم!
۱۰-برخورد یک دستگاه مینی بوس با یک سواری حادثه آفرید!خوب دیگه همه میدونیم خودرو هامون فرسوده اند و جاده هامون فرسوده تر و رانندگانمون خواب آلوده تر!

رقص آرام

Posted: 30 Jun 2011 01:31 AM PDT

درود وسپاس بسیار زیبا وجالب با اجازت اینو هم ببینین ونظر بدین:hiddend (13)::01::hiddend (30):
They can't talk, nor can they hear; unbelievable !


http://college.chinese.cn/conference...tent_93218.htm



















































SMS و پیامک سرکاری جدید بسیار خنده دار

Posted: 30 Jun 2011 01:31 AM PDT


همیشه با فرزندان تان مهربان باشید؛ زیرا آن ها هستند
که خانه سالمندان شما را انتخاب خواهند کرد !
.
گر به تو افتدم نظر ، چهره به چهره، رو به رو
پا به فرار می نهم ، کوچه به کوچه ، کو به کو !

جات تو دلمه!
فقط جاتو خیس نکنی!

.
.
.
به غضنفر میگن : سگتون بچه ی ما را گاز گرفته ، میگه:
اولا سگ ما گاز نمی گیره ، ثانیا سگ ما همیشه بسته است ، ثالثا ما سگ نداریم !
.
.
.
هاپ هاپ
هووو هووو
واق واق
اووو اووو !
خوب اگه همین طور تمرین کنی سگ خوبی می شی !
.
.
.
خواستم خونه عشقو تو قلبت بسازم ، اما شهرداری مجوز نداد !
.
.
.
تو را به اندازه وزن یک دایناسور دوست می دارم!
اما عجله نکن! چون به اندازه ۶۴ میلیون سالی که منقرض شده اسکولت کردم!
.
.
.
مخابرات طرح دقایق رایگان رو برای تمامی خطوط ارائه کرده. اگر حروف رمز
(lokso-mtci-ir-free)
رو به صورت برعکس به شماره ۳۰۰۰۰۹۰ اس ام اس کنی
معلوم می شه خیلی اوسکولی!
.
.
.
پرستو و پونه و پردیس پریدن پشت پاترول و رفتن پیک نیک
توی راه پسته و پرتقال و پشمک و پنیر خریدند
یه دفعه پاترول با یه پیکان تصادف کرد و پنجره شکست و چرخ پنچر شد.
پاترول پنج تا پشتک زد پرت شد تو پرتگاه
تو هم بپر یه پتک پیدا کن بزن تو سرت
تا دیگه این پرت و پلاها رو تا آخر نخونی!
.
.
.
دعاهای بنزینی:
۱- بنزین به قبرت بباره!
۲- التماس بنزین
۳- دست به هر چی می زنی بنزین شه!
۴- خدا بنزینت بده. سه لیتر در دنیا، صد لیتر در آخرت!
.
.
.
زیبایی صورتت را به آرایشگر و وسایل آرایشی ات تبریک می گویم!
.
.
.
۸ چیز از ۸ چیز هیچ وقت سیر نمی شه:
۱٫ چشم از نگاه
۲٫ زمین از باران
۳٫ گدا از پول
۴٫ عالم از علم
۵٫ دریا از آب
۶٫ آتش از هیزم
۷٫ حریص از مال
۸٫ تو از من!
.
.
.
شما برنده یک دستگاه ماکسیما، یک باب منزل مسکونی
و ماهانه ۵۰۰هزار تومان را سراغ نداری؟ گفتم شاید امر خیری صورت گرفت !
.
.
.
ورژن جدید :
همیشه پشت سر هر مرد موفق، زنی است که . . .
انگشت به دهان مانده !
.
.
.
وقتی ازت دورم فکر نکنی فراموشت می کنما، نه!
فقط بهت فرصت می دم دلت برام تنگ بشه !
.
.
.
نرو پایین سر کاریه
.
.
.
نرو
.
.
.
نرو
.
.
.
سلام، آفرین که به حرف شیطون گوش نکردی، من این پایین منتظرت بودم
می‌خواستم بگم: مسواک بزن همیشه تا دندونات تمیز شه!

یه عالمه جوک باحال و خنده دار جدید ۱۳۹۰

Posted: 30 Jun 2011 01:28 AM PDT

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر ساندویچ‌فروشی داشته، ‌یک روز یک بابایی میاد میگه: ‌قربون یک ککتل بده، ‌فقط بیزحمت توش گوجه نذارید. غضنفر میگه: آقا امروز گوجه نداریم، میخوای خیارشور نذارم؟!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون میپره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره لباس فروشی،‌میگه:‌ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:‌بله. غضنفر میگه: بی‌زحمت دو نخ بدین!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره،‌کجش میکنه!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر داشته با رفیقش رو بوسی میکرده، رفیقش بهش میگه،‌غضنفر چرا گردنت بو میده؟!غضنفر میگه:‌آخه چند روزه هر کی میگو….میندازه گردن من!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره به یکی خبر مرگ مادرش رو بده، بهش میگه: یه شتری بود که در خونه همه میخوابید!؟ یارو میگه: خوب؟ میگه: این دفعه رو ننــــه تو خوابید!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر کلیدش رو تو ماشین جا میذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ازغضنفر میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3 اش کردن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌صحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، غضنفرمیپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه.غضنفر میگه: …ها! پس حتماٌ برج ایفله!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، غضنفر میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. غضنفر میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میخواسته تو یک اداره دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! غضنفر هول میشه، میگه شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ماشین غضنفر رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو غضنفر داد میزنه: هیچ خودتونو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟غضنفر میگه: ایلده من شمارشو برداشتم.!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میافته تو چاه، فامیلاش سند میذارن درش میارن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره غضنفر میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار غضنفر این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده با خودش میگه: این بابا که مشتری پایس… بذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح غضنفر میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! غضنفر میگه: قربون دستت، ۵۰۰ گرم از طبقه بیست چهارمش به ما بده!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر سرطان داشته، میره مشهد خودشو با قفل و زنجیر میبنده به پنجره فولادی و کلید رو هم قورت میده، میگه: تا شفا نگیرم نمیرم! بعد یک ساعت خبر میرسه که تو حرم بمب گذاشتن، غضنفر یک کم دست و پا میزنه، بعدِ یک مدت داد میزنه: یا حضرت ابوالفضل منو از دست این امام رضا نجات بده!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر کارت تلفن میخره، عجالتاً اول میده پرسش کنن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به غضنفر میگن یه معما بگو،‌میگه: اون چیه که درازه،‌زرده، موزه؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره خواستگاری، اسم دختره غزال بوده ولی غضنفر قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، غضنفر میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسمه من غزاله نه آهوغضنفر میگه: ای بابا فرقی نداره… حیوون حیوونه دیگه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر ادعای بیغمبری میکرده،رفیقاش بهش میگن: بابا همینجوری که نمیشه! باید بری چهل روز بشینی تو غار، تا از خدا برات وحی بیاد. خلاصه غضنفر میره، دو روز بعد با دست و پای شکسته و خونی مالی برمیگرده! رفیقاش میپرسن: چی شده؟! غضنفر میگه: ما رفتیم تو غار، یهو جبرئیل با قطار اومد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!
غضنفر دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر پسرشو میذاره دانشکده افسری، رفیقاش بهش میگن: بابا اینکه درسش خوب بود، میذاشتی دکتری، مهندسی چیزی میشد، غضنفر میگه: آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره بخوریم زمین.!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی میزنن درش میارن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از غضنفر میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟ میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: ۲۰۰۰ تومن. غضنفر یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: ۱۰۰۰ تومن. باز غضنفر یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: ۷۰۰ تومن. غضنفر دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زنِ غضنفر دو قلو میزاد،‌غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،‌به یارو میگه:‌حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از غضنفر میپرسن تعطیلات کجا رفتی؟ میگه والا امام رضا طلبید رفتیم شمال!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر تو اتوبوس میگوزه همه بهش میخندن. اونم خوشحال میشه، میگه: اگه میدونستم اینقدر حال میکنین براتون میریدم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
- بابای غضنفر میمیره، مجلس ختمش رفیقای غضنفر همه میان بهش تسلیت میگن. غضنفر خیلی احساساتی میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده کردین… انشالله ختم پدرتون جبران می‌کنم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر خودشو میزنه به کوچه علی چپ، گم میشه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه؟ میگه: قرمز دیدی؟! آبیش!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر داشته رادیو پیام گوش میداده،‌گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است… ‌غضنفر میگه:‌باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ غضنفر میگه: ایلده ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به غضنفر میگن یک معما بگو، میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درختو؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟ غضنفر میگه بخاری! یارو کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می‌کنه؟ غضنفر میگه: بخاریِ خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از غضنفر میپرسن کدوم اختراع برای جبران اشتباهات بشر ساخته شده؟میگه:محضر طلاق!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر می‌خواسته گردو بشکنه، گردو رو میذاره زیر پاش، با آجر میزنه تو سر خودش.!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره بقالی،‌می‌بینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر هر روز زنگ یک کلیسا رو می‌زده و در می‌رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه،‌یک روز پشت در کمین می‌کنه، تا غضنفر زنگ می‌زنه، ‌خرشو می‌گیره و می‌پرسه چکار داری؟ غضنفر حول میشه،‌با تتپته میگه: ببخشید، ‌عیسی هست؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به غضنفرمیگن چند تا بچه داری؟ میگه ۲ تا. می‌پرسن: کدومش بزرگتره؟ میگه: خوب اولیش!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر دوتا دزد می‌گیره، زنگ می‌زنه به ۲۲۰!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه غضنفر میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن… «
۶۰ تاشون حالیش می کردن!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه غضنفر تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه: ا…این چه آشناست ! بعد از «
یه ساعت فکر کردن داد می زنه: فهمیدم… این همون کره خریه که امروز تو
آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به غضنفر می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام «
درسمو ادامه بدم !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر بابا ش میمیره هفتش خیلی شلوغ می شه واسه چهلم بلیط می فروشه «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به غضنفر میگن ترمز ABS چیه؟ میگه تو سرعت های زیاد و سر پیچ ها کار حضرت «
ابوالفضل رو می کنه!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر آشغال میره تو چشماش سره ساعت ۹ میشینه دم در «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پلیس به غضنفر: اینجا ماهی‌گیری قدغنه!!! غضنفر: ولی اینجا تابلو نزدین!!! «
پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر میگه: نه «
آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!
.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر به دختره میگه بوس میدی؟ میگه نه! غضنفر میگه به جهنم بخاطر خودت گفتم من «
خودم زن دارم
.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
!
غضنفر میره آمپول بزنه، تا دکتر سوزن رو میزنه، پا میشه داد میزنه: حیوون، مگه
کوری، سوراخ به این گندگی، چرا میزنی بغلش؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره پرنده فروشی طوطی بخره یه جغد میکنن تو پاچش. میاد خونه بعد یه «
مدتی دوستش میاد پیشش میگه: طوطیت حرف هم میزنه؟ میگه: حرف نمیزنه، خوب دقت
میکنه!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به غضنفر یه ماشین می دن که فرمونش سمت راست بوده بعد یه مدت ازش می پرسن «
چطوره؟ میگه خوبه ، فقط هر وقت تف می کنم میفته روی زنم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
.
غضنفر داشته کباب درست می کرده می بینه یه گربه داره نگاه می کنه داد می زنه آی «
بلال شیر بلاله
غضنفر می ره هیئت راش نمی دن خودش می ره هیئت می زنه هیچکس رو راه نمی ده «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر عاشق خدا می شه کعبه می کشه از توش تیر رد می کنه «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یک بار یک غضنفر زنگ میزنه تاکسی تلفنی میگه اقا ماشین دارید. مردی که پشت تلفن «
بوده جواب میده بله. غضنفر میگه خوش به حالتون ما نداریم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر باباش میمیره میخواسته خاکش کنه جو میگیرتش باراندازش میکنه «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر می ره توالت افتاب رو می شکنه یکی می گه چرا افتابه رو شکوندی؟ «
می گه ایلده واسه من فیگور می گیره پدر سگ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
..
یه ایرونی، یه آلمانی، یه اسپانیایی و یه غضنفر «
سوار هواپیما بودن که زیر هواپیما درمی ره، همه، حتی خلبان، از میله بالای
هواپیما آویزون می شن، خلبان می گه: یکی از شماها باید از هواپیما بپره
بیرون، غضنفر یه می گه: من می پرم به یه شرط: همه تون برام کف بزنین،
همه براش کف می زنن و سقوط می کنن!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر رو برق ۳ فاز می گیره پرت می کنه بلند می شه می گه: «
اگه مردین یه فاز یه فازبیاین جلو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر می ره جبهه بعد از ۲ روز برمی گرده.میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟ «
میگه: بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
.
غضنفر واسه رفیقاس خالی می بنده می گه: من هر دو هفته یک بار می رم ژاپن. «
رفیقاش می گن اگه راست می گی اسم یکی از خیابوناش رو بگو؟ غضنفر یه
خورده فکر می کنه بعد می گه: اهان خیآبون شهید بروسلی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر میره تو خیابون می بینه نوشته: سیو همان سیب است… «
میگه: دروغ میگن پدر سگا ! خودم خوردم صابون بود!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر پتروس فداکارو با دهقان فداکار قاطی می کنه «
می ره انگشت می کنه تو چشم راننده قطار
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر سفره دلش رو واسه دوستش باز می کنه توش پر از نون بربری بوده…. «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به غضنفر می گن شما ایمیل دارین؟ می گه نه خیلی ممنون «
من تازه غذا خوردم نوشجان!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
غضنفر تو جوی آب تف میکنه میره دنبالش پاشو بگذاره روش
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
.
غضنفر کدو تنبل میخره میگذاردش کلاس تقویتی

***ابن بابویه ( شیخ صدوق ) کیست؟؟؟ بیاین بیشتر بشناسیمش!

Posted: 30 Jun 2011 01:28 AM PDT

این عالم بزرگ و محدث کبیر , تالیفات ذیقیمت و بسیاری از خود برجا گذاشته که پرداختن به آنها , کتابنامه مستقلی را می طلبد. شیخ طوسی در کتاب « الفهرست » , نوشته های صدوق را نزدیک به 300 کتاب عنوان کرده است .

کتابهای شیخ , همه در نهایت نیکویی , استحکام و حسن سلیقه و شیوایی است . ابتکار وی در انتخاب موضوعات زنده و متنوع و مطالب موردنیاز جامعه , کم نظیر است . این دانشمند بزرگ هم در زمینه فقه و احکام دین کتاب نوشته (المقنع ) و هم فلسفه احکام و علت تشریح آنها را بیان کرده (علل الشرایع ) و هم وظایف عملی مسلمین را تبیین نموده (دعائم الاسلام فی معرفه الحلال والحرام ) و هم مسائل عقیدتی و فکری را به بهترین وجه تشریح کرده (التوحید) و هم در اثبات ولایت و وصایت امیرالمومنین علی علیه السلام کتاب نوشته (اثبات الوصیه , اثبات النص علی الائمه ) و هم تاریخ زندگانی ائمه را به رشته تحریر درآورده (عیون اخبارالرضا) هم کامل ترین و مستدل ترین کتاب را درباره اثبات وجود امام زمان (عج ) و دلایل غیبت به نام « کمال الدین و تمام النعمه » تالیف کرده است . درباره این کتاب همین بس که شیخ صدوق هنگامی که در مکه بود , امام زمان (عج ) را درخواب مشاهده می کنند که به او فرمود « کتابی در غیبت ما تصنیف کن و عمر معمرین را در آن بنویس » . و پس از آن , شیخ این کتاب را تالیف کرد.
شیخ صدوق کتابهایی نیز در زمینه شعر نگاشته (تفسیر قصیده فی اهل البیت ) و یا در زمینه سخنان حکمت آمیز و حوادث تاریخی و احکام فقهی کتاب نوشته (خصال ) و هم با درک نیاز شدید جامعه و احساس خلا در زمینه احکام الهی و فقه ائمه معصومین (ع ) اقدام به تصنیف یکی از بزرگترین جوامع روایی و دومین کتاب از کتب اربعه نمود (من لایحضره الفقیه )

غروب خورشید

شیخ صدوق سرانجام پس از عمری تلاش و تحقیق در سنگر پاسداری از حریم تشیع و فقه اهل البیت (ع ) در سال 381 هـ . ق در 75 سالگی دعوت پروردگار خویش را لبیک گفت و در شهر ری , در جوار رحمت بی منتهای او جا گرفت .

این محل سپس به نام « ابن بابویه » به یکی از قبرستانهای کهن و دیرین منطقه ری تبدیل شد که افراد وصیت می کردند , پیکرشان در کنار این عالم بزرگ که حق بزرگ وی به اسلام و مسلمین غیرقابل انکار است , دفن شوند. این آرامگاه در طول تاریخ , همواره زیارتگاه مسلمانان بوده و قبر منورش محل استجابت دعای مومنان گردیده است .

گرچه در طول تاریخ , این آرامگاه همواره مورد احترام شیعیان بوده ولی حادثه ای که در سال 1238 هـ . ق اتفاق افتاد , عظمت و اعتبار صدوق را در نزد زائران حرمش بیشتر معلوم کرد و ارادت آنان را نسبت به وی دوچندان کرد. توصیه می کنم این قبرستان شریف را ببینید و بزرگان آن را زیارت کنید . قبر شیخ رجبعلی خیاط همچون خانه است گویا وارد خانه اش شده اید گویا او زنده است و در گوشه ای از اتاقش نشسته است تا شما به دیدنش بروید . اصلا شباهتی به مقبره ندارد. روحشان شاد و با پیامبر اعظم همنشین باد.


مجسمه‌سازی باورنکردنی یک هنرمند روی شاخه‌های درخت!!

Posted: 30 Jun 2011 01:26 AM PDT

ممنون .......................
مثل همیشه زیبا و جالب

تصاویر زیبا از روستای سوباتان تالش

Posted: 30 Jun 2011 01:22 AM PDT

















تصاویری از خودکشی یک دختر!

Posted: 30 Jun 2011 01:16 AM PDT

آخی نجات پیدا کرد:hiddend (23):
یه دختره با قرص میخواست خودکشی کنه بعد ده تا قرص کم خطر خورد بعد به دوستاش گفت من دارم میرم خدافظ:hiddend (30):
طفلی با زبون بی زبونی میگفت منو نجات بدید:hiddend (30):

اگه مردی برو جایی خودکشی کن که احدی نباشه نجاتت بده:24:

عکسهای جالب

Posted: 30 Jun 2011 01:09 AM PDT

:hiddend (30)::hiddend (30)::hiddend (30):
آقا هست دیگه دلتون بسوزه:hiddend (30):

یک معادله جالب و خنده دار !! حتما بخونید

Posted: 30 Jun 2011 01:05 AM PDT

این مطلب صرفا جهت سرگرم شدن شما عزیزان بوده و اصلا قصد توهینی وجود ندارد.

معادله ۱
انسان = خواب + خوراک + کار+ تفریح
الاغ = خواب + خوراک
پس
انسان = الاغ + کار + تفریح
وبنابرین
تفریح – انسان = الاغ + کار
بعبارت دیگر
انسانی که تفریح ندارد = الاغی که فقط کار می کند
*****
معادله ۲
مرد = خواب + خوراک + درآمد
الاغ = خواب + خوراک
پس
مرد = الاغ + درآمد
و بنابرین
درآمد – مرد = الاغ
بعبارت دیگر
مردی که درآمد ندارد = الاغ
*****
معادله ۳
زن = خواب + خوراک + خرج پول
الاغ = خواب + خوراک
پس
زن = الاغ + خرج پول
وبنابرین
خرج پول – زن= الاغ
بعبارت دیگر
زنی که پول خرج نمی کند = الاغ
*****
نتیجه گیری:
از معادلات ۲و۳ داریم:
مردی که درآمد ندارد = زنی که پول خرج نمیکند
پس:
فرض منطقی ۱: مردها درآمد دارند تا نگذارند زنها تبدیل به الاغ شوند..
و
فرض منطقی ۲: زنها پول خرج می کنند تا نگذارند مردها تبدیل به الاغ شوند.
بنابرین داریم …
مرد + زن = الاغ + درآمد + الاغ + خرج پول
> و ازفرضهای۱و۲ نتیجه منطقی میگیریم که:
مرد + زن = ۲ الاغی که با هم بخوشی زندگی میکنند.
گردآوری : آلامتو

وضعیت خانه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی در روستای پاژ

Posted: 30 Jun 2011 12:20 AM PDT

درود وسپاس برحمید خانخیلی جالب بود من یک سئوال برام هست ایا فردوسی را گور به گور کردند .از کلات نادری هم میشه اطلاعاتی بزاری :hiddend (13):

کارهای خوبت رو بگو امتیاز بدم ببینم میری بهشت یا نه ؟

Posted: 30 Jun 2011 12:09 AM PDT

اوه کی میره این همه راهو؟:24:
ما به همون جهنممون راضیم:a (4):

برنده بهترین پوستر درباره ژاپن...جالبه...

Posted: 29 Jun 2011 11:33 PM PDT

به این میگن اراده وایمان یک ملت:hiddend (13)::01:

مکالمه رادیویی فوریت‌های دریایی با ناو امریکایی(واقعی و جالب)

Posted: 29 Jun 2011 10:29 PM PDT


مکالمه رادیویی زیر در تاریخ ۱۶ اکتبر ۱۹۹۷ توسط کانال ۱۰۶ فرکانس فوریت‌های دریایی منطقه فینیستر واقع در سواحل گالیسیا در شمال غربی اسپانیا میان امریکایی ها و گالیسیایی‌ها ضبط شده و واقعی‌ می‌‌باشد:

گالیسیایی: از A۸۵۳ با شما صحبت می‌کنم. لطفا برای اجتناب از تصادم با ما مسیر خود را ۱۵ درجه به جنوب تغییر دهید... مستقیما به سوی ما در حرکت هستید. فاصله ۲۵ مایل دریایی.


افسر امریکایی: توصیه می‌‌شود مسیر خود را ۱۵ درجه به شمال تغییر دهید تا از تصادم جلوگیری شود.

گالیسیایی: خیر. تکرار می‌‌کنم که برای اجتناب از تصادم مسیر خود را ۱۵ درجه به جنوب منحرف کنید.

یک امریکایی دیگر: اینجا فرمانده یک ناو نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا. تاکید می‌‌کنم که مسیر خود را ۱۵ درجه به شمال تصحیح کنید تا حادثه ای پیش نیاید.

گالیسیایی: امکان پذیر و مناسب نیست. تکرار می‌‌کنم که مسیر خود را عوض کنید و گرنه تصادم حتمی است.


افسر امریکایی با لحن عصبانی: اینجا کاپیتان ریچارد جیمز هوارد... فرمانده ناو هواپیما بر یو اس اس لینکلن نیروی دریایی آمریکا. این یکی‌ از بزرگترین کشتی‌های جنگی آمریکا می‌‌باشد. ۲ فروند رزم ناو بزرگ، ۶ فروند ناو شکن، ۵ فروند ناوچه، ۴ زیر دریایی و تعداد زیادی شناور‌های پشتیبانی ما را اسکورت می‌‌کنند.

برای انجام رزمایش و داشتن آمادگی مقابله با عملیات احتمالی‌ ارتش عراق به سوی خلیج فارس در حرکت هستیم. پیشنهاد نمی‌‌کنم، بلکه دستور می دهم که مسیر خود را ۱۵ درجه به طرف شمال تغییر دهید وگرنه مجبور خواهیم شد اقدامات لازم را برای امنیت این کشتی و نیروهای ائتلاف انجام دهیم. کشور شما کشوری هم پیمان، عضو ناتو و این ائتلاف است... لطفا اطاعت کرده و از مسیر ما کنار بروید.

گالیسیایی: اینجا خوان مانویل سالاس الکانتارا. ما فقط دو نفر هستیم. یک سگ، غذایمان، ۲ قوطی آبجو و یک قناری که هم اکنون خواب است، ما را همراهی می‌‌کنند. از حمایت کانال دیال کرونیا (فرستنده رادیویی) و کانال ۱۰۶ فووریت‌های دریایی برخوردار هستیم. به هیچ جایی‌ نمی رویم زیرا در زمین محکم قرار داریم. ما در فانوس دریایی A-۸۵۳ فینیستر، واقع در سواحل گالیسیا می‌‌باشیم. اصلا نمی دانیم که این فانوس در چه ردیفی‌ میان فانوس‌های دریایی اسپانیا قرار دارد. می توانید هر اقدامی را که صلاح دیدید و هر غلطی که خواستید برای حفاظت از کشتی خود انجام دهید. کشتی کثافتتان بسوی صخره‌ها در حرکت است. به همین خاطر مجددا تاکید داریم که بهتر است که مسیر را ۱۵ درجه به جنوب تغییر دهید تا از برخورد با ما جلوگیری شود!
امریکایی: باشه، دریافت شد. متشکرم!

معرفی نرم افزار - کتابخانه ای برای مدیریت کدها

Posted: 29 Jun 2011 10:25 PM PDT

یکی از نرم افزارهای بسیار جالب و کارآمد برای قشر برنامه نویس ، نرم افزار Source Code Library است که به بهترین وجه کدهای مورد نیاز را ذخیره و بایگانی می کند.
فرض کنید با کلی جستجو در اینترنت و کتابها ، کد لازم برای مثلاً رمزگذاری یک متن را پیدا کرده اید و در برنامه تان از آن استفاده نموده اید یا یک کوئری پیچیده اس کیو ال را ساخته اید. برای اینکه در صورت نیاز به این کد، مجدد تمام برنامه هایتان را زیرورو نکنید،خیلی راحت در این نرم افزار در زیرگروه مربوطه ، صفحه جدیدی ایجاد می کنید با نام رمزگذاری و همان قطعه کد را در آنجا کپی می کنید. علاوه بر کپی، امکان نوشتن شرح ، عکس و غیره نیز وجود دارد . به این ترتیب هنگام نیاز به قطعه کدی در برنامه های جدیدتان که قبلاً آنرا استفاده کرده اید ، به راحتی در این کتابخانه ، آنها را یافته و مورد استفاده قرار می دهید.
امکان به اشتراک گذاری کتابخانه و فایلها هم وجود دارد .
بسیاری از کدهای مورد نیاز مانند کار با فایلها ، اکس ام ال و مانند آن به طور پیش فرض در این کتابخانه برای استفاده موجود است.
برای دانلود آن اینجا کلیک کنید. اگه برنامه نویسی را جدی دنبال می کنید ، معطل نکنید .....

معرفی نرم افزار - نصب خودکار نرم افزار های رایگان

Posted: 29 Jun 2011 10:23 PM PDT

یکی از امکانات جالبی که روی اکثر نسخه های لینوکس هست اینه که شما هر برنامه ای که نیاز دارید کافیه اسم یا کلمات مرتبط با آن را تایپ کنید و خود نرم افزار مربوطه ، لیست تمام نرم افزارهای (عمدتاً) رایگان را با توضیحاتی به شما نشان می دهد و با یک کلیک بر روی آن به طور خودکار دانلود شده و بر روی سیستم شما نصب می گردد.فقدان همچین نرم افزاری را در ویندوز کاملاً احساس می کردم چون برای هر کاری جداگانه باید در اینترنت جستجو انجام داده و پس از دانلود ، آنها را خودم نصب می کردم تازه هنگام جستجو کلی نرم افزار غیر مرتبط یا حاوی ویروس و یا غیررایگان هم نمایش داده می شدند.
امروز به سایت جالبی به نام تمام برنامه های من که دقیقاً به همین منظور ایجاد شده است برخوردم. کافیست در این سایت عضو شده و پس از آن ، نرم افزار مربوطه را دانلود کنید. حال هر نیاز نرم افزاری که دارید ، می توانید به کمک این نرم افزار ، آنرا جستجو کرده و با یک کلیک بر روی سیستمتان نصب شود.

امکانات مختلف دیگری مانند گروه بندی نرم افزارها،بررسی نسخه های جدید نرم افزار، لیست نرم افزار های محبوب و مانند آن را نیز دارد که بهتر است خودتان آنها را امتحان کنید.

دروغ میگم...بگو دروغ میگی...واسه هممون پیش اومده...حتی یه مورد...

Posted: 29 Jun 2011 10:05 PM PDT

:24:چه میشه کرد؟:24:

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر