آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

Link to انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

صندلي داغ محمد (مدیر آزمایشی عکس های خبری روز)

Posted: 29 Apr 2011 02:20 PM PDT

چرا مي خوايي كله ميلاد رو بكني ؟؟ :(

Mohammad-DIESEL عزیز، تولدتان مبارک

Posted: 29 Apr 2011 02:05 PM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط sniperbloody (پست 308112)
تولدتون مبارک

نقل قول:

نوشته اصلی توسط behshad (پست 308141)
تولدت مبارک :01::01::a (36)::a (36):


ممنون دوست عزیزم:a (3):
لطف کردین:12:

ツ ببین تو دل دختره چی می گذره! ツ

Posted: 29 Apr 2011 01:51 PM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط behshad (پست 308145)
از اونجایی که نامه رو بر اون نوشته


بازم جمله بنديت با حرفت جور در نمي ياد

چه ربطي داره به دوستش :)


نقل قول:

چقدر هم اعتماد بنفس داره که عکسشم گرفته
اعتماد بنفس كسي بايد داشته باشه در اين جور مواقع كه بخواد كاري بكنه

من بخوام عكس يكي رو بذارم تو سايت مثلا يكي از دوستام نيازي نداره كه اعتماد بنفس داشته باشم

اما اگه مال خودم باشه بذارم رو اواتار و امضام اون وقت اعتماد بنفس مي خواد :24:

آموزش اتصال کامپیوتر به اینترنت از طریق خط موبایل !!!

Posted: 29 Apr 2011 01:46 PM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Great Sky (پست 308146)
نيازي نيست اين همه تنظيمات انجام بدي

يه پيامك خالي بفرست واسه 8080

بعد خودش راهنماييت مي كنه كه چيكار كني .......
........ازت مدل گوشيت رو مي خواد ..............
........براش مي فرستي .............
بعد تنظيمات رو بهت ميده نصب كن بعد وصل شو اينترنت :)

از اون راحتتر برنامه گوشیتو نصب کن اتوماتیک تنظیماتو انجام میده فقط شبکتو انتخاب کن تموم

ツ ایرانی بازی / سری جدید !!!!!.... ツ

Posted: 29 Apr 2011 01:37 PM PDT

اره بببخخخدا

صواب کنی کباب میشی باور نمیکنی بیا تو...

Posted: 29 Apr 2011 01:29 PM PDT

خیلی وقت کباب شدیم

***متن و ترجمه آهنگ هاي خارجي ***

Posted: 29 Apr 2011 01:26 PM PDT


Lately I've been hard to reach

تازگیا من به سختی قابل دسترس بودم

I've been too long on my own

خیلی وقته تو خودمم

Everybody has a private world

هرکسی یه دنیای شخصی واسه خودش داره

Where they can be alone

جایی که می تونه تنها باشه


Are you calling me?

داری منو صدا می زنی؟

Are you trying to get through?

داری سعی میکنی وارد دنیای من بشی؟

Are you reaching out for me?

داری برای رسیدن به من تلاش میکنی

Like I'm reaching out for you.

همونطور که من دارم برای رسیدن به تو تلاش می کنم؟




Verse 1

I'm just so fucking depressed

من به طرز وحشتناکی افسردم

I just can't seem to get out of this slump

فکرم نکنم بتونم از این باتلاق خلاص بشم

If I could just get over this hump

اگه بتونم از این فرصت استفاده کنم

But I need something to pull me out this dump

اما به یه چیزی نیاز دارم که منو از این فرو رفتن نجات بده

I took my bruises, took my lumps

کبودیامو از بین بردم، تاولامو از بین بردم

Fell down and I got right back up
افتادم و یه راست بلند شدم

But I need that spark to get psyched back up

اما به یه جرقه نیاز دارم تا از لحاظ روانی امیدوار بشم

In order for me to pick the mic back up

تا دوباره میکروفون و بردارم

I don't know how or why or when

نمی دونم چطور یا چرا یا چه وقتی

I ended up being in the position I'm in

از موقعیتی که توش بودم دور شدم

I'm starting to feel distant again

دوباره احساس میکنم که دارم از رپ فاصله می گیرم

So I decided just to pick this pen

پس تصمیم گرفتم که این خودکارو بردارم

Up and try to make an attempt to vent

و سعی کنم که خودمو خالی کنم

But I just can't admit or come to grips

اما من نمی تونم قبول کنم یا درک کنم

With the fact that I may be

این حقیقت رو که شاید من

Done with rap, I need a new outlet

به آخر رپ رسیدم، نیاز به راه در روی دیگه ای دارم تا خودمو خالی کنم

And I know some shit so hard to swallow

و می دونم بعضی حقایق هضمشون خیلی سخته

But I just can't sit back and wallow

اما نمی تونم بشینم عقب و غلت بخورم

In my own sorrow, but I know one fact

توی غم خودم، اما یه حقیقت و می دونم

I'll be one tough act to follow

من کسی خواهم بود که تقلید ازش خیلی سخته

One tough act to follow

یکی که تقلید ازش خیلی سخته

I'll be one tough act to follow

کسی خواهم بود که تقلید ازش خیلی سخته
Here today, gone tomorrow

چه امروز اینجا، و چه فردا!

But you'd have to walk a thousand miles

اما مجبوری هزاران مایل را بری





Chorus

In my shoes just to see

با کفشای من تا فقط ببینی

What it's like to be me

چه جوریه که مثل من باشی

I'll be you, lets trade shoes

من تو میشم، بیا کفشامونو عوض کنیم

Just to see what it be like to

تا فقط ببینیم چه جوریه که

Feel your pain, you'll feel mine

من درد تو رو احساس کنم، تو درد من و احساس کنی

We'll go inside each other's minds

ما توی ذهن همدیگه جلو میریم

Just to see what we find

تا ببینیم که چی پیدا می کنیم

Look at shit through each others eyes

به حقیقت از دید همدیگه نگا می کنیم

Don't let them say you ain't beautiful

نذار اونا بگن که تو زیبا نیستی

They can all get fucked, just stay true to you

همشون می تونن برن به جهنم، فقط به خودت اعتماد کن

Don't let them say you ain't beautiful

نذار اونا بگن که تو زیبا نیستی

They can all get fucked, just stay true to you

همشون می تونن برن به جهنم، فقط به خودت اعتماد کن





Verse 2

I think I'm starting to lose my sense of humor, everything 's so tense and gloomy, I
فک می کنم دارم حس شوخ طبعیمو از دست میدم، همه چیز ناراحت کننده و غم انگیزه، من
almost feel like I gotta check the temperature in the room just as soon as


از شدت سردی احساس، باید دمای اتاقو پشت سر هم اندازه بگیرم

I walk in, Its like all eyes on me, so I try to avoid any eye contact

داخل میشم، درست مثل اینه که همه نگاها رو منه، پس سعی میکنم تا از هر ارتباط چشمی پرهیز کنم

Cuz if I do that, then it opens a door for conversation, like I want that!

چون اگه همچین اتفاقی بیوفته، یه دری برای مکالمه باز میشه، جوری که انگار من تقاضاشو کردم!

I'm not looking for extra attention, I just want to just like you

من دنبال توجه بیشتر نیستم، فقط می خوام مثل تو باشم

Blend in with the rest of the room, maybe just point me to the closest restroom

با مابقی آدمای اتاق آمیخته بشم، ممکنه منو به نزدیکترین اتاق استراحت راهنمایی کنی؟

I don't need no fucking man servant, Trying to follow me around and wipe my ass

من به هیچ خدمتکار لعنتی احتیاج ندارم، که سعی می کنه منو تعقیب کنه و تر و خشکم کنه

Laugh at every single joke I crack, and half of them ain't even funny like

حتی نصف جکای من خنده دار نیستن اما به هر تیکه ای که من بندازم بخنده مثل این

"
Haa! Marshall you're so funny man
you should be a comedian god damn
"

"ها! مارشال تو خیلی بامزه ای مرد
تو باید یه کمدین میشدی لعنت"
Unfortunately I am, I just hide behind the tears of a clown


بدبختانه من یه کمدینم، من پشت اشکای یه دلقک مخفی شدم

So why don't you all sit down, listen to the tale I'm about to tell

پس چرا همتون نمی شینید، و گوش نمیدید به داستانی که می خوام بگم

Hell, we don't gotta trade our shoes, and you ain't gotta to walk no thousand miles

جهنم، ما نباید کفشامونو عوض کنیم، و تو نباید اصلا هیچ هزار مایلی رو طی کنی





Chorus

In my shoes just to see

با کفشای من تا فقط ببینی

What it's like to be me

چه جوریه که مثل من باشی

I'll be you, lets trade shoes

من تو میشم، بیا کفشامونو عوض کنیم

Just to see what it be like to

تا فقط ببینیم چه جوریه که

Feel your pain, you'll feel mine

من درد تو رو احساس کنم، تو درد من و احساس کنی

We'll go inside each other's minds

ما توی ذهن همدیگه جلو میریم

Just to see what we find

تا ببینیم که چی پیدا می کنیم

Look at shit through each others eyes

به حقیقت از دید همدیگه نگا می کنیم

Don't let them say you ain't beautiful

نذار اونا بگن که تو زیبا نیستی

They can all get fucked, just stay true to you

همشون می تونن برن به جهنم، فقط به خودت اعتماد کن

Don't let them say you ain't beautiful

نذار اونا بگن که تو زیبا نیستی

They can all get fucked, just stay true to you

همشون می تونن برن به جهنم، فقط به خودت اعتماد کن





Verse 3

Nobody asked for life to deal us

از هیچکی خواسته نشده که زندگی کنه به خاطر اینکه با ما کنار بیاد

With these bullshit hands we're dealt

با این دست مزخرفی که تحویل گرفتیم

We gotta take these cards ourselves

باید این کارتای بازی رو شبیه خودمون در نظر بگیریم

and flip them don't expect no help

و سریع پاسشون کنیم بدون اینکه توقع هیچ کمکی داشته باشیم

Now I could've either just sat on my ass and pissed and moaned

حالا می تونم بشینم و وقت بگذرونم و ناله و شکایت کنم

Or take this situation in which I'm placed, get up and get my own

یا اینکه موقعیتی رو که توش هستم، همینجوری که هست قبول کنم، بلند بشم و به جایگاه خودم برسم

I was never the type of kid to wait by the door and pack his bags

هرگز مثل کسی نبودم که کنار در وایسته، وانمود به رفتن کنه و وسایلشو جمع کنه

Or sat on the porch and hoped and pray for his dad to show up, who never did!

یا تو ایوون بشینه و امیدوار باشه و دعا کنه برای پدرش تا بالاخره بیادش، کسی که هرگز نمیاد!

I just wanted to fit in

من فقط می خواستم شایسته باشم
In every single place

توی هر جایگاهی

and every school I went

و توی هر مدرسه ای که رفتم

I dreamed of being that cool kid

آرزو می کردم یه بچه باحال باشم

Even if it meant acting stupid

حتی اگه به قیمت این باشه که کارای احمقانه بکنم

And aunt Edna always told me

و خاله Edna همیشه به من می گفت

Keep making that face it'll get stuck like that

تلاش کن اون شخصیت رو بسازی کارت همونطوری که میخوای میشه

Meanwhile I'm just standing there

ضمنا من فقط اینجا وایستادم

Holding my tongue trying talk like "this"

زبونم رو نگه داشتم و سعی میکنم این طوری صحبت کنم

Til I stuck my tongue on a frozen stop sign pole at 8 years old

تا وقتی که 8 سالم بود و زبونم رو به میله علامت توقف که یخ زده بود چسبوندم

I learned my lesson then, cuz I wasn't trying to impress my friends no more

من درسمو یاد گرفتم، چون دیگه تلاش نکردم تا دوستامو تحت تاثیر قرار بدم

But I already told you my whole life story, not just based on my description

اما حالا تمام داستان زندگیم رو برات گفتم، نه فقط بر اساس توضیحات خودم

Cuz where you see it, from where you're sitting, its prolly 110 percent different

چون چیزی که تو از جایی که نشستی می بینی، شاید 110 درصد از دیدگاه بقیه متفاوت
باشه

I guess we would have to walk a mile in each other's shoes at least

به نظرم ما مجبوریم حداقل یه مایلی رو با کفشای همدیگه طی کنیم

What size you wear? I wear 10's, lets see if you could fit your feet

کفشت چه سایزیه؟ ماله من سایزش 10، بذا ببینیم به پات اندازس





Chorus

In my shoes just to see

با کفشای من تا فقط ببینی

What it's like to be me

چه جوریه که مثل من باشی

I'll be you, lets trade shoes

من تو میشم، بیا کفشامونو عوض کنیم

Just to see what it be like to

تا فقط ببینیم چه جوریه که

Feel your pain, you'll feel mine

من درد تو رو احساس کنم، تو درد من و احساس کنی

We'll go inside each other's minds

ما توی ذهن همدیگه جلو میریم

Just to see what we find

تا ببینیم که چی پیدا می کنیم

Look at shit through each others eyes

به حقیقت از دید همدیگه نگا می کنیم

Don't let them say you ain't beautiful

نذار اونا بگن که تو زیبا نیستی

They can all get fucked, just stay true to you

همشون می تونن برن به جهنم، فقط به خودت اعتماد کن

Don't let them say you ain't beautiful

نذار اونا بگن که تو زیبا نیستی

They can all get fucked, just stay true to you

همشون می تونن برن به جهنم، فقط به خودت اعتماد کن





Eminem

Yeah, to my babies, stay strong

آره، خطاب به بچه هام، محکم باشین

dad will be home soon

پدر خیلی زود میاد خونه

and to the rest of the world

و به مابقی دنیا

God gave you them shoes, to fit you…

خداوند بهتون کفشایی داده، که اندازتونه...

so put them on and wear them

پس برشون دارین و بپوشیدشون

and be yourself man, be proud of who you are

و خودت باش مرد، به کسی که هستی افتخار کن

Even if it sounds corny, don't ever let no one tell you, you aint beautiful…

حتی اگه بی خود به نظر بیاد، نذار که کسی بهت بگه، تو زیبا نیستی...


کدهای مخفی سیم کارت های اعتباری ایرانسل

Posted: 29 Apr 2011 01:22 PM PDT

این کدو بلد نیستین که وقتی فعالش کنی میگه در دسترس نیست یا مسدوده یا خاموشه؟؟؟؟

ツ چیز کردن ممنوع ! ツ

Posted: 29 Apr 2011 01:20 PM PDT

:hiddend (30):هی هی هییی هووووو

اگه شما جای اینا بودین چیکار میکردین؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

Posted: 29 Apr 2011 01:17 PM PDT

از زیرکیم استفاده میکردم مگه نه؟!

ツ وقتی یک زن از جلوی عرب ها رد بشه...! ツ

Posted: 29 Apr 2011 01:16 PM PDT

تصورش یکم سخته شایدم محال.:12:

فواید در آغوش کشیدن و بغل کردن برای سلامتی

Posted: 29 Apr 2011 01:05 PM PDT

خوب بود آقا بهشاد

ツ یه سری عکس باحال از علی صادقی ツ

Posted: 29 Apr 2011 12:36 PM PDT

عاشقشم خیلی مسخرس خوشم میاد ازش

آدم که خوابش بیاد....

Posted: 29 Apr 2011 12:31 PM PDT



:24:

ツ زوروی ایرانی .... ツ

Posted: 29 Apr 2011 12:16 PM PDT

اینکه الان نیستو نابود میشه :eek:

بسوزه پدر عشق...!!!

Posted: 29 Apr 2011 12:13 PM PDT




واقعا بسوزه پدر عشق چکارا که با آدم نمیکنه....:a (4):

ツ کاریکاتور / تظاهرات مسلمانان در لندن و درخواست برای اجرای قوانین اسلامی ツ

Posted: 29 Apr 2011 12:09 PM PDT

عجب روزگاریه :12:

ツ چشم چرانی و موقعیت شناسی یک میمون ツ

Posted: 29 Apr 2011 12:01 PM PDT


تصاویر پیوست شده
نوع فایل: jpg 2.jpg (59.7 کیلو بایت)

آفرینش زن

Posted: 29 Apr 2011 11:54 AM PDT

نقل قول:

نوشته اصلی توسط empratour_kh (پست 308058)
زن یعنی معضل یعنی دردسر

:hiddend (5): به جون میخریم این دردسر و.....:22::17(1)::a (8)::05::16::30::30::30::30::hiddend (5):

آنچه که زنها در مورد مرد ها نننننمی دانند !!!!

Posted: 29 Apr 2011 11:53 AM PDT

يک مرد پس از حل موفقيت آميز يک مشکل به آساني قادر است با موفقيت بيشتر مجددا بر روي مشکلات ديگر متمرکز گردد . هر مردي در ذهنش تعريفي از احساساتش دارد که اين تعريف در سايه دستيابي به اهدافي همچون قدرت ، صلاحيت و کارآيي شکل خواهد گرفت .مردان و زنان در باره موضوع شراکت در زندگي از اعتقادات متفاوتي برخوردارند ، زنان از کار کردن در کنار هم لذت مي برند ، در حاليکه مردان دفتر شخصي شان را بيشتر مي پسندند تا در آن به تنهايي بر تمامي امور کنترل داشته باشند . -يکي از مسائلي که براي يک مرد بسيار حائز اهميت است ، پشتکار او براي رسيدن به اهدافش مي باشد . يک مرد از اينکه در امور مختلف خبره باشد به خود مي بالد ، خصوصا اينکه قادر به تعمير لوازم بوده ، بر مشکلات پيروز شود و يا بتواند ر اه حلي براي آنها بيابد. مردان از پند و اندرز گريزانند و نسبت به آن حساسيت دارند . شما مي توانيد به آرامي و با نصيحت کردن ملايم يک مرد ، او را متوجه سازيد که امکان دارد در برخي موارد خودش نداند بايد چه کاري انجام دهد و اصولا از عهده چه نوع کاري بر مي آيد .
-اصولا مردها مشکلاتشان را به تنهايي حل مي کنند و فقط از کسي کمک مي خواهند که براي حل مشکلاتشان ارزش قائل باشند .
-پذيرفتن عشق واقعي مردي که سالروز تولد همسرش و يا سالگرد ازدواجشان را از ياد برده باشد ، براي زنان بسيار دشوار است .
-يک مرد پيش از آنکه بر عيوب ديگران متمرکز گردد ، بايد از معايبش آگاه شود .
-وقتي مردي بر روي مسئله خاصي متمرکز مي گردد . تمرکز او کاملا هدفمند و کارآمد خواهد بود . همينطور امکان دارد اين توجه بتواند چشمش را بر روي نيازهاي ديگر ببندد .
-وقتي مردي به غار تنهايي اش پناه مي برد ، از ميزان فاصله اي که بين خودش و همسرش ايجاد کرده ، اطلاعي ندارد .
-اگر زني به شوهرش اجازه ندهد تا براي مدتي در خلوت خود سير کند ، احساس دلتنگي مرد براي با هم بودن از بين خواهد رفت .
-عوامل اصلي بروز استرس در يک مرد جدايي ، نارضايتي و سکوت هستند .
-بعضي معتقدند که مردان از برقراري ارتباط فقط به دنبال رابطه جسماني هستند ، اما حقيقت اين است که مردها در پي رسيدن به عشق هستند و تنها راه دستيابي به آن را برقراري روابط جسماني مي دانند .
اگر يک زن در مقابل تمايلات و نزديکي هاي شوهرش ناز و عشوه کند ، تعجب او را بر مي انگيزد ، زيرا يک مرد هميشه به دنبال فرصتي است تا بتواند همسرش را خشنود سازد .
-اگر زني در وضعيتي باشد که تمايلي به برقراري رابطه جسماني ندارد ، شوهرش احساسش را به درستي درک نمي کند و تصور مي کند که همسرش او را نپذيرفته است .
-يک زن مي تواند از طريق ارتباط با شوهرش ، بر احساسات متضادش غلبه کند و به او بگويد که از رابطه جسماني با او لذت مي برد .
هر چه يک رابطه بيشتر در عمق پيش مي رود ، علاقه و سرعت مرد در برقراري روابط نزديک بيشتر مي‌شود . دراين زمان آن مرد از خاطر برده است که دوستي را با حرکاتي آرام و مداوم شروع کرده تا توانسته همراهش را برانگيزاند .
به هر صورت مردان هميشه نيازمند دريافت عشقند و عمده ترين نيازشان نيز عشق ورزيدن است .
زماني که اين احساس درون يک مرد سر مي کشد که هيچ نوع نقش مثبتي در زندگي ندارد ، توجه به اطراف و برقراري ارتباط برايش بسيار دشوار خواهد بود و وقتي هيچ کس به او احتياج نداشته باشد ، به حرکت واداشتن او بسيار مشکل است .
هر گاه زني از شوهرش تقاضاي کمک و حمايت مي کند ، احساس قدرت بر مرد چيره مي شود . اين تقاضا مرد را تشويق مي کند تا تمامي تلاشش را در جهت بهترين بودن به کار گيرد .
مرد با فداکاري براي همسرش عشق را هر چه بيشتر احساس مي‌کند و اين احساس تفکر همسرش کاملا منحصر به فرد است را زنده مي کند .
يک مرد قادر است احساساتش را مستقيما عملي کند و وقتي زن از او سپاسگزاري مي کند، عشق مرد را به عرش خواهد رساند .
در صورتي که زني بتواند قدرداني اش را در اعمال و رفتارش متجلي سازد ، شوهرش را کاملا مجذوب خواهد کرد ، زن با سپاسگزاري نشان مي دهد که ارزش فداکاري مرد را درک کرده است .
وقتي مردي احساس کند همسرش به او اعتماد دارد ارزش خودش را درک خواهد کرد ، اگر زن به اينکه مرد مي تواند ياور و پشتيبانش باشد اعتماد کند ، به آن مرد قدرتي خواهد داد که بتواند به بهترين شرايطش دست يابد .
مردها بايد احساس کنند که وجودشان در زندگي زنها مؤثر و تاثير گذار است و هنگامي که يک زن به اقدامات مردي پاسخ مي دهد ، عشق او رو به فزوني مي گذارد .
خانمها بايد بدانند که حتما نيازهايشان را در مقابل شوهرشان بيان کنند؛ زيرا که مردها به طور غريزي ناخودآگاه خواسته هاي همسرشان را نمي شناسند .
اگر مردي احساس کند بعضي از اطرافيان به او نياز دارند، جذابتر به نظر خواهد رسيد ، اما در صورتي که مردي به ديگران نيازمند باشد ، ساکت و خاموش خواهد شد .
اگر مردي نتواند در زندگيش جلوي انجام کاري را بگيرد ، اين احساس به او دست مي دهد که اختيارش را از دست داده است . اما در صورتي که مرد بداند به راحتي قادر است هر مسئله اي را نپذيرد ، با تمايل هر چه بيشتر آن را خواهد پذيرفت .
اگر مردي را سرزنش کنيد و با صداي بلند با او حرف بزنيد ، تنها چيزي که آن مرد مي شنود ، سخناني در باره عدم توانايي اش در به انجام رساندن امور است و همين موضوع را سبب شکست خود در برابر همسرش مي‌داند.
آقايان فقط از اين نکته شکايت دارند که چرا درخواستهاي همسرشان را مد نظر قرار داده اند .
مردها فکر مي کنند کارهاي کوچکي که انجام مي دهند در برابر کارهاي بزرگي که انجام داده اند ، براي زنان از ارزش و اهميتي برخوردار نيست .
آقايان بطور ذاتي مايلند تمامي انرژيهاي دروني شان را فقط بر روي يک مسئله بزرگ متمرکز کنند و اهميت مسائل کوچک را ناديده بگيرند .
بيشترين گله رنان نسبت به مردان در اين است که مردها به حرفهايشان گوش نمي سپارند .
مرد فکر مي کند زن با حرف زدن فقط به دنبال پيدا کردن راه حلي براي حل مشکلاتش مي گردد ، اما در واقع زن در پي همدردي است .
مرد پيش از حرف زدن ، ابتدا فکر مي کند که بر زبان جاري ساختن کداميک از احساساتش برايش سودمند است و بعد شروع به صحبت مي کند .
زماني که نيازهاي عاطفي يک مرد برآورده مي شوند ، او قادر است به آساني با تفاوتها و مخالفتهاي اطرافيان کنار بيايد .
اگر نيازهاي عاشقانه مردي مورد توجه و احترام قرار نگيرد ، او به طور غريزي شمشيرش را از فلاف بيرون مي کشد و تمام توجهش را بر اين نکته متمرکز مي کند که حق با اوست .
زن هرگز در مواقع شکست مرد نبايد از او انتقاد کند .
اگر خانمها از احساس مسئوليت در باره اشتباهات آقايان دست بردارند ، آنها با آزادي بيشتري خودشان را تغيير خواهند داد .
براي اينکه مردي مورد تاييد خودش قرار گيرد ، بايد عشق همسرش را به صورتي قابل پذيرش احساس کند. در غير اينصورت مرد به حالت تدافعي اش ادامه داده و رفتارهاي مشابهي را آغاز خواهد کرد .

چگونه بهترین همسر را برای آینده انتخاب کنیم ؟؟؟

Posted: 29 Apr 2011 11:52 AM PDT

اگر عشق حقیقی خود را پیدا نکـرده ایـد، یا اگر در ایـن بـاره مطـمئن نیستیـد، دراین مقاله میخواهیم به شما کمک کنیم که چطور آن شریک زندگی خاص و ویژه را از آنِ خود کنیدخیلی از شما به دنبال عشق حقیقی هستید.



خیـلیهای دیـگرتان هم فکر میکنید که عشق واقعی خود را پـیدا کـرده اید.خیـلیها هم هستنـد کـه در رابـطههایی به سر میبرند که چندان برایشان خوب نیسـت اما فکر میکنند هر عشقی بهتر از بی عشق بودن است. .اگر عشق حقیقی خود را پیدا نکـرده ایـد، یا اگر در ایـن بـاره مطـمئن نیستیـد، دراین مقاله میخواهیم به شما کمک کنیم که چطور آن شریک زندگی خاص و ویژه را از آنِ خود کنید و اگر به خاطر ترس از تنهایی در یک رابطه بد مانده اید، باید بدانید که چیزهای بدتر از تنهایی هم وجود دارد، مثل از دست دادن احترام خود، از دست دادن اعتماد به نفس، و ارزشمندی خود. وقتی این سه چیز را از دست بدهید، در خطر از دست دادن میل و خلاقیت لازم برای درک اهداف زندگی، کنار از رسیدن به آنها، خواهید بود.کشش جنسی احمقانه عشق واقعی نیست

خیلی از آهنگها، فیلمها، کتابها تصویری تحریف شده از عشق حقیقی نشان میدهند. آنها شما را مجاب میکنند که باور کنید میتوانید در نگاه اول عاشق شوید، قلبتان عاشقانه بتپد، کف دستانتان عرق کند، و همه فکر و ذکرتان مملو از فردی شود که ناگهان دلتان را دزدیده است. درست است، این اتفاق میافتد. اما عشق واقعی نیست. این فقط یک کشش جنسی احمقانه که ممکن است نسبت به هر کسی که فرومونها را در مغزتان فعال کند پیدا کنید.


فرومونها وقتی بدن ما در بدن فرد دیگری وجود یک dna خاص را کشف میکند، تولید میشوند. بدن ما این dna را در بدن شخصی دیگر از بوی او کشف میکند. اما کشش احمقانه جنسی که به واسطه این فرومونها پدید میآید، فقط نشاندهنده یک چیز میتواند باشد: این دو نفر که چنین اتفاقی را تجربه میکنند میتوانند از نظر زنتیکی جفت خوبی برای هم باشند، یعنی ترکیب dna آنها یک نوزاد سالم تولید خواهد کرد.

آنچه که فرومونها به آن توجهی ندارند این است که آیا این دو نفر از نظر شخصیتی هم جفت خوبی برای هم هستند یااینکه میتوانند همدیگر را عاشق کنند یا نه.

یک مشکل بزرگ کشش احمقانه جنسی این است که این کشش معمولاً شما را مجبور به انجام کارهایی میکند که قبلاً اصلاً فکر انجام دادن آن را هم نمی کردید. این کشش باعث میشود کارهای خجالت آوری انجام دهید. دروغ، فریب، دزدی یا حتی کشتن دیگران یا خودتان. این کشش احمقانه جنسی بود که باعث شد


رومئو و ژولیت وقتی فهمیدند که دیگر نمی توانند به این عشق مسموم خود ادامه دهند، خود را کشته و به زندگی خود پایان دهند.
یکی دیگر از مشکلات کشش احمقانه جنسی این است که بادوام و ماندگار نیست


. اما گاهی اوقات این روابط پرآشوب چندین سال به طول میانجامد، خیلی پس ازاینکه این کشش جنسی دیگر مرده و از بین رفته است. شاید این زوجها به عبث امیدوارند که یک روز شعله عشقشان دوباره زبانه کشد. یا شاید هم تصور میکنند سرنوشت این بوده که چون بهترین هوس و بزرگترین درد را باهم تجربه کردهاند باید با هم بمانند


.
اما عشق حقیقی بدون هیچگونه کشش جنسی احمقانه ایجاد میشود. اما، حتی بالاترین کشش جنسی هم اگر بدون عشق واقعی باشد، بی فرجام خواهد بود


. تصور من این است که برای برنده شدن در این مسابقه، باید به دنبال ترکیب این کشش جنسی و عشق حقیقی باشید که شانس زیادی میخواهد. اما من که تابه حال به چنین موردی در زندگی حقیقی برخورد نکرده ام و فقط در فیلمها و آهنگها در مورد آن دیده و شنیده ام.


حس مسئولیت و حمایت نشانه عشق واقعی است



اگر کشش جنسی عشق واقعی نباشد، پس عشق واقعی چیست؟

یکی از نشانههای عشق واقعی میل به حمایت و نگهداری از فرد مقابل، شاد کردن و کمک به موفقیت اوست. این با کشش جنسی که فقط به دنبال مجبور کردن فرد مقابل به ایجاد حس لذت و رضایت در شماست، خیلی فرق دارد


. وقتی شما واقعا و حقیقتاً کسی را دوست داشته باشید، به هیچ وجه او را مجبور نخواهید کرد که دوستتان داشته باشد


. البته، دوست دارید که آنها هم شما را دوست داشته باشند اما اگر آنها کس دیگری را بخواهند، شما او را رها میکنید چون دوست دارید که همیشه شاد و خوشبخت باشند. شما از تصمیمات مهم آنها در زندگی حمایت میکنید حتی اگر با آنها هم عقیده نباشید.


اما اگر فقط این بود، باید ما با همه دوستان نزدیکمان عشق حقیقی داشته باشیم. به همین دلیل میگویم به کمی کشش هم نیاز است


. الیبته این کشش شباهتی به کشش جنسی که گفتیم ندارد اما برای شروع یک رابطه عاشقانه و رمانتیک کافی است. قلبتان از سینه بیرون نمی زند اما همراهی با این فرد به شما آرامش میدهد. وقتی با او هستید زمان خیلی خوب و خوشایند برایتان میگذرد و گاهی اوقات خیلی هم با هم خوش میگذرانید.


هرچه شما دو نفر همدیگر را بیشتر بشناسید، حس مسئولیت و حمایت طرف مقابلتان برای شما بیشتر میشود.


. در این صورت، اگر این احساس دوطرفه باشد، شما دو نفر میتوانید تدریجاً یک عشق بسیار عمیق و غنی پرورش دهید که بسیار لذت بخش تر و رمانتیک تر از هر کشش جنسی است.


افراد متفاوت و مخالف با شما ممکن است شما را به خود جلب کنند اما یار و معشوق حقیقی شما نیستند
.
یار و معشوق حقیقی کسی است که عشق واقعی شما و بهترین دوستتان است. اگر به دنبال معشوق حقیقی خود هستید، نباید کسی را انتخاب کنید که خیلی از شما متفاوت باشد. یک ضرب المثل است که میگوید، افراد متضاد همدیگر را جذب میکنند اما با هم ازدواج نمی کنند. متاسفانه خیلی از این متضادها با هم ازدواج میکنند و آخرسر میفهمند که زندگی زناشویی بسیار بدی دارند
گرچه یعضی از زوجها به مرور زمان یاد میگیرند که تفاوتهای همدیگر را تحمل کنند، اما وقتی با کسی زندگی کنید که علایق، ارزشها، مشغولیات و سرگرمیهای مشترکی داشته باشید و از چیزهای مشترکی لذت ببرید، زندگی بسیار لذتبخش تر خواهد بود. فقط در این حال است که شریک زندگیتان همان معشوق واقعی و حقیقیتان خواهد بود.


هیجان اولیه تفاوتهای زیاد، سرانجام وقتی ماهها تبدیل به سالها میشوند رنگ و بوی خود را از دست میدهد


و شما مدام به این فکر خواهید کرد که چه میشد اگر طرف مقابلتان حرف شما را درک میکرد یا حداقل همیشه با حرفهای شما مخالف نبود. درنتیجه هر چه زمان جلوتر میرود شما وقت کمتری را با هم سپری میکنید و آخر کار محبور میشوید یا از هم جدا شوید یا شما یا طرق مقابلتان از بیخ و بن عقاید و علایق خود را عوض کند.


وقتی آن احساسات خوب اولیه از بین میرود، شما دو نفر به خاطر وجود بچه یا کار یا عادت یا حرف مردم یا حتی ترس از اینکه شاید چیز بهتری به دست نیاورید هنوز هم کنار هم میمانید.


. اما هیچوقت برای شما دیر نیست. ماندن با کسی که دوستش ندارید، یا فکر میکنید معشوق واقعی شما نیست، شانس حداقل چهار نفر را برای خوشبختی از بین میبرد: شما، همسرتان، و دو نفر دیگر در جهان که میتوانند معشوق واقعی شما یا همسرتان باشند. تاثیرات منفی یک رابطه بد به اعضای خانواده شما، دوستانتان، همکارانتان، و اطرافیانتان منتقل میشود و همه باید از گلایهها، دعواها، و جنجالهای همیشگی شما در عذاب باشند.


صبر و گذشت نشانههای عشق واقعی هستند


وقتی یک نفر واقعاً شما را دوست داشته باشد، صبر و گذشت زیادی را دربرابر بی دقتیها یا رفتارهای زشت و بی ادبانه شما شنان خواهد داد


. اما نباید از این قضیه سوء استفاده کنید. اگر چنین کاری کنید، یک نشانه مسلم از این است که شما واقعاً طرف مقابلتان را دوست ندارید. زوجهایی که واقعاً همدیگر را دوست داشته باشن


وقتی میفهمند که احساسات طرف مقابلشان را جریحه دار کردهاند، واقعاً ناراحت و پشیمان میشوند.
.
هیچوقت عشقتان را فقط محض آزمایش کردن، آزمایش نکنید


. ببینید وقتی جای آن طرف باشید واقعاً چه احساسی خواهید داشت؟ آیا او به نیازهای شما توجه دارد؟ شما چه؟ به نیازهای او توجه میکنید؟ آیا دادنها و گرفتنها در رابطه به یک میزان است یا همه چیز یک طرفه است؟ آیا اکثر اوقات به هم نگاه میکنید، همدیگر را ناز و نوازش میکنید یا به چشمان هم خیره میشوید؟


خودتان را در کنار همسرتان در ۲۰ سال آینده تجسم کنید. آیا آن تصویر قلبتان را مملو از ترس میکند یا از تصور آن لبخند میزنید؟


اگر همسرتان بیشتر از اینکه از شما انتقاد کند، شما را تحسین میکند مطمئناً از تجسم آن تصویر لبخند روی لبانتان میآید. هیچکس دوست ندارد با یک منتقد زندگی کند، حتی اگر روزی عاشق این فرد بوده باشید.


دوستی به علاوه کشش جنسی بهترین نشانه عشق حقیقی است]



عشق واقعی دوستی به اضافه کشش جنسی است. اگر شما از گذراندن هر لحظه از زندگیتان در کنار همسرتان لذت میبرید، پس او بهترین دوست شماست.

. این نوع رابطه اعتماد به نفس و عزت نفس شما را بالا میبرد و به شما برای رسیدن به بالاترین درجه کمال کمک میکند. درعوض، شما هم به طرف مقابلتان کمک میکنید که به این چیزها دست پیدا کند. وقتی هر دو شما عشق واقعی را احساس کنید، دیگر میتوانید هر کاری را در کنار هم انجام دهید

طریقه گند زدن به اولین قرار ملاقاتتون . . ..

Posted: 29 Apr 2011 11:50 AM PDT

دیر كنید:

هیچ چیز دیگه ای به غیر از دیر كردن بی خیالی شما رو نشون نمیده! امكان داره كه زود رسیدنتون این مزیت رو داشته باشه كه قبل از اینكه طرف ببیندتون شما ببینیدش، در صورتیكه دیر كردن نشون میده كه مهمتر از اونی هستید كه مودب باشید.

كیف پولتونو جا بگذارید:

با گفتن "كیفمو جا گذاشته ام" بلافاصله تبدیل به یك آدم گدا گشنه می شوید. مرد و زن هم ندارد! آقایون توجه كنند كه اگر قرارتون كافی شاپه، خیلی افته كه برای اینكه آدم خوبی به نظر بیاین هر دو فنجان را حساب كنید. خانومها هم توجه كنند كه آقایون حواسشون هست كه شما می خواهید میز را حساب كنید حتی زمانی كه ظاهراً می خواهند هر دو فنجان رو حساب كنند.

با موبایلتون صحبت كنید:

موبایلو روشن كنید و بذارین رو میز، بین خودتون و طرف. همه تماسها رو جواب بدین و هر چقدر كه دلتون خواست صحبت كنید و طرف هم انگار نه انگار كه وجود داره! دلیل اصلی جنگ و دعواها موبایله و سر قرار، به جز موارد اضطراری، كاملاً اضافی است.

خالی ببندید:

مامان بزرگا معمولاً نصیحت می كنن: "چاخان نكن!". چقدر هم راست می گن. مخصوصاً سر قرار.

با این وجود اگه نمیتونین طاقت بیارین، از ماشین گرونقیمت یا ساعت رولكستون صحبت كنین. آنقدر آدم مهمی هستید كه سرِ كار، ملت به دست و پاتون میوفتن! به واكنش طرفتون دقت كنید…البته اگر تا حالا نرفته باشه

غر بزنید. نق بزنید. ناله كنید :

از اینكه هیچ كس به حرفتون گوش نمی ده صحبت كنید و بگید كه دنبال یك گوش شنوا هستید. از بیماریها و مخصوصاً غذاهای عجیب و غریبی كه می خورید صحبت كتید. اونموقع متوجه می شید كه طرفتون چقدر دمغ شده. حالا در همین مورد ناله سر بدید و این قرار رو هم به لیست قرارهای نافرجام اضافه كنید.

گستاخ باشید:

هم نسبت به طرفتون و هم دوروبریها! با پیشخدمت بد صحبت كنید و انعام ندهید. به خاطر سرویس دهی ضعیف به مدیریت شكایت كنید. از طرفتون بپرسید كه آخرین بیماری مقاربتیش چی بوده و عقیم شده یا نه؟! اگر جداً میخواهید تعارف رو بگذارید كنار تا نبوغتون فوران كنه، بهتره آروغ بزنید، گاز صادر كنید، با زخماتون ور برید، انگشت تو دماغتون بكنبد یا تو مشتتون فین كنید.

جوكهای ناجور بگوئید:

آدم با نمكی هستید و شنیدین كه مردم از جوكهای ناجور خوششون میاد، پس بسم ا… . حتماً طرفتون هم از این جور جوكها خوشش میاد. بالاخره شریك زندگیتون باید جنبه جوك داشته باشه! نه؟!

شخصیتش رو زیر سوال ببرید:
ازش بپرسید متولد چه ماهی از سال هست؟هر ماهی را که پاسخ داد مثلا متولد شهریور بود فورا بگویید:میگن شهریوری ها بچه ننه اند...راست میگن؟!!!
به موهای طرف با ترحم نگاه کنید و بگویید"خوب یه کاری کن موهات نریزه حیفه!!!"ساعتش رو نگاه کنید و بگین وای مدل همین ساعت رو پدر بزرگم توی حراجی 1500 تومن خرید...راستی تو چند خریدیش؟
اگر دختر هستید از رابطه فوق العاده راحت خود با پسران فامیل بگویید و اگر پسر هستید از رابطه خود با دوست دختر قبلی و اینکه چقدر او داغ و هات بوده سخن بگوید و اضافه کنید "فکر نمیکنم هیچ دختری مثل اون باشه"!!!
اگر در کافی شاپ هستید موقع میل بستنی و یا قهوه از یوبوست خود تعریف کنید و بگویید هر موقعه قهوه میخورم شکمم روان میشه و در دستشویی به صورت ابکی ....

ツزن و دوست دختر = تلویزیون و موبایل ツ

Posted: 29 Apr 2011 11:50 AM PDT

زن و دوست دختر = تلویزیون و موبایل
Wife is like TV


girlfriend is like MOBILE Cell


زن مثل تلويزيونه


دوست دختر مثل موبايل




Athome watch TV


goout bring MOBILE


تو خونه تلويزيون تماشا ميكني


وقتي ميري بيرونموبايلتو ميبري




Nomoney, sell TV


Gotmoney change MOBILE


وقتي پول نداشته باشي تلويزيون خونه ات رو ميفروشي


وقتي پول بدست مياري گوشي موبايل رو عوض ميكني




Sometimes enjoy TV


butmost of the time play with MOBILE


بعضي وقتها از تلويزيون لذت ميبري


اما بيشتر اوقات با موبايل بازي ميكني




TVis free for life


butMOBILE if you don't pay, the services will be terminated


تلويزيون برايتمام عمرتمجانيه


اما اگه قبض موبايل رو پرداخت نكني ارائه خدمات متوقف ميشه




TVis big, bulky and most of the time old!


ButMOBILE is cute, slim, curvy and very portable at any time


تلويزيون بزرگ و گنده است و معمولا كهنه


اما موبايل خوشگل و باريك و خوشدسته و هميشه ميشه همه جا با خودت ببريش



Operational cost for TV is oftenacceptable


butfor MOBILE is high and often demanding


معمولا هزينه استفاده از تلويزيون منطقي و قابل قبوله


اما هزينه استفاده از موبايل زياده و هميشه هم بدهكاري




TVgot remote


MOBILE don't have


تلويزيون كنترل از راه دور داره


اما موبايل نداره



Most important, MOBILE is two wayscommunication (talk and listen)


butwith TV you MUST listen to it (either you want to hear nagging ornot)


و مهمترين نكته اينكه موبايل وسيله ارتباطي دوطرفه است (صحبت كردن و گوش دادن)


اما فقط بايد به تلويزيون گوش بدي (چه بخواهي چه نخواهي...)



Last but not least! TV do not have virus, but MOBILE, yes, they do have VIRUS!


و آخرين نكته اينكه تلويزيون ويروس نداره اما موبايل .....داره !!

آموزش بوسه ...

Posted: 29 Apr 2011 11:50 AM PDT

بوسیدن به روش های مختلف و بوسه از قسمتهای مختلف همسر حس و حال وصف نکردنی دارد .به حالت های مختلف و چگونگی بوسیدن توجه کنید . در حالت ها و موقعیت های مختلف می توانید یکی از انواع این بوسه را انتخاب و به کار بگیرید :
1 ساده ترین نوع بوسیدن ، بوسه از گونه می باشد .دستهایتان را روی شانه همسر خود قراردهید سپس با متانت لبهایتان را به گونه همسرتان تماس دهید و آهسته او را ببوسید.
2- در لحظات عاشقانه خود می توانید در روبروی همدیگر و به فاصله کمتر از یک نفس قرار بگیرید و سپسپلکهایتان را در مقابل همسر خود باز کنید و ببندید.اگر شما اینکار را صحیح انجام دهید احساس بال زدن دونفره شما در قلبهایتان یکی خواهد شد.
3 - نرمه گوش رابچشید و آهسته مک بزنید .از مک زدن با صدای بلند خودداری شودچون گوشها حساس به صدای بلند هستند. و در آخر نرمه ی گوش را ببوسید .
4 - در یک حالت صورت خود را به اندازه کمتر از یک نفس به همسرتان نزدیک کنید و سپس بینی های خودرا به یکدیگر بمالید.
5 صورت همسرتان را با دستان گرمخود بگیرید و به آرامی صورت یار خود را به طرفی که می خواهید ببوسید حرکت دهیدسپس بطور آهسته بوسه خود را بطرف چشمان طرف مقابل خود سوق دهیدویک بوسه محبت آمیز از قسمت بالای چشمان بسته شده بگیرید.
6 - هنگامی که شریک زندگیتان در حال استراحت با چشمان بسته می باشد خیلی خیلی محترمانه بوسه ای از قسمت بالایی پلکها یا پیشانی او بگیرید.بوسه از پیشانی به همسرتان می تواند آرامش ببخشد بنابراین در بیداری هم از این بوسه استفاده نمایید .
7 هنگام انجام آمیزش جنسی انگشتان همسرتان را آهسته و با لذت مک بزنید و ببوسید.این عمل می تواند خیلی تحریک کننده و لذت بخش باشد. همینطور بوسیدن پاها هم همین حس را خواهد داشت .
8 - یک بوسه شوخی آمیز و تحریک کننده هنگام آمیزش جنسی : برای اینکار یک تکه یخ کوچک را با دهان خود بگیرید وبر روی پاها ، کمر و سایر قسمتهایی که برای همسرتان لذتبخش می باشد بمالید . همینطور یک تکه یخ را در دهان خود قرار دهید و سپس همسرتان را ببوسید . در این حالت یخ را در دهان خود حرکت دهید .
9 - در حالتی دیگر شما می توانید یک تکه میوه آبدار و نرم را با لب های خود بگیرید و همسرتان میوه را بخورد و در ادامه از لب های یکدیگر بوسه بگیرید .
10 - دست همسرتان را به آرامی تا پیش لبهایتان بالا بیاوریدسپس به آهستگی با لب خود پشت دست همسرتان را لمس کنید و سپس با عشق و احترام دست وی را ببوسید .
11 بر روی کمر یا شکم همسر خود می توانید کلمه ای را به صورت بوسه وار بنویسید .
12 - اندکی قبل از بوسیدن زبان خود را برروی لبهای همسر خود حرکت دهید و لب بالا یا پایین هم فرقی نمی کند و این بستگی به موقعیت لبهای شما دارد.
13 - از پشت عشقتان را در آغوش بگیریدو قسمت بالای شانه را ببوسیداین بوسه یه حالت محبت آمیز ایجاد می کند.


14 - همسرتان را در حالتی که وی نشسته می باشد و شما در بالای سر او قرار دارید را می توانید از لبهایش را ببوسید .
15 - در اینحالت شما می توانید از پایین گردن شروع به بوسیدن نمایید تا به لب های همسرتان برسید و دست آخر لب هایش را ببوسید .

16 یک نوع بوسه که می تواند می تواند مناسب لحضه های جنسی باشد این است که شما در حال بوسیدن همسرتان شروع به خوردن یا همان گاز گرفتن ریزه از لب هایش کنید .این عمل باید خیلی با دقت باشد . مراقب باشید که گاز گرفتن شدید نباشدتا باعث صدمه به همسرتان شود.اگر این کار را بدرستی انجام دهید احساس شگفت آوری در شما ایجاد خواهد شد.
17 شما می توانید از نوشیدنی یا طعمی که همسرتان دوست دارد بر لبان خود بمالید و سپس اجازه دهید تا وی زبانش را بر روی لبهای شما بمالد و بعد لبهای یکدیگر را ببسوید .
شما با بوسه از هر قسمت بدن همسرتان علاوه بر این باعث لذت عاطفی و جنسی در وی می شوید ، می توانید علاقه و احترام خود را به همسرتان نیز نشان دهید . بوسه در روابط عاطفی باعث زیباتر و عاشقانه تر شدن و هنگام روابط جنسی باعث می شود که لذت بیشتری به این روابط بدهد.

دوست واقعی چه ویژگی هایی دارد؟۷ ویژگی

Posted: 29 Apr 2011 11:49 AM PDT

آیا یافتن دوستان واقعی دشوار است؟ وجود چه مواردی باعث صمیمیت بیشتر میان دوستان می‌شود؟

همه ما دوستانی داریم و طبعا به نوعی از دوستی‌هایمان لذت می‌بریم. بعضی از ما دوستان نزدیک و صمیمی داریم اما در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که چه مواردی باعث می‌شود که یک دوست به رفیقی حقیقی و واقعی تبدیل شود؟ چه جزئیاتی وجود دارد که یک دوست واقعی را از یک دوست معمولی جدا کرده و تفاوتش را برای ما آشکار می‌کند؟

رابطه دوستی یکی از مهم‌ترین روابطی است که ما در زندگی‌مان درصدد بهبود و پیشرفت آن هستیم. ممکن است یافتن دوست، کار بسیار آسانی باشد اما یافتن دوستی که در طول رابطه و در مواقعی که ما با سختی‌ها و مشکلاتی مواجه می‌شویم بخواهد و بتواند به کمکمان بیاید و در واقع یافتن یک دوست حقیقی، سخت است. حقیقت این است که با وجود داشتن پدر و مادر و اقوام، هنوز هم بسیاری از مردم برای گذراندن اوقات فراغت به دوستانشان وابسته هستند و بیشتر وقتشان را با دوستانشان می‌گذرانند.در اینجا به نقل داستان ۲دوست صمیمی می‌پردازیم تا از آن نکات جالب توجه و آموزنده‌ای را به ذهن بسپاریم.



آیا یافتن دوستان واقعی دشوار است؟ وجود چه مواردی باعث صمیمیت بیشتر میان دوستان می‌شود؟

همه ما دوستانی داریم و طبعا به نوعی از دوستی‌هایمان لذت می‌بریم. بعضی از ما دوستان نزدیک و صمیمی داریم اما در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که چه مواردی باعث می‌شود که یک دوست به رفیقی حقیقی و واقعی تبدیل شود؟ چه جزئیاتی وجود دارد که یک دوست واقعی را از یک دوست معمولی جدا کرده و تفاوتش را برای ما آشکار می‌کند؟

رابطه دوستی یکی از مهم‌ترین روابطی است که ما در زندگی‌مان درصدد بهبود و پیشرفت آن هستیم. ممکن است یافتن دوست، کار بسیار آسانی باشد اما یافتن دوستی که در طول رابطه و در مواقعی که ما با سختی‌ها و مشکلاتی مواجه می‌شویم بخواهد و بتواند به کمکمان بیاید و در واقع یافتن یک دوست حقیقی، سخت است. حقیقت این است که با وجود داشتن پدر و مادر و اقوام، هنوز هم بسیاری از مردم برای گذراندن اوقات فراغت به دوستانشان وابسته هستند و بیشتر وقتشان را با دوستانشان می‌گذرانند.در اینجا به نقل داستان ۲دوست صمیمی می‌پردازیم تا از آن نکات جالب توجه و آموزنده‌ای را به ذهن بسپاریم.
مایک و جان با یکدیگر بزرگ شده بودند و از دوران کودکی تا بزرگسالی دوستان بسیار نزدیکی به یکدیگر بودند. یک روز، بعد از برگشتن از مدرسه، آن دو به بحث و مناظره درباره اجتماع پرداختند. ناگهان بعد از اینکه بحث‌شان حسابی گرم شده بود، جان در یک لحظه عصبانی شد و سیلی محکمی به‌صورت مایک نواخت. مایک به دوستش جان خیره شد و سپس روی شن‌ها نوشت: «امروز بهترین دوست من، یک سیلی به من زد». بعد از نوشتن این جمله، آن دو نفر دوباره قدم‌زدن‌شان را از سر گرفتند. وقتی که می‌خواستند از روی رودخانه‌ای که بسیار پرآب بود عبور کنند، ناگهان مایک داخل آب افتاد. جان، بدون لحظه‌ای تردید و دودلی، داخل رودخانه پرید و مایک را نجات داد. بعد از آن، مایک روی یک تخته سنگ نوشت: «بهترین دوست من، مرا نجات داد».
جان متوجه نشد که چرا مایک این کارها را انجام می‌دهد، بنابراین از مایک پرسید: «چرا وقتی من به تو سیلی زدم، روی شن‌ها نوشتی اما وقتی تو را نجات دادم روی صخره نوشتی؟» مایک در پاسخ گفت: «دوست حقیقی باید کارهای اشتباهی که از بهترین دوستش سر می‌زند را فراموش کند ولی در عوض کارهای درست و مثبت دوستش را همیشه به یاد داشته باشد».
در اینجا پس از ذکر این مثال، به بیان ۷مورد از خصوصیات دوست واقعی می‌پردازیم:
۱- بهترین‌ها را برای شما ‌می‌خواهد؛ یک دوست واقعی همیشه بهترین آرزوها را برایتان دارد. اگر او دریافت که شما در زندگی‌تان شخص موفقی هستید و اهدافتان در حال پیشرفت و موفقیت است، حتما از شما حمایت خواهد کرد.
۲- پشتیبان شماست؛ اگر شما هم‌اکنون با یک مشکل روبه‌رو شده‌اید، می‌توانید دوست واقعی‌تان را تشخیص دهید زیرا دوست واقعی سعی می‌کند که در این مواقع از درد و غم‌تان بکاهد و شما را از این جریان احساسی که در آن به سر می‌برید، بیرون آورد.
۳- صداقت دارد؛ یک دوست واقعی کسی است که با شما صادق باشد و وقتی از او کمک خواستید، او حرفی نمی‌زند که شما را راضی و خوشحال کند بلکه او چیزی را خواهد گفت که فکر می‌کند به صلاح شماست. دوست حقیقی، شما را نصیحت می‌کند، در همه حال پشتیبان و حامی شماست و در مواقع مختلف به شما کمک می‌کند و شما را به راه درست و مثبت هدایت می‌کند.
۴- در مورد شما قضاوت نمی‌کند؛ یک دوست واقعی همیشه حامی شماست. او شما را همین‌طور که هستید، قبول دارد و می‌پذیرد و هیچ‌گاه تلاش نمی‌کند که شما را تغییر دهد. او شخصیت شما را با تمامی موارد مثبت و منفی قبول دارد.
۵- به حرف‌هایتان گوش می‌دهد؛ دوستانی وجود دارند که در مواقعی که همه چیز رو به راه است با شما می‌مانند اما وقتی که شما با یک مشکل روبه‌رو می‌شوید، آنها ناپدید می‌شوند و در حل کردن مشکل شما هیچ کمکی نمی‌کنند؛ برعکس دوست واقعی کسی است که وقتی دید که شما با مشکل مواجه شده‌اید، دست کمک و یاری به سوی شما دراز کند.
۶- شما را جزئی از زندگی‌اش قرار می‌دهد؛ یک دوست واقعی، شما را به بقیه دوستانش به‌خصوص خانواده‌اش معرفی می‌کند و شما را جزئی از زندگی‌اش می‌داند. در واقع شما یک نعمت یا موهبت الهی در زندگی او هستید.
۷- رازدار شماست؛ یک دوست واقعی نقاط ضعف شما را بروز نمی‌دهد و رازدار شماست. رازهایتان را فاش نمی‌کند و برای شما حقه و کلکی سوار نمی‌کند. یکی از اهداف دوستی این است که به حریم و خلوت یکدیگر احترام بگذارید. یک دوست واقعی به این مهم عمل کرده و پشت‌سرتان غیبت نمی‌کند.


میشه به یاد داشته باشید «کسی که یک دوست وفادار بیابد، یک گنج پیدا کرده است

خيلي شعر قشنگيه !!!

Posted: 29 Apr 2011 11:47 AM PDT

نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
زیرا به چشم خویشتن دیده ام که این کلمه
چون زنان آوازه خوان سنگ فرش خیابان ها را پی می گیرد
و در میدان های بزرگ شهر چون روسپیان به هوس آلوده
و چون جذامیان از شهرها می رانندش
نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
زیرا شنیده ای که این کلمات در میکده ها
همراه با هذیان مستان به لفظ می آید
هنگامی که سخن دوستت دارم در خیابان های کلام گریزان می گردد
مردم به آن حمله ور و سنگسارش می کنند
و آن گاه به آسایشگاه روانی رهبری اش می کنند
نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
زیرا سخنی که بین لبانم برای نثارت برگرفته ام
پاکیزه و شفاف چون پروانه ای از نور است
و هرگاه که لبانم را ترک کرد به سوی دشت های سکوت پرمی گیرد
نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
زیرا نمی خواهم در پرگرفتن این سخن به سویت، دوستان دشمن
با تعریف ها و بذله گویی شان آلوده اش کنند
نمی توانم به تو بگویم دوستت دارم
اما قادرم دوستت دارم را
به آرامی وقتی تو در خوابی با تمام وجودم بالای پیشانی ات کتابت کنم
تا سرانگشتان رؤیاهایت آن را برگیرند

ツ اين چه پيام شادي است؟ ツ

Posted: 29 Apr 2011 11:47 AM PDT

تصوير بالا از روي كاريكاتور زير گرفته شده
تصوير بالا در كارت جشن ختنه سوران چاپ مي شود البته با كمي تغيير اما در كاريكاتور واقعي كه پسر بچه روزنامه بدست دارد كه روي آن نوشته شده :
circumcision no longer recommended
" ختنه دیگر توصیه نمیشود "






قدیمی ترین نقاشی یافت شده از ختنه در مصر باستان یافت شده‌است. نقاشی مربوط به ۲۰۰۰ تا ۲۳۵۰ سال قبل از میلاد می‌باشد.


خداحافظ ...

Posted: 29 Apr 2011 11:46 AM PDT

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند
يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني
تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!





خداحافظ همين حالا، همين حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگين، به ياد اون همه ترديد
به ياد آسمونی که منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اينکه رفتنت ساده اس
نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اينکه نبندی دل به رؤيا ها
بدونی بی تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ

جدید ترین های سخنها و اس ام اس ها

Posted: 29 Apr 2011 11:43 AM PDT

اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان
ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند . . .


وقتی عشقت رو از دست دادی دیگه سعی نکن به دستش بیاری
درست مثل چینی شکسته می مونه که حتی اگه بندش هم بزنی دیگه به زیبایی گذشته نیست


از پاسخ من معلمان آشفتند
از حنجره شان هر چه در آمد گفتند
اما به خدا هنوز هم معتقدم
از جاذبه ی تو سیب ها می افتند


ای وای نکنه عاشقی هامون دروغکی باشه
من دوست ندارم بوسه هامون یواشکی باشه


ای همه هستی من از دنیا و سرنوشت ، قد تموم هستی و سرنوشت های آدمای دنیا دوست دارم .


گفتی دوست دارم قلبم تندتر از همیشه تپید ، لبخند زدم وباورت کردم .با اینکه می دونستم لب ها دروغ می گن .با صدات نوازش کردی تپش قلبت روحس کردم !مهربونو پاک بود .نگاهت گرم ودلنشین !صدات آرامش دل !نفست بوی بهار عشق بود ! به تو تکیه کردم وآروم شدم با تو از همه چیز در امان بودم



اگه یه روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنشه ،چشماتو ببند واون لحظه ای که اون کنارت نباشه رو به خطر بیار ،اگه چشمات خیس شد ،بدون داری به خودت دروغ می گی وهنوز دوسش داری



هزار بار شنیدم دوستم داری! هزار بار شنیدی من بیشتر! هزار بار شنیدی تنهام نزار !هزار بار شنیدم کاش می تونستم ! هر هزار بار که خواستم به جواب برسم معادله ام یا حل نشد یا جوابش این نامساوی بود : دوستت دارم # رهایت می کنم ! ولی همون آخرین بار معادله را تو حل کردی ونتیجه این شد :

دوستت دارم = میرم = برای همیشه تنهات می زارم

Jok.Mahblog.com

هیچ وقت گریه نکن چون هیچکس لیاقتش رو نداره ! اون کسی هم که داره طاقتش رو نداره !



ما آدما همیشه صداهای بلند می شنویم ،پررنگ ها را می بینیم ،وکارهای سخت و دوست داریم ! غافل از اینکه خوب ها آسون میان ،بیرنگ می مونن ،بیصدا می رن



در دنیا همه چیز دوست داشتنی است اما برای دنیا شتاب نکن که مقصد خاک است



پرسید چون دوستم داری بهم نیاز داری ؟ یا چون بهم نیاز داری دوستم داری ؟ بهش گفتم : چون دوستت دارم بی نیاز ترینم



یک نفر ... یک جایی ... یک وقتی ... تمومه رویاهاش لبخند تو بود ! پس یه جایی یه وقتی با یه لبخند یادش کن



همیشه از خوبی های آدم ها برای خودت یه دیوار بساز .پس هر وقت در حقت بدی کردند فقط یه آجر از دیوار بردار بی انصافیه اگه دیوارو خراب کنی



به شانه ام زدیکه تنهاییم را تکانده باشی!!!
به چه دلخوش کنم؟؟
تکاندن برف ازروی ادم برفی؟؟؟



گرامی‌ترین و زیباترین‌ها در جهان،
نه دیده می‌شوند و نه حتی لمس می‌شوند،
آنها را تنها در دل باید لمس کرد.
«هلن کلر»



شل سیلور استاین :
درون تو صدایی هست که تمام روز در وجود تو زمزمه می کند؛
حس می کنم این درسته، می‌دانم این یکی غلطه.
نه معلم، نه واعظ، نه پدر و مادر، نه دوست و نه هیچ آدم عاقلی
نمی تواند بگوید چه چیز درست است و چه چیز غلط.
تنها به صدای درونت گوش کن!



زنها هرگز نمیگویند ترا دوست دارم
ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری
بدان که درون آنها جای گرفته ای.
(رو شفوکو)



بیاییدکمترخطوط قلبمان را اشغال نکنیم. شاید خداپشت خط باشد



وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه میشود



آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟



آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند.
(مونتسکیو)



قاصدک حرف دلم را تو فقط می دانی ، نامه عاشقیم را تو فقط می خوانی ، قاصدک هیچ کس با من نیست ، همه رفتند ، تو چرا می مانی ؟؟



یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !



تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم



تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ... تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد



نون و پنیر و چایی ، قصه ی آشنایی ،
الهی یاد نگیری ، هرگز تو بی وفایی ،
روی گلهای نرگس ، با یه مداد قرمز ،
هزار دفعه نوشتم ؛ زندگی بی تو هرگز !



عزیزتر از آنی که بگویم دوستت دارم ،
محبوب تر از آنی که بگویم می خواهمت ،
نمی گویم مال من باش!
فقط گاهی به یادم باش !



کاش به زمانی برگردم
که تنها غم زندگی ام
شکستن نوک مدادم بود...



گر مذهب مردمان عاقل داری
یک دوست بسنده کن که یک دل داری



زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود



راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی
هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی
عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم



وفا رو از ماهی یاد بگیر
که وقتی از آب در میاد ؛ میمیره
نه از زنبور که وقتی از گلی خسته میشه ؛
میره سراغ یه گل دیگه...



نمی دانم چرا این گونه است؟
وقتی نگاه عاشق کسی به توست
میبینى اما، دلت بسته به مهر دیگرى است
بی اعتنا می گذرى و
عاشقانه به کسى می نگرى...
که دلش پیش تو نیست؟!!



می دونم هرجا که باشی
دل تو اهل همین جاست
واسهء من و تو اینجا
اول و آخر دنیاست



همه دنیا رو نامردا گرفتن
وفا رو از شما مردا گرفتن
خبر اومد که مجنون و پریشب
با سه تا لیلی گرفتن

جواب قبلی

همه دنیا رو نامردا گرفتن؟
نه لیلی جان وفا از ما گرفتن !
به مجنون گفت خواهم از تو اینها:
یکی خونه، یکی ماشین، یه ویلا !!!
بگفتا از کجا آرم چنین را ؟
بگفتش من چه دانم، جیب بابا !
دریغ از جیب بابا چون نباشد ...
گناهش گردن مجنون نباشد
از آن پس رفت هی دنبال لیلی
یه لیلی و دو لیلی و سه لیلی ...

آشنایان را خبری از دل تنهایم نیست / غم دل با که بگویم که کسی یادم نیست . . .

Jok.Mahblog.com

راز این نکته فقط باد صبا میداند / دارمت دوست به قدری که خدا میداند . . .



همه دنیا رو زیر رو کردم ، تو را شاید دیر آرزو کردم

قدم های آخر و آهسته تر بردار ، واسه من کابوسه ، فکر آخرین دیدار . . .



من به جرم با وفائی این چنین تنها شدم / چون ندارم همدمی بازیچه دل ها شدم . . .



مرا اشارتی کافی است تا هر دم به فدای اشارت راز نگاهت شوم . . .



تک و تنها نشستم بدون یارم / وقتی اون نیست من خیلی تنها و زارم . . .



همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام / بس که اسم تو رو خوندم ، بوی تو داره نفسهام . . .



یک بار خواب دیدن تو ، به تمام عمر می ارزد . . .



کاش ۲تا دل داشتم تا یکیش فدای تو میشد و یکیش در حسرت تو می مرد . . .



نیم نگاهت را به تمامی دنیا نخواهم فروخت ، بی آنکه ذره ای به یادم باشی . . .



یاد یاران هر کجا باشد بر ما واجب است / ما رفیق نا رفیق شهر غم ها نیستیم . . .



بلور اشک های من همان آغاز تنهایی است / مرور خاطرات دل عجب تکرار زیبایی است . . .



ای خوش آن لحظه دیدار که ما یار شدیم / به صفای دل هم سخت گرفتار شدیم . . .



یادمان باشد بر سجاده عشق / جز برای دل محبوب دعایی نکنیم . . .



ای کاش گل باغ بهارت بودم / اندر قفس عشق هزارت بودم

ای کاش به هر سو که نظر میکردی / من مردمک چشم سیاهت بودم . . .



اگه صدای پاک تو همدم شب های منه / عزیزم حضور زیبای تو همیشه دنیای منه . .


از غمت اشک نریزم تو بگو پس چه کنم / آتش قلب خود را با چه خاموش کنم

مطمئن باش که مهرت نرود از دل من / مگر آن روز که در خاک شود منزل من . . .



عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است / هرچه عاشق زارتر معشوق از او بیزارتر . . .



من نه آنه بودم که آسان رفتم اندر دام عشق / آفرین بر فرط استادی آن صیاد باد . . .



تو دریا بودی و من قایقی خرد / که هرجا خواست امواجت مرا برد

دلم پارو زن بیچاره ای بود / که در امواج عشقت یک شبی مرد . . .



دیدار شما آرزوی ماست !

(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )



در دلی ، هر چند دوری از نظر / خوش تر آن روزی که باز آیی ز در

با تو ما را خوش ترین دیدار باد / هر کجا هستی خدایت یار باد . . .



تقدیم به کسی که کنارم نیست ولی حس بودنش به من شوق زیستن میدهد . . .



عاشق بهترین ها نباش ، بهترین باش تا بهترین ها عاشق تو باشند . . .



یکباره بهانه ای به سر خواهم کرد / تن پوش غم از قلب به در خواهم کرد

بر شوق رسیدن تو دل خواهم داد / هم دوش هوای تو سفر خواهم کرد . . .



مهم نیست در زندگی چه داری ، مهم اینه که چه کسی را داری . . .



روی باغ شانه هایت هر وقت اندوهی نشست / در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم . . .



وقتی قلبت کوه آتشفشان است ، چگونه انتظار داری در دستانت گل بروید . . . ؟



ای یادگار لحظه های زیبا ، به احترام تمام زیبائی های دنیا فراموشت نمیکنم . . .



به لبخندی مرا از غم رها کن / مرا از بی کسی هایم جدا کن

اگر مردن سزای عاشقان است / برای مردنم هر شب دعا کن . . .



عشق یعنی سکوت دو نگاه / خنده ات از عشق لبریز ، اما بی صدا . . .



یاد بادا که دلم مشتاق دیدار تو بود / روز و شب در طلب و هر لحظه بیدار تو بود

دیدگانم را چه دانی که دگر سوئی نیست / به فدایت ، که آن هم گرفتار تو بود . . .



خداوندا تو گفتی که در قلب شکسته خانه داری / شکسته قلب من ، جانا به عهد خود وفا کن . . .



سوگند به زیبائی چشم هایت و یه ریزش همیشگی اشکهایم که من به خیال تو بودن

نیز قانعم ، خیالت را از من نگیر که خیالت ، مهربان ترین تصویر جهان است . . .



دل من در طلب روی تو ای مونس جان / خاک راهیست که در دست نسیم افتاده است . . .



تو طراوت بهاران ، تو سخاوت زمینی / در کرانه های قلبم ، بهترین ، تو بهترینی . . .



ای کاش گذر زمان در دستم بود تا لحظه های با تو بودن را آنقدر طولانی میکردم

که برای بی تو بودنم وقتی نمیماند . . .



غربت آن است که بدانند کجایی نگیرند خبرت / دوست آن است که ندانند کجایی بگیرند خبرت . . .

Jok.Mahblog.com

دوست شایسته مثل عطر فروشه ، اگه چیزی از عطرش بهت نده ، بوی عطرش بهت میرسه . . .



دل های پاک خطا نمیکنند ، سادگی میکنند

و امروز سادگی ، پاک ترین خطای دنیاست . . .



آنکه میگفت منم بهر تو غم خوار ترین / چه دل آزار ترین شد ، چه دل آزار ترین . . .



آتش زدی به تار و پودم ای عشق / بر هستی و بر بود و نبودم ای عشق

سر خورده و بی چاره و خوارم کردی / من با تو مگر چه کرده بودم ای عشق . . . ؟



تو ای زیبا ترین نیلوفر من ، بخوان غم را تو از چشمان خیسم

بدان این روی زرد از دوری توست ، که سر بیرون زد از خاکستر من . . .



دوباره فال حافظ میگیرم ، دوباره توی فالمی

همیشه در خیالتم ، اگر چه بی خیالمی . . .



برای آمدنت انتظار کافی نیست / دعا و اشک و دل بی قرار کافی نیست

خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی / دعای این همه شب زنده دار کافی نیست . . .



ة ة

مشتاق دیدارت شده بودم ، چشامو فرستادم تا ببینمت !



اگه یه پاک کن جادوئی داشتی ، کدوم یکی از خصوصیات منو پاک میکردی !!؟



نمیدانم پس از مرگم که آید بر مزار من که بنشیند به سوگ من

سیاه چشمی سیاه بر تن کند یا نه ، ترا سوگند به جان دلبرت سوگند

مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد تنهایم . . .




کاش ماه می دانست

از این همه ستاره و سیاره

تنها یکی مشتری ست....



در مدرسه از نشاط من کم کردند...

از فرصت ارتباط من کم کردند...

هر وقت به هم عشق تعارف کردیم...

از نمره ی انضباط ما کم کردند...



شادی بهانه ای برای زندگی ست؛

تمام لحظه هایت سرشار از این بهانه



در غریبانه ترین لحظه ی تنهایی خود ،

چشمهایم را که در آن دریایی از محبت

موج می زند به تو خواهم بخشید

تا هیچ گاه به پاکی احساسم شک نکنی



در بی کران دور

بر سنگ سخت گور

خط نوشته بود با جوهر سرشک

* * * آرامگاه عشق * * *



متهم ردیف 1 منم كه از تو مستم

اینجا كنار مرده ها نشستم

جرم من اینه كه چشام

سایه ات رو قاب گرفتن

روی پوست شب

اسم تو رو خالكوبی كرده دستم



در عشق تو گاه بت پرستم گویند

گه رند و خراباتی و مستم گویند

اینها همه از بهر شکستم گویند

من شاد به اینکه هر چه هستم گویند



زندگی شوق رسیدن به همان فردایست

که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی و نه در فردایی

ظرف امروز پر از بودن توست

زندگی را دریاب ...



غروب غمهایت را به هر قیمتی خریدارم

اگر همدم شبهای تنهایی من باشی



در جهان هر چه هست

قسمت پر رو یان است

خون دل میخورد آنکه حیایی دارد



اگر زدیدن یوسف بریده شد انگشت

جمال یوسف زهرا هزار یوسف کشت



کلامت گرم و شیرین چون ترانه ،

نگاهت دلفریب و شاعرانه

منم قایق به روی موج دریا ،

تویی ساحل ، تویی لطف کرانه . . .



همه در حسرت یك پروازند ،

من به پرواز نمی‌اندیشم

به تو می‌اندیشم

به تو كه عزیزتر از اندیشه‌ی یك پروازی...



خون من یعنی وجودم ،

بی خون من هیچ و پوچم ،

‌بارها در عشقنامه نوشتم ،

خون من مهر وجودت...



صفایی ندارد ارسطو شدن

خوشا پر گشودن پرستو شدن



آرزو دارم

یك بارسرت را بر روی سینه ام بگذاری

تا تپش نامنظم قلبم را احساس كنی ،

ولی از آن ترسم



بیا ای ساقی میخانه عشق

مرا پر كن از پیمانه عشق

گل مریم فدای رنگ ورویت

نصیبم كی شود دیدار روی



به خاطر عشق خودت زنده نباش

به خاطركسی زنده باش

كه به عشق تو زنده است

مجموعه ای از اس ام اس عاشقانه , پیامک عاشقانه, Sms عاشقانه, Payamak عاشقانه, sms love برای موبایل

میگن : گوشه آسمون نوشته ٬ هرکی یارش خوشگله ٬ جاش تو بهشته . خدائیش چه شانسی داریاااااا مفتی مفتی داری میری بهشت !!!



شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش ... اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات ؟



ما كه همسایه اشكیم ولى با دل تنگ ..... گر لبى خنده كند یاد شما مى افتیم .

Jok.Mahblog.com

در این بازار نامردی به دنبال چه می گردی؟ ..... نمی یابی نشان هرگز تو از عشق و جوانمردی ......

برو بگذر از این بازار ، از این مستی و طنازی ..... اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی



صرف فعل نشستن به گویش لری : مو بنیشم تونم بنیشی اونم بنیشه ما که بنیشیم شمام که بنیشید دیه جا نی اونا بنیشن !



هه هه هه ..... ببخشید ، یه لحظه تو رو تو ذهنم تجسم کردم ، نتونستم جلوی خنده مو بگیرم !



برام دعا کن می خوام قلبمو عمل کنم . می خوام دریچه قلبم رو ببندم تا تو نتونی ازش بیای بیرون !



کاش گل بودی تا به تلافی همه ی بدیهایت تو را پرپر میکردم



گر چه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم ..... دل به امید پیامی که ندادی بستیم



انسان عاشق زیبایی نمی شود

بلکه آنچه عاشقش می شود

در نظرش زیباست



قفسم را مشکن تو مکن آزادم ،

گر رهایم سازی به خدا خواهم مرد ،

من به زنجیر تو عادت کردم .

بارها در پی این فکر که در قلب توام ،

با تو احساس سعادت کرد

به خدا خوشبختم تو محبت کن و بگذار

تا عمری هست من بمانم

چو اسیری به حریم قفست



اگر مردم می گویند شما دیوانه هستی

صبور باش

اگر مردم می گویند شما میمون هستی

راحت باش

اگر مردم می گویند شما احمق هستی

آروم باش

اما اگر آنها گفتند شما زرنگ هستی

مانند یک آتشفشان خروشان شو



عشقو برات کشیدم میون موج دریا

رو ماسه هاش نوشتم دوست دارم یه دنیا



در کنج دلم جز تو کسی خانه ندارد

دیوانه شود شمعی که پروانه ندارد



شبی در حالت مستی

نشستم گریه ها کردم ،

برای این دل رسوا شبی تا صبح دعا کردم ،

دعا کردم که مهرت از دلم بیرون رود ،

ولی آهسته می گویم خدایا اشتباه کردم



فکر کردی اس ام اس فرستادم

کارم پیشت لنگه ؟

یا دستم زیر سنگه ؟

فقط دلم برات تنگه!!!



همیشه قبرستانی در قلبت

برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز !!!



در کاخ مجلل خبر از عشق مجو

که سعادت همه در کلبه درویشان است



من در این خلوت خاموش سکوت

اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم



چون به دوست دل سپردم

به خودم گمان نبردم

که نه بخت وصل دارم

نه تحمل جدایی



یادمان باشد!!!

زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست...

ساعت بعد حساب داریم!!!



عراق 8 سال جنگید تا اسیر گرفت

ما نجنگیده اسیرتیم با وفا



من بی پناهم تو بی گناهی

دل به تو دادم ، چه اشتباهی

از تو کشیدم شکل کبوتر

نقاشی ام رو بگذار و بگذر

تو این نبودی ، من بد کشیدم

آخه دلت رو هرگز ندیدم تو بی گناهی ،

من بی پناهم - ایمن بمانی از اشک و آهم



بین رویای شبانه جستجویت میكنم

تو گل عشق منی هر لحظه بویت میكنم

برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد

ای امید آخرینم آرزویت میكنم

تقدیم به امید زندگی ام فرشاد



دنیا هـم بـه آدمـهای خـوش بین نیـاز دارد

هـم به آدمهای بـد بین ؛

چون افـراد خــوش بـیـن هواپیما میسازند ،

و افراد بدبین چتر نجات...



به نامردی نامردان قسم خوردم

که نامردی کنم در حق نامردان عالم



می دونی تو مثل چی هستی؟؟؟
.
.
مثله یه تصادف وحشتناك
.
.
كه كشته و مرده زیاد داره



انسان همچون رودخانه است ،

هر چه عمیق تر باشد

آرام تر و متواضع تر است



میگن نمک باعث شوریه ، عجیبه تو با این همه نمک که داری بازم شیرینی !

ツ به این میگن کتاب !!!! ツ

Posted: 29 Apr 2011 11:41 AM PDT

ツ کمیته انضباطی !! ツ

Posted: 29 Apr 2011 11:40 AM PDT

اس های توپ جنجالی

Posted: 29 Apr 2011 11:39 AM PDT

گناهی كه پشیمانی بیاورد بهتر از عبادتی است كه غرور بیاورد...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


همیشه نگاهی را باور کن که وقتی از آن دور شدی در انتظار بماند.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


غیرممکن کلمه ای است که فقط در فرهنگ لغت انسانهای احمق یافت می شود.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


یكی از راههایی كه می توان فهمید خدا ما را به حال خود وا گذاشته یا نه این است كه دیگر توانایی عبادت برای او را از دست می دهیم


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


عاشق بهترین ها نباش... بهترین باش... تا بهترین ها عاشق تو باشند


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


انچه پدید اید نا پدید خواهد شد . خود پشت و پناه خود باش
بودا


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


به جای اندیشه های خود جوش ذهن ادمی از اندیشه های سنجیده باید اثر گرفت. که اولی اثر منفی دارد و دومی اثر مثبت و تو را به نتیجه مطلوبت نزدیک میکند.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بوسه ابتکاریست از طبیعت ، برای زمانیکه احساس در کلام نمی گنجد . .


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


انسان توانا وقتی کاری را شروع می کند، دو راه بیشتر برایش وجود ندارد: یا مرگ یا پیروزی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


از همه چیز گذشتن و به همه چیز رسیدن مهم نیست . مهم از چه گذشتن و به چه رسیدن است


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


آفتاب را گر بنظاره بنشینی سایه نتوانی دید!


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کسی مانده است که خواهد آمد باور کن ، کسی که امکان آمدن را نگه می دارد.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


زندگی داشتن دوست داشتنیها نیست
زندگی دوست داشتن داشتنی هاست


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


دنیا همه هیچ، کار دنیا همه هیچ، ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که ز آدمی چه ماند به جهان، عشق است و محبت است و باقی همه هیچ


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


عمری که اجل در پی آن می تازد ، هر کس غم دنیا بخورد می بازد


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


هیچ وقت از مشکلات زندگی ناراحت نشو، کارگردان همیشه سخت ترین نقش ها را به بهترین بازیگر می دهد.


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


دریا باشی یا گودالی كوچك از اب... فرقی نمیكند!!
زلال كه باشی اسمان در تو پیدا می شود...



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


زندگی بافتن یک قالیست نه همان نقش ونگاری که خودت میخواهی نقشه را اوست که تعیین کرده تو در این بین فقط میبافی نقشه را خوب ببین نکند اخر کار قالی زندگیت را نخرند


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


پیروزی یعنی ... توانایی رفتن از یک شکست ، به شکستی دیگر ... بدون از دست دادن اشتیاق ....!!!!!

ツ چرا آخه حق دخترا همیشه پایمال می شه !؟ ツ

Posted: 29 Apr 2011 11:38 AM PDT

چرا آخه حق دخترا همیشه پایمال می شه !؟

از بچگی همه ما این را شنیده ...ایم که حقوق زنها پایمال میشود.

آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است ؟

از کودکی شروع میکنیم :

در کودکی:

پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد

دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.

خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

--------------------------------------------------------------------------------

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :

پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند

دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند

--------------------------------------------------------------------------------

هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :

پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون

دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود

--------------------------------------------------------------------------------

هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد

دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند

--------------------------------------------------------------------------------

روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره 4 میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند

دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟

--------------------------------------------------------------------------------

. در چند ماهگی و حتی گاهی در چند سالگی:پسرهای بیچاره باید اونجایشان را میبریدند و از ترس خطا رفتن چاقوی دکتر، دم بر نمی آوردند و در اصل سنت به جا می آوردند و در آخر برای رساندن خبر این آبرو ریزی ، مهمانی ختنه سرور هم بدهند.

دختر ها فقط هی از مادرانشان میپرسیدند : اون پسره چرا دامن سفید پوشیده ؟

خودتان قضاوت کنید : کدام یک وحشتناک تر است ؟

--------------------------------------------------------------------------------

در 18 سالگی :

پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و 2 سال از زندگیشان به فنا نرود

دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .

--------------------------------------------------------------------------------

در دانشگاه : پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند

دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند

--------------------------------------------------------------------------------

در هنگام نمره گرفتن : پسرها خودشان را جر میدهند تا 9.5 آنها 10 شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند

دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره 4.5 آنها به 17 تبدیل میشود.

--------------------------------------------------------------------------------

در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند

.

دخترها میگویند : مرسی

--------------------------------------------------------------------------------

در مخ زدن : پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند

.

دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند به درک

--------------------------------------------------------------------------------

هنگام خواستگاری : پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و .... برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند

دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند

--------------------------------------------------------------------------------

هنگام ازدواج : پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و ... را از سر قبر پدرشون تهیه کنند

دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد

--------------------------------------------------------------------------------

هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند

دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.

--------------------------------------------------------------------------------

کار کردن : پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند

دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ سوتین دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند . راستی ! جارو کردن خونه رو هم که اقدس خانم نظافتچی منزل که هفته ای 2 بار واسه تمیز کاری میاد انجام میده . (جداً بمیرم واستون که انقدر کار میکنید ، یه وقت ناخنهایتان نشکنه خدایی نکرده)

--------------------------------------------------------------------------------

زایمان :پسرها هر روز صدبار زیر فشار مشکلات روزانه در حال زاییدن هستند

دخترها نه ماه لذت مادر شدن ، یک درد وحشتناک چند ثانیه ای (تازه اگر سزارین نکنن) و رفت تا هفت هشت سال دیگه

تو رو به خدا ، حق کی بیشتر پایمال شده

سخن ها ی خوب

Posted: 29 Apr 2011 11:37 AM PDT

برای اثبات خود در صدد نفی دیگری مباش
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اشعه ی خورشید تا متمرکز نشود، قادر به سوزاندن نیست..
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر تغییر نکنید نابود می شوید... (اسپنسر جانسون)
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بسان رود كه در نشیب دره سر به سنگ می كوبد رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
پشت تمام مصیبت های جهان برکاتی نهفته است که بعلت دید محدود ما نمی توانیم آنها رو ببینیم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خودت را وقف دوست داشتن دیگران کن!
خودت را وقف آفریدن چیزی کن که به تو معنا و هدف بدهد!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند
اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد ، اما حتمی است . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کسی که از هیچ کس خوشش نمی آید،بدبخت تر از کسی است که هیچ کس دوستش ندارد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خدا روزی ده پرندگان است،اما روزی آنها را به داخل لانه نمی ریزد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اشتباه را تصحیح نکردن،خود اشتباه دیگری است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مشکلات فرصتهایی هستند که به شما داده شده اند تا بتوانید
جوهر وجود خود را بروز دهید و حداکثر تلاش خود را بکنید.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
راز بزرگ زندگی در شکیبایی است و نباید به خاطر یک آینده ی مبهم زمان حال را بر خود تلخ نمود.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دنیا آنقدر وسیع است که برای همه ی مخلوقات جایی هست
به جای آنکه جای کسی را بگیرید،تلاش کنید جای واقعی خود را بیابید.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رمز کلیه پیروزی ها، اراده است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی انسان دوست واقعی دارد که خودش هم یک دوست واقعی باشد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ا نسان خوراک زمین است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگرسازنده ی قفس معنای پرواز را می دا نست،از کارش دست می کشید.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر تنها ترین تنها شوم، باز هم خدا هست، او جا نشین تمام نداشتنی هاست.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مبارزه هرقدر صعب،صعود را ادامه بده،شاید قله تنها در یک قدمی تو باشد.
و بدان آنان که آفتاب را به زندگی دیگران ارزا نی می دارند، نمی توا نند خود از آن بی بهره باشند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به آرامش رسیدن، نه با فراموش کردن زندگی بدست می آید و نه با غرق کردن خود در زندگی.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده ، می داند.
ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس به دنیا آورده، می داند.
ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه ، می داند.
ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد ،
ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جامانده ،
ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده، می داند…
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچ کس منتظر نمی ماند . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی دو قسمت است،آنچه گذشته،رویایی بیش نبوده و آنچه هنوز نیامده آرزویی بیش نیست.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زبان عاقل درقلب اوست وقلب احمق در زبانش.
زخمی که دوست وارد کرده است،بهبود نمی یابد.
زمین مالک افراد است نه افراد مالک زمین.
سخاوت،بخشیدن پیش از تقاضاست.
سنگین ترین بار در سفر کیف خالی است.
سکوت گاهی بهترین پاسخ است.
مرگ تمام نفرتها را دفن می کند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
معجزه ها رخ می داد،اگر جوانان می دانستند و پیران می توانستند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مرغان باتجربه را نمی توان با دانه فریب داد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رویدادهای خارق العاده در مسیر انسان های عادی رخ می دهد.
پائولو کوییلو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شاد باش
چشمه ی جوشان مهر و شفقت باش.
زندگی را به رقص در آور
ترانه خوان باش
آن گاه هر چه از تو می جوشد و می تراود
درست است و نیکی و رحمت.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هرگز امید را از دست مده، آنگاه كه چیزی دیگری برای از دست دادن داری. (نانسی)
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه مثل ایتالیایی میگه:عیوب دیگران را با انگشتان كثیف نشان نده.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر از پایان گرفتن غمهایت ناامید شدی به خاطر بیاور که زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ایی مدیون صبرت در برابر سیاه ترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
برای کسی که ایمان دارد ناممکن وجود ندارد
رابینز

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنچه انسان را غرق می كند، در آب افتادن نیست! بلكه زیر آب ماندن است.
كوییلو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همواره بهترین راهها در مقابل ما گشوده است، اما ما فقط راهی را برمی گزینیم كه عادت داریم...
پائولو كوییلو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
در میان هر سیب دانه محدودی ست
دردل هر دانه ،سیب نامحدود
چیستانی ست عجیب
دانه باشیم نه سیب
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس می کند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمی رسی.«لارنس استرن»
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می شوی و مهم تر آنکه خوک از این کار لذت می برد. - جورج برنارد شاو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تمام عظمت انسان در این است که می داند روزی می میرد اما باز زندگی می کند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در ابتدای کمال . بنگر چگونه می افتی؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تنها تو می دانی بهترین در زندگیت چگونه معنا می شود!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ما ترس از ناشناخته ها نداریم
ترس ما به خاطر از دست دادن چیزهایی است که داریم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یا حرف نزن یا با عظمت حرف بزن
و با عظمت حرف زدن یعنی بدون آرایش و آلایش

ツ جوك هايي كه سربازان امريكايي براي طالبان ساختند ツ

Posted: 29 Apr 2011 11:35 AM PDT

[شما ممکن است یک طالبان باشید اگر ...

. برای امرار معاش هروئین درست می کنید اما با مشروب الکلی مشکل اخلاقی دارید.

2. مسلسل 3000 دلاری و راکت انداز 5000 دلاری دارید اما توان خرید یک جفت کفش برای خود ندارید.

]3. بیشتراز دندانهایتان همسراختیار کرده اید.

4. خود را با دست خالی پاک می کنید اما گوشت خوک را کثیف میدانید.

. فقط دو نوع کت می شناسید: ضد گلوله و انتحاری.
]
6.کسی را نمی شناسید که علیه ایشان حکم جهاد نداده باشید.

7. تلویزیون را خطرناک می دانید اما به طور عادی زیر لباسهایتان مواد منفجره حمل می کنید.

8. وقتی دریافتید که تلفن همراه استفاده های دیگری غیر از منفجر کردن بمبهای کنار جاده دارد دچار شگفتی شدید.

9. مشکلی با زنهh ندارید و فکر می کنید هر مرد باید حداقل دو تای از آنها را داشته باشد.

10. همواره به بز همسایه تان نظر داشته اید.[/

نگاه درست به زندگی !!!! ...

Posted: 29 Apr 2011 11:34 AM PDT

نگاه درست به زندگی !!!! ...

اینگونه نگاه کنيد...

مرد را به عقلش نه به ثروتش

زن را به وفايش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعايش

مال را به برکتش نه به مقدارش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

اتومبيل را به کاراییش نه به مدلش

غذا را به کيفيتش نه به کميتش

درس را به استادش نه به سختیش

دانشمند را به علمش نه به مدرکش

مدير را به عمل کردش نه به جایگاهش

نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش

شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش

دل را به پاکیش نه به صاحبش

جسم را به سلامتش نه به لاغریش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش

در انتشار آنچه خوبيست و ردي از عشق در آن هست
آخرين نفر نباشيد!

مجموعه شعر بهار را باور كن، اثر فريدون مشيري

Posted: 29 Apr 2011 11:32 AM PDT

tnx

تاثیرات عجیب رنگها ، خیلی مفیده حتما ببینید

Posted: 29 Apr 2011 11:32 AM PDT

:01:

متن خوشامد گویی جدید در هواپیمایی جمهوری اسلامی

Posted: 29 Apr 2011 11:31 AM PDT

متن خوشامد گویی جدید در هواپیمایی جمهوری اسلامی

با سلام و صلوات بر روح تمام مسافرین عزیز

و با درود به وزیر محترم راه و ترابری

ورود شما را به پروازلایتناهی هواپیمایی جمهوری اسلامی خوشامد می گوییم

خداوندا مشیت خودت را در رسیدن و لقا بخود برما قرار ده و سرعت ان فزون كن.

مقصد ما به احتمال 99%بهشت موعود و احتمالا 1%مقصدی كه بر روی بلیط درج شده می باشد.

خلبان پرواز مرحوم شهید كاپیتان بهشت زاده و كرو پروازی ؛سفری خوش برای شما آرزومند است.

لطفا به علامت نكشیدن سیگار اصلا توجه ننموده و آخرین سیگار زندگیتان را به خوشی دود نمایید.

بستن كمربندها اصلا ضروری نیست و كاملا بدرد نخور است.

در صورت بروز اشكال درسیستم هوای كابین ماسكهایی از بالای سر شما اویزان خواهند شد كه شما قبل از آن رایحه ی خوش ملایك را احساس خواهید كرد.

این هواپیما مربوط به هزاره دوم میلادی بوده و دارای دو درب اضطراری در جلو ،دو در در كنارین و یك در عقب می باشد كه چندین سال است اهرم های آن كار نمی كند.

ارتفاع پرواز به احتمال قریب به یقین تا آسمان هفتم بوده و هوای بهشت بسیار عالی می باشد.

سفر خوشی را برای شما ارزو مندم.

از اون جاییكه هیچ خارجی احمقی وجود نداره كه من لازم باشه یه بار دیگه انگلیسی بلغور كنم،سرتونو درد نمیارم.

اگرم كسی هست كه انقدر احمق بوده كه لازم نیست بگم.

فقط امیدوارم شامل مشیت الهی بشه

از صبح امروز تا پایان شب بر شما چه خواهد گذشت؟!...

Posted: 29 Apr 2011 11:29 AM PDT

از صبح امروز تا پایان شب بر شما چه خواهد گذشت؟!...

فروردین: درست وقتی همه چیز روبه راه است، مانع جدیدی جلوی پای شما ظاهر می‌شود. شاید بخش مهمی‌از اطلاعاتی كه بهتان داده شده را نادیده گرفته‌اید، یا فقط بخشی از وظایف كاریتان را انجام نداده‌اید. حالا دلیلش هرچه كه باشد، دیگر نباید غر بزنید؛ اگر حواستان را جمع كنید می‌توانید جبران كنید. به جای اینكه انرژی‌تان را سر صحبت كردن در مورد این موضوع هدر بدهید، فقط فكر كنید ببینید كه الان چه كاری لازم است انجام دهید.

اردیبهشت: شما دوست ندارید دیگران فكر كنند فرد سبكسری هستید، به خاطر همین بیشتر ترجیح می‌دهید كه با كسی حرف نزنید تا در مورد شما بد قضاوت نكنند. شاید هم احساس می‌كنید كه همه حرف‌هایتان را زده‌اید، اما بیشتر به زمان نیاز دارید تا بفهمید كه چگونه می‌توانید بهتر خودتان را مطرح كنید. چرا آنقدر خودتان را به خاطر حرف دیگران ناراحت می‌كنید؟ اگر شما واقعیت را همانطور كه می‌بینید انتقال دهید، دیگر كسی نمی‌تواند موقع صحبت كردن ازتان ایراد بگیرد.

خرداد: امروز وقتی یك مشكل خانوادگی قدیمی‌دوباره ظاهر می‌شود تا شما را آزار دهد، نمی‌توانید دست از فكر و خیال كردن بردارید. در حالیكه خاطرات گذشته به خاطر وجود ردی در زمان حال دوباره یادآوری می‌شود، شاید شما تركیب عجیبی از واقع بینی و یاد گذشته را با هم تجربه كنید. تلاش برای كنار كشیدن خود از یك بحث پچیده شاید با موفقیت همراه نباشد. به جای یانكه انرژی‌تان را به خاطر فرار كردن از حقیقت هدر دهید، از بحث‌های صادقانه استقبال كنید.

تیر: امروز دیگران شما را فردی بسیار منفی باف می‌بینند، در حالیكه خود شما اصلاً همچنین حسی ندارید. دلیلش فقط این است كه شما می‌توانید ضعف و تزلزل را در گفته‌های آنها ببینید و به خاطر همین از ایده‌های سطحی و آبكی حمایت نمی‌كنید. به جای اینكه سعی كنید احساستان را تغیر دهید، فقط شیوه بیانتان را بهتر كنید. مادامی ‌كه شما از افراد دیگر عیب‌جویی نمی‌كنید می‌توانید تا حد نیاز جدی باشید.

مرداد: اگر شما با مقوله مربوطه به اعتماد به نفس خود درگیر شده‌اید، امروز وقتی دارید به نقطه ضعف‌های خود فكر می‌كنید شاید به نقطه عطفی برسید. متأسفانه هركسی ممكن است پشیمان شود؛ همیشه كارهایی هست كه باید با روش‌های متفاوت آنها را انجام داد و كارهایی هم هست كه ابداً نباید آنها را انجام داد. به جای اینكه سعی كنید كامل باشید، عاقلانه‌تر است كه قبول كنید یك انسان هستید و بپذیرید كه همه انسانها هم نقطه ضعف‌هایی دارند.

شهریور: امروز قدرت تجزیه و تحلیل شما هماهنگ‌تر می‌شود. ولی نباید در حالیكه بی‌رحمانه دیگران را سرزنش می‌كنید، با دید منفی خود روحیه‌شان را تضعیف كنید. در عوض از این جنبه به طور مؤثری استفاده كنید تا كارهایی كه باید در آینده انجام شود را شرح دهید.

مهر: شما احساس می‌كنید كه زندگیتان یكنواخت و ملالت بار شده است و به خاطر همین دیگر از تغییر كردن اوضاع ناامید شده‌اید. این ناامیدی به غصه‌های جدید شما اضافه شده است. ولی نباید بگذارید غصه و ناراحتی برایتان تبدیل به عادت بشود، چرا كه در این دنیا همه چیز قابل تغییر است. اگر شما به جای اینكه غصه گذشته را بخورید به آینده‌تان امیدوار باشید حالتان خیلی بهتر می‌شود.

آبان: این روزها برای شما فهم این موضوع كه سرنوشت شما را به كجا می‌كشاند سخت شده است، اما شما اعتقاد دارید كه اگر محض اطمینان این موضوع را بفهمید شادتر خواهید شد. تفكرات شما بیشتر به سمت وظایفتان متوجه است، بنابراین برایتان سخت است راه حلی برای ناراحتی‌هایتان در ذهن مجسم كنید. عجیب اینكه قبول كردن واقعیت- حتی اگر مطابق با ایده‌آل‌های شما نباشد- شما را از این بی حس و حالی در خواهد آورد.

آذر: ممكن است رئیس شما یا یكی دیگر از مقام‌های مافوق بهتان گفته باشد كه بخشی از برنامه‌ریزی‌هایتان غلط بوده است. متأسفانه آنها وقتی دارند شما را سرزنش می‌كنند، خیلی قصدشان خیرخواهانه نیست. به علاوه شما خیلی حساس و شكننده هستید و نمی‌توانید به خوبی جواب این اظهار نظر منفی را بدهید. اما فكرتان را درگیر این موضوع نكنید. شما قول داده بودید كه این موضوع را به كسی نگویید و الان هم وقت كافی ندارید كه بخواهید خودتان را ناراحت كنید.

دی: شما وقت و انرژی‌تان را بر روی تعطیلات و یا ثبت نام كردن در یك رشته درسی صرف می‌كنید. هركدام از این دو راه كه برگزینید، در عین حال كه شما را با عدم اطمینان نسبت به آینده روبرو می‌كند، خوش‌بینی شما را نیز رفته رفته كم‌تر می‌كند. به هر حال نیازی نیست كه ریسك كردن را عقب بیندازید و یا اینكه از شدت آن بكاهید. شما مجبور نیستید برنامه‌های خود را كنسل كنید؛ فقط لازم است كه نسبت به آنها واقع بینانه‌تر رفتار كنید.

بهمن: شاید شما امروز از ارتباط برقرار كردن پرهیز كنید، چرا كه دوست ندارید آسیب پذیر باشید. شما امروز ترجیح می‌دهید انرژی خود را بر روی موضوع مطمئن‌تری متمركز كنید. برای شما راحت‌تر است كه به حقایق بیشتر از احساسات توجه كنید و این موضوع باعث می‌شود خونسردی شما افزایش یابد. پیدا كردن شجاعت برای صحبت كردن در مورد احساسات غیر منطقی می‌تواند ایمان شما را بیشتر كند، اما اگر این كارتان را ادامه بدهید نتایج شگفت انگیزی در انتظارتان خواهد بود.

اسفند: امروز یك نفر از راه می‌رسد كه حامل پیام‌های بدی برای شما است، اما شما نباید كوركورانه حرف‌های دیگران را قبول كنید. با این حال حرف‌های دیگران، بخصوص اگر شما روحیه انتقادپذیری داشته باشید، می‌تواند روی شما تأثیر بگذارد. به نظرات دیگران گوش بدهید، اما سعی نكنید كه آنها را به خودتان بگیرید. اگر شما بتوانید بدون اینكه احساساتی شوید حقیقت را بشنوید، خواهید توانست از آموخته‌هایتان در جهت بهتر كردن زندگیتان استفاد

مراقب دوربین های مادون قرمز فرودگاهها باشید

Posted: 29 Apr 2011 11:27 AM PDT

:a (4)::a (4)::a (4)::a (4)::a (4):

pass::::www.forum.pacyrus.com

فایل های پیوست شده
نوع فایل: rar Infrared Camera Film.3gp.rar (146.3 کیلو بایت)

ساخت انواع مدارات الکترونیک دوربین های مدار بسته و بستن سیستم ماشین رباتیک همه چی

Posted: 29 Apr 2011 11:23 AM PDT

با این شماره تماس 09385682368 یا به پروفایل دوستم بروید بزرگترین رباتیک در جهان www.vandjalili.blogfa.com جز متخصصن جهان و ایران

گران قیمت ترین ماشین های دنیا ساخته شده با طلای سفید

Posted: 29 Apr 2011 11:11 AM PDT

گران قیمت ترین ماشین های دنیا
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید
گران قیمت ترین ماشین های دنیا ساخته شده با طلای سفید


10 نمونه از عجایب جهان را که تاکنون ندیده اید !

Posted: 29 Apr 2011 11:07 AM PDT


10 نمونه از عجایب جهان را که تاکنون ندیده اید !

1. پاموکل (ترکیه)

به زبان ترکی این نام یعنی: قلعه پنبه ای و به آسانی می توان فهمید که چرا چنین نامی به آن اطلاق شده است. همچنین این شگفتی طبیعی قسمتی از سایت شهر هایراپولیس (Hierapolis) در سوریه است و در طی قرنها این دو به دلیل نزدیکی یکی شده اند. در واقع برخی از مقبره های قدیمی در قبرستان شهر بخشی از منظره را تشکیل میدهد. این سایت دارای سنگهای تراورتن و چشمه های آب گرم است. سنگهای تراورتن ظاهری متحدالمرکز دارند و با رنگ سفید حریرگونه جلوه ای روحانی خلق کرده اند. چشمه های آب گرم در دهانه ها دارای رسوبات کربنات کلسیم هستند که موجب تشکیل سازه های خارق العاده با ظاهری ارگانیک شده اند.


2. برج یخی کوه اربس (قطب جنوب)

کوه اربس یکی از فعالترین آتشفشانهای زمین است. این کوه تقریبا 4 کیلومتر بالاتر از سطح زمین است و بخاطر دریاچه گدازه های مذاب واقع در دهانه آتشفشانی در قله، میان مجموعه های آتشفشانی مشهور است. بخار داغ آتشفشانی که از ترکها و شکافهای صخره های آتشفشانی بیرون می آید سیستم پیچیده ای از غارهای یخی در اطراف کوه خلق کرده است.


3. آبفشان فلای (نوادا، ایالات متحده)

منظره این آبفشان طوری به نظر می رسد که گویی از یک سیاره دیگر یا یک فیلم علمی تخیلی به زمین آورده شده است. آبفشان فلای یکی از پدیده های نادر است که در یک زمین شخصی واقع شده است. در سال 1916 مالکین زمین در جستجوی آب برای حاصلخیز کردن این زمین بیابانی بودند. آنها آب را یافتند و آن چشمه تا دهه ها جوشان بود. با این وجود مته ای که داخل ستون حفاری بود به ذخیره ای از آب برخورد که منجر به تشکیل چنین آبفشانی شد.


4. صخره های کاشا کاتووه تنت (نیومکزیکو، ایالات متحده)

کاشا کاتووه تنت در نیومکزیکو، جایی است که در آن صخره های قلمی فرسایش یافته ای وجود دارند كه از گدازه های آتشفشانی طی شش میلیون سال تشکیل شده اند. درحالیکه صخره های تشکیل شده از نظر شکل مشابهند اما به لحاظ ارتفاع متفاوت هستند. اختلاف ارتفاع بین چند فوت تا 90 فوت وجود دارد.


5. دره ماه (آرژانتین)

دره ماه، دره ای دورافتاده در آرژانتین است. این دره با جرمهای زمین شناسی میخکوب شده که از فرسایش باد شکل گرفته و سنگهای ایستاده و تخته سنگهایی را موجب شده که مدورند و شبیه گلوله های مرمری هستند. زمین دره که روزی حاصلخیز بوده اکنون خشک است و دارای تعداد زیادی فسیل گیاه و جانور است که زیست شناسان علاقمند به دوره های تاریخی را به خود جلب کرده است.


6. دانکسیا لندفرم (چین)

این پدیده بی نظیر زمین شناسی که معروف به دانکسیا لندفرم است از برخی مناطق در چین قابل رویت است، مانند ژانگی در استان جانسو. دانکسیا که یعنی "ابر سرخ" بخشی از زمین است که از سنگهای ماسه ای قرمز رنگ تشکیل شده که در طی زمان به کوهها و صخره هایی عجیب تبدیل شده اند.


7. چشمه سحرآمیز در پارک ملی چاپادا دیامانتینا (برزیل)

چشمه سحرآمیز، واقع در پارک ملی چاپادا دیامانتینا، در 400 کیلومتری سالوادر، پایتخت ایالت باهیا قرار د ارد. این چشمه عمق 120فوتی دارد و آب آن آنقدر شفاف است که صخره ها و تنه های درختان قدیمی در کف آن قابل رویت است. هنگامیکه خورشید در سمت راست است نور از یک شکاف وارد میشود و انعکاسی آبی رنگ ایجاد می کند. دسترسی به این دریاچه به دلیل حفاظت محیطی و اکوسیستم نادر و خاصش بسیار محدود است.


8. جنگل سنگی (چین)

جنگل سنگی نمونه زیبایی از توپوگرافی انباشت سنگ آهک است. صخره های آن از سنگ آهک درست شده و توسط آبی که به سطح رخنه کرده شکل داده شده است. این آب همه چیز را در اطراف از میان برده به جز ستونها. این جنگل از دوران سلطنت مینگ بعنوان اولین شگفتی طبیعی جهان شناخته شد.


9. وولینگیان، هونان (چین)

منطقه هونان مملو از مناظر چشمگیر است و وولینگیان باشکوه یکی از بزرگترین جاذبه های آن است. این جاذبه طبیعی از بیش از 3000 لایه انباشتی سنگ آهک تشکیل شده است. در این مکان آبشارهای زیبا و بزرگترین غار آهکی آسیا قرار دارد.


10. سالرد اویونی (بولیوی)

سالرد، یک بیابان نمکی انبوه در میانه آلتیپلانو، یکی از مناظر تجسمی بولیوی است. این مکان؛ بیابان هموار و وسیعی است که نور خورشید را چنان منکس می کند که با آسمان اثر تقارنی ایجاد میکند. در بیابان چندین دریاچه با رنگهای غیر معمول وجود دارد که علت آن وجود رسوبات معدنی است.

ماجرای رها کردن دو بیمار در کنار اتوبان

Posted: 29 Apr 2011 11:05 AM PDT

ماجرای رها کردن دو بیمار در کنار اتوبان

در هشت پرده

گرچه این خبر را همه شنیده و خوانده اید چراکه ماجرای رها کردن دو بیمار در اطراف تهران، آن هم نه از سوی یک باند حرفه ای تبهکاران، بلکه توسط پرسنل یک بیمارستان دولتی بسیار تلخ بود و افکار عمومی را به شدت مشوش و به خود مشغول کرده بود و از اینرو ظرف چند روز گذشته اکثر خبرگزاری های داخلی و خارجی این خبر باورنکردنی را از آنجا که یک نوع جدید از یک فاجعه اخلاقی و انسانی بود منتشر نمودند ...

ماجرا از آنجا شروع شد که یک بیمارستان 2 فرد بیمار را به دلیل نداشتن پول درمان سوار بر خودروی آمبولانس کرده و آنها را در کنار خیابان رها می کند. این 2 بیمار که یکی از آنها دارای شكستگی پا و عفونت و دیگری دارای سوختگی بوده اند، در بیمارستان بستری بودند که به علت نداشتن پول کافی برای ادامه درمان به این مکان منتقل شده بودند. و اما خالی از لطف نیست آخرین تحلیلی که از جعفر محمدی در این رابطه در سایت عصرایران قرار گرفته را نیز بخوانید :

پرده اول :
سایت های خبری، از رها کردن دو بیمار در جاده های اطراف تهران خبر می دهند. عصرایران، نام بیمارستانی که این دو بیمار از آن اخراج شده اند را افشا می کند. عالم و آدم خبردار می شوند.


پرده دوم :
بیمارستان مذکور، در اولین واکنش، ماجرا را انکار می کند: کار ما نبوده ! ما از اون آمبولانس ها نداریم. این دو بیمار را هم در عمرمان ندیده ایم اما یکی شان تا جایی که یادمان می آید اختلال حواس داشت.
در پی این موضع گیری، یک منبع آگاه به دوستان بیمارستان مذکور می گوید: خودتان که بیشتر اختلال حواس دارید، یعنی چی که این ها رو نمی شناسیم ولی یکی شان اختلال حواس داره؟

جواب دندان شکن: این همه مسوولان سوتی می دهند، ما هم یکیش، کنتور که نمی اندازه!

پرده سوم :
وی به خبرنگار ما گفت: این عکس ها رو خوب ببینید! دوستان ما حتی برای آن دو بیمار بیسکویت هم گذاشته اند؛ لیوان یک بار مصرف هم برای رعایت بهداشت گذاشته اند؛ آن وقت شما ما را متهم می کنید که آدم نیستیم؟! حتی عصایش را هم برنداشته ایم، می دانید مظنه عصا در بازار چنده؟ تازه مگه جای بدی رهایشان کرده ایم؟ اگر ما ریگی به کفشمان بود همان اطراف تونل توحید قِلشان می دادیم می رفتند پی کارشان، اما این همه بنزین 700 تومانی سوزاندیم و کوبیدیم رفتیم تا مزارع جنوب تهران، در یک محیط مصفا رهایشان کردیم، برای خودشان حال کنند. این است جواب محبت های ما؟ بد کردیم دو بیمار فقیر را با هزینه خودمان فرستادیم پیک نیک؟ نه! بد کردیم؟!

پرده چهارم :
یک مقام مسوول در این باره ضمن مشکوک خواندن این ماجرا گفت: بچه های بالا در حال بررسی موضوع هستند. من به شخصه دست های بیگانه رو در این ماجرا می بینم که خواسته اند در آستانه انتخابات (ببخشید انتخابات نه ! هنوز خیلی مونده) ... که خواسته اند در شرایط حساس کنونی، علیه دولت خدمتگزار و طرح هدفمندی یارانه ها و مسکن مهر جوسازی کنند.

وی در تبیین ابعاد بین المللی ماجرا نیز گفت: غرب که در ماجرای قیام های مردمی در کشورهای عربی قافیه را باخته، می کوشد با ایجاد چنین صحنه هایی، افکار عمومی جهانیان را از لیبی و یمن و مصر و جاهای دیگر به حاشیه جاده های اطراف تهران منحرف کند. این مقام مسوول در پایان پرسید: مگر می شود در کشور ما چنین اتفاقاتی بیفتد؟ مگر اینجا بلاد کفر است؟


پرده پنجم :
سایت چی چی نیوز، نزدیک به جریان انحرافی نفوذی اصولگرایان در خبری فوری نوشت: اعترافات تکان دهنده دو بیمار نمای جنجالی: از موساد پول گرفته بودیم. ر.ب، یکی از این دو بیمار گفت: از مدت ها پیش با سرویس های اطلاعاتی اسرائیل در تماس بودم و حتی برای طی دوره عالی بیمارنمایی سه ماه را در کمپی نزدیک تل آویو سپری کردم. ک.ج نیز با ابراز ندامت از خیانت خود در تشریح ماجرای آن روز گفت: تفنگ رو گذاشتم پشت گردن راننده و به او گفتم باید بروی نزدیک کهریزک ما رو مثل حیوون از ماشین بندازی بیرون. سایت چی چی نیوز وعده داد که شرح تفصیلی اعترافات این دو، به زودی منتشر می شود.

پرده ششم :
یک منبع مطلع دیگر ضمن اعلام این که هنوز جاسوس بودن این دو نفر تایید نشده است گفت: در هر حال، خدمه اورژانس و راننده، متهمان اصلی این ماجرا هستند که باید به اشد مجازات برسند.
وی از تلاش های شبانه روزی رئیس بیمارستان برای شناسایی عوامل خطاکار این ماجرا قدردانی کرد و گفت: بلافاصله بعد از مجازات شدید راننده و خدمه، طی مراسمی از رئیس بیمارستان و معاونان او قدردانی خواهد شد. وی همچنین از جمع آوری امضا در مجلس شورای اسلامی خبر داد که بر اساس آن، نمایندگان مجلس از وزیر بهداشت و درمان قدردانی خواهند کرد. به گفته وی این نامه 216 امضا خواهد داشت!


پرده هفتم :
کمیته تحقیقات رهاسازی بیماران در گزارش نهایی خود اعلام کرد: چنین اتفاقی اساساً رخ نداده و عکس هایش هم فتوشاپ بوده است.

پرده هشتم :
بیمارستان مذکور از عصرایران و چند سایت دیگر به اتهام اشاعه اکاذیب، تشویش اذهان عمومی، توهین، افترا، اقدام علیه امنیت ملی، سیاه نمایی، فحاشی، مزاحمت برای نوامیس، اختلاس، آدم ربایی، قتل و محاربه شکایت کرد.

پر جست و جو ترین کلمات در گوگل

Posted: 29 Apr 2011 11:03 AM PDT

س مثل سایپا !!!!!!!!!!!!!!!:24:

نامه ای برای همسرم

Posted: 29 Apr 2011 11:00 AM PDT

همسر درست درمان وجود نداره

ثبت نام جهت شرکت در صندلي داغ

Posted: 29 Apr 2011 10:52 AM PDT

نام: امیر و در اینده اهورا یا ارشام
شغل: گیمر و دانش اموز
سال تولد :1373
محل تولد:نگین مشرق زمین و نگین ایران زمین
وضعيت تأهل :مجرد
محل سکونت:گرگان
مدرک تحصیلی:به امید خداتا دکترا
رشته تحصیلی:جراح مغز و اعصاب(تجربی)
فرزند چندم خانواده هستيد :فرزند اول

فستیوال حباب ها در روسیه

Posted: 29 Apr 2011 10:52 AM PDT

فستیوال حباب ها در روسیه + عکس
































































جمعیت شگفت زده در حال تماشای حرکات نمایشی جامپر بازان
( جامپر یا پاوراسکیپ کفش های فنری هستند که می توان با آن حتی بهتر از کانگورو به هوا پرش کرد )

































شکوفه های زیبای بهاری در کانادا

Posted: 29 Apr 2011 10:46 AM PDT

شکوفه های زیبای بهاری در کانادا










































































عکس:استثنا در هالیوود، زنی که دوست ندارد زیبا باشد!!

Posted: 29 Apr 2011 10:39 AM PDT

چقدر هم محرمانه بود، همه خبردار شدن!!!!!

بخشي از يادداشت هاي روزانه ي فرانتس كافكا

Posted: 29 Apr 2011 09:56 AM PDT


فایل های پیوست شده
نوع فایل: pdf kafka1.pdf (145.8 کیلو بایت)

نادر ابراهیمی و بیشرمانه زیستن !!!!

Posted: 29 Apr 2011 09:33 AM PDT

به راستي كه چه حرف جالبي زده.
ما به دنيا اومديم تا بر دنيا تاثيري داشته باشيم و اوني كه بي تاثير بوده،بود و نبودش يكيه.
البته آقاي ابراهيمي يك كمي تند گويي كرده و فكر كنم زياد از حد جلو رفته. انسان نبايد يك كم ملايم تر عمل كنه؟مثل گاندي.

طلسم های ازدواج

Posted: 29 Apr 2011 07:58 AM PDT

khob bod

mr30

قایقی ساخته شده با هزاران بطری پلاستیکی‌+ ‌تصاویر

Posted: 29 Apr 2011 07:45 AM PDT

گروهی از دوستداران محیط زیست، در یک حرکت نمادین سواربر کشتی ساخته شده 12 هزار بطری پلاستیکی، 13 هزار کیلومتر را برای ابراز نگرانی خود از آلودگی آب های اقیانوس آرام مسافرت کردند


به گزارش انوایرومنتال سالانه حدود 31 میلیون تن پلاستیک به تنها در آمریکا دور ریخته می شود و با انتقال آن ها به داخل اقیانوس ها توسط باد، حیات موجودات آبزی به شدت تهدید می شود.

درک دو رتشیلد(Derek de Rothschild) هدایت کننده و صاحب این قایق اعتقاد دارد که شاید ایده ساخت قایق با بطری پلاستیکی در نظر افراد عجیب یا حتی نشدنی باشد، اما ما به کمک اندی داول (Andy Dovell)، طراح و سازنده گروهمان ثابت کردیم که این کار شدنی است.

از آن جایی که هدف از ساخت و به آب انداختن این قایق رساندن پیام استفاده از مواد قابل بازیافت برای حفظ و پاکیزگی محیط زیست است، در ساخت این قایق سعی شده تا از مواد قابل بازیافت تا آن جا که می شود استفاده کنند.

بدنه این کشتی از یک پلاستیک قابل بازیافت جدید ساخته شده و 12 هزار بطری نصب شده روی آن شناوری آن را حفظ می کند.

برای این که بطری ها خاصیت شناوری خود را حفظ کنند و در عین حال ساختار خود را از دست ندهند در هر یک از آن ها چند گرم یخ خشک ریخته شده است.

انرژی این قایق هم از یک توربین بادی و پانل های خورشیدی تامین می شود. 6 خدمه آن، با کاشت سبزی جات مختلف تغذیه خود را فراهم کرده اند تا به هیچ زیست بوم دریایی و حیات موجودات دریایی دستخوش آسیب نشوند.

سفر 128 روزه این گروه 6 نفره از سانفرانسیسکو آغاز و با پیمودن 13 هزار کیلومتر در آب های اقیانوس آرام به سیدنی استرالیا رسیدند.




علت حذف بعضی از پست ها ... ؟؟؟

Posted: 29 Apr 2011 07:22 AM PDT

پست زیر حذف شد

علت:خلاف قوانین(مرگ و میر و بیماری)

نویسنده:saibot

موضوع:خبری غم انگیز برای خانم ها! شاید هم خوشحال کننده!!

افراد زیر تشکر زدند
Ebrahim.M, mitra.y, mohs, sara_59, طلوع

پربیننده ترین عکس در فیس بوک

Posted: 29 Apr 2011 07:20 AM PDT

این عکس به خاطر تفسیر جالبی که از فیس‌بوک کرده است پربیننده‌ترین عکس سال ۲۰۱۱ تاکنون بوده است.

تصاویری از زیباترین ظروف خاص و کمیاب !!

Posted: 29 Apr 2011 07:16 AM PDT

گروه سبک زندگی سیمرغ شما را به دیدن زیباترین ظروفی که شاید تا به حال ندیده اید و دیدنشان خالی از لطف نیست دعوت می کند... کاسه های بزرگ و سوپ خوریهای دکوری:




فنجان نعلبکیهای بسیار خاص :

کوزه و ظروف تزیینی خاص:
گلدانهای زیبا:
گلاب پاش همراه با گل :
بشقاب خاص و متفاوت:
جای دستمال کاغذی بسیار زیبا:
و جا شمعی بسیار زیبا :

گزارش تصویری فیلم «خیابان بیست و چهارم»

Posted: 29 Apr 2011 07:12 AM PDT

این فیلم به دلیل خشونت برای زیر 12 سال توصیه نمی‌شود. «خیابان بیست و چهارم» ساخته سعید اسدی از فیلم‌های اكران دوم نوروز، هم اكنون در گروه قدس روی پرده سینماهای تهران است.
نیكی كریمی، جمشید هاشم‌پور، شیلا خداداد، مهدی ماهانی، بهاره افشاری و حدیثه سادات مدنی بازیگران این فیلم هستند كه داستان مرد جوانی است كه به ظاهر عاشق خانواده است اما خانواده‌ای با نظام و قواعد ساخته شده خودش؛ او زندگی را برای نظم می‌خواهد. این بینش و تعارض او با نظام‌های عادی زندگی، اتفاقاتی را بین او و همسر و فرزندش پیش می‌آورد.
سال گذشته علیرضا سجادپور درباره گذاشتن رده سنی برای این فیلم گفت: "به دلیل خشونت موجود در این فیلم، فعلا رده سنی آن را زیر 12 سال پیش‌بینی كرده‌ایم و ممكن است اعلام كنیم كه برای نوجوانان توصیه نمی‌شود." و امسال این اتفاق افتاد: این فیلم به افراد زیر 12 سال توصیه نمی‌شود.
اسدی فیلم‌های سینمایی عشق گمشده، آواز قو، مهمان، فرود در غربت و تلافی را در كارنامه دارد.


داستانی از «صادق چوبک»

Posted: 29 Apr 2011 07:05 AM PDT

بعد از ظهر آخر پاییز آفتاب بی‌گرمی و بخار بعد از ظهر پاییز بطور مایل از پشت شیشه‌های در، روی میز و نیمکت‌های زرد رنگ خط‌‌مخالی کلاس و لباس‌های خشن خاکستری شاگردها می‌تابید و حتی عرضه آن را نداشت که از سوز باد سردی که تک‌وتوک برگ‌های زغفرانی چنارهای خیابان و باغ بزرگ همسایه را از گل درخت می‌کند و در هوا پخش و پرا می‌کرد، اندکی بکاهد.

شاگردها به صورت ترس آلود و کتک خورده شق و رق، ردیف پشت سر هم نشسته بودند و با چشمان وق زده و منتظر خودشان به معلم نگاه می‌کردند. ساختمان قیافه‌ها ناتمام بود و مثل این بود که هنوز دست‌کاری خالق را لازم داشتند تا تمام بشوند و مثل قیافه پدران‌شان گردند. یقیناً پیکر آن‌ها را مجسمه‌ساز ماهری ساخته بود اجازه نمی‌داد که کسی آن‌ها را از کارگاه او بیرون ببرد و به معرض تماشای مردم بگذارد. چون که از همه چیز گذشته بی‌مهارتی او را می‌رساند و برایش بدنامی داشت. مثل این بود که باید جای دماغ‌ها عوض می‌شد و یا در صورت‌ها خطوطی احداث می‌گردید. نگاه‌ها گنگ و بی‌نور بود. بیشتر به توله سگ شبیه بودند تا به آدمی‌زاد. یک چیزهایی در قیافه آن‌ها کم بود.

سه ردیف میز از آخر کلاس خالی بود و روی‌شان خاک گچ و گرد نشسته بود. یک نقشه ایران و یک عکس رنگی اسکلت آدمی‌زاد با استخوان‌های بدقواره و یغور که دندان‌هایش کیپ روی هم خوابیده بود و چشم هایش مثل دو حلقه چاه بی‌انتها توی کاسه سرش سیاهی می‌زد، در این طرف و آن طرف تخته سیاه زهوار دررفته‌ای که شاگردها روش می‌نوشتند آویزان بود. مقداری کاغذ مچاله شده و مشتی گچ و یک تخته پاک‌کن که نمدش از تخته ور آمده و به مویی بند بود، گوشه کلاس بغل صندوق لبه کوتاهی که پر از خرده کاغذ بود ریخته بود. یک عکس که شبیه به عکس آدمی‌زاد بود با دماغ گنده و سبیل سفید و چشمان شرربار بی‌عاطفه با سردوشی‌های ملیله و سینه پر از مدال و نشان‌هایی که ظاهراً خودش بخودش داده بود مثل الولک سر جالیز بالای تخته توی قاب عکس خودش نشسته بود و به شاگردها ماه‌رخ میرفت.

میز معلم از میزهای دیگر بلندتر بود. رویش یک دفتر بزرگ حاضر وغایب که اسم شاگردها تویش نوشته شده بود و یک لیوان بلور روسی که دوتا شاخه گل نرگسی از حال رفته و مردنی تویش بود دیده می‌شد و یک دوات شیشه‌ای هم آن رو بود. یک بخاری زغال سنگی با سیخ و خاک انداز و انبر گوشه اتاق دود می‌کرد. این جا کلاس سوم بود.

معلم درس می‌داد و هم‌چنان‌که یک خطکش پُر لک و پیس لب پریده لای انگشتانش می‌چرخاند ناگهان آن را میان شست و کف دستش نگاه داشت و کف هردو دست را برابر صورتش گرفت و با قرائت گفت.

در رکعت دوم پس از خوانده حمد و سوره دو کف دست را برابر صورت نگاه می‌داریم و این دعا را می‌خوانیم: "ربنا آتنا فی الدنیا حسنة." و این عمل را بهش می‌گویند قنوت. به غیر از این باز هم دعاهای دیگه هس که مردم می‌خونن، یکیش هم اینه. " ربنا اغفرلنا ذبوبنا و اسرفنا فی امر ناوثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین." اما شما نمی‌خواد این رو یاد بگیرین. همون که تو کتاب‌تون نوشته یاد بگیرین کافیه. بعد به قرار رکعت اول رکوع و سجود ..."

اما ناگهان حرفش را برید و همان طور که دست‌هایش را برابر صورتش گرفته بود مثل مجسمه خشکش زد. لحظه‌ای دریده و پر خشم بجایی که اصغر سپوریان نشسته بود خیره شد. اصغر تو کوچه نگاه می‌کرد و متوجه نگاه خشم‌ناک معلم نبود. اما سکوت کلاس و قطع شدن درس معلم که تو گوشش صدا می‌کرد او را بخودش آورد. ناگهان صورتش را به تندی از کوچه تو کلاس برگردانید، دید شاگردها بطرف او نگاه می‌کنند. تمام آن‌ها با چشمان وحشت‌زده و نگاه‌های سرزنش آمیز بطرف او خیره شده بودند.

معلم به آهستگی دست‌هایش را از برابر صورتش پایین انداخت و خطکش را بدون کمک دست یک‌دیگر از لای انگشتانش بیرون آورد و محکم میان کف دستش گرفت و با صدای خشک فریاد زد.

"آهای سپوریان گوساله! آهای تخم سگ! حواست کجا بود؟ کجارو سیر می‌کردی؟ من اینارو واسه ی تو می‌گم که فردا که روز امتحانه مثل خرلنگ تو گل نمونی. خاک برسرگردن خَر. خودش می‌بینه که من دارم واسش یاسین می‌خونم، اون داره تو کوچه نیگاه می‌کنه. تو کوچه چی بود که از کلام خدا بالاتر بود؟ به نظرم فیل هوا می‌کردن، آره؟ ریخت‌شو ببین مثل کنّاسا می‌مونه. امسال خوب رفتی کلاس چهارم. آره تو بمیری، فردا میای این جلو یه نماز از سر تا ته می‌خونی، اگه یک کلمه شو پس و پیش بگی ناخوناتو می‌گیرم."

خط کش را قایم و تهدید آمیز تو هوا به طرف اصغر تکان میداد. مثل این که داشت هوا را کتک می‌زد. چشمانش از زور خشم پشت عینک‌های ذره بینی‌اش مثل چشمان خروس گرد و سرخ شده بود و ظالمانه برق می‌زد. چروک‌های صورت و پیشانیش موج می‌خورد.

اما خوب که به صورت اصغر نگاه کرد ناگهان دلش برای او سوخت. به نظر می‌رسید که اصفر از تمام بچه‌های دبستان بدبخت‌تر و بیچاره‌تر است. یادش آمد که مادر اصغر تو خانه‌ها رخت‌شویی می‌کرد. خودش، اصغر و دو تا دختر کوچک دیگر را نان می‌داد و یادش آمد که چند روز بعد از اینکه اصغر رفته بود کلاس سوم، ظهر همان روز که شاگردها را مرخص کرده بود می‌خواست برود خانه، دم در مدرسه یک زن چادرنمازی که همچو سن و سال زیادی هم نداشت جلو او را گرفته و گفته بود:

"آقا قربونت برم، این اصغر بچیه من بابا نداره. یه ماه پیش وختی که باباش تو خیابون جارو می‌کرد رفت زیر اتول عمرشو داد بشما. بازی گوشه، بچه‌اس. تصدّق سرتون یه کاری بکنین که درس خون بشه، ثواب داره. من خودم چیزی ندارم که بدم اما هر جوری بگین کلفتیتونو می كنم. واسه تون رخت می‌شورم. اینو یه کاریش کنین که درس خودن بشه. هر وخت فضولی کرد یا درسش روونش نبود کتکش بزنین که ناخوناش بریزه. این غلام شماس منم کنیز شما هسم، خودش از شما خیلی راضیه. همین شما یه کاری بفرمایین که این یه کوره سواد بهم بزنه."

سپس خم شده بود پای او را بوسیده بود. حالا هم که به اصغر نگاه می‌کرد تمام این چیزهایی را که مادرش به او گفته بود به یادش آمده بود و دلش بحال او سوخته بود.

کلاس خفه شد، آن همهمه کشیده و یک‌نواختی که همیشه بچه مدرسه‌ها سر کلاس به مسئولیت یک‌دیگر راه می‌اندازند بریده شد. هر یک از شاگردها سعی می‌کرد صورتی بی تقصیر و حق بجانب بخود بگیرد. نفس از کسی بیرون نمی آمد.

اصغر سخت تکان خورد. دلش تاپ تاپ می‌کرد و بیخ گلو و سر زبانش تلخ شده بود. تمام شاگردها و کلاس دور سرش چرخ می‌خورد. فورا" پیش خودش خیال کرد: همین حال می‌زنه. خدایا! آن وقت شرمنده و ترسان سرش را انداخت پایین و دست‌های یخ کرده جوهریش را محکم تو هم فشار داد.

باز فریاد معلم بلند شد!

"اگه یک بار دیگه ببینم حواست به درس نیس همچنین می‌زنم تو سرت که مخت از دماغت بِجه بیرون، جونور گردن خرد!"

همانطور که سرش پایین بود حس کرد که تمام بچه‌ها به او نگاه می‌کنند، مخصوصاً فریدون که خیلی هم با او بد بود. از بالای چشم نگاه کرد دید فریدون بدون ترس از معلم خیلی خودمونی تمام تنه روی نیمکت جلو چرخیده و چشمان درشت خوشگلش را که مژههای تک تکش روی پوست سفید صورتش گردی از سایه انداخته بود به صورت او دوخته و چپ چپ نگاهش می‌کرد و تا چشماش توی چشمای اصغر افتاد زبانش را از دهنش بیرون آورد و ابروهاش را بالا برد و چشم‌هاش روچپ کرد و به او دهن کجی کرد و زود برگشت و جلوش را نگاه کرد.

اصغر دلش بدرد آمد. اما هیچ کاری نمی‌توانست بکند. فریدون گل سرسبد کلاس بود. از تمام شاگردها آن دبستان مشخص‌تر بود. با اتومبیل به مدرسه می‌آمد و با اتومبیل برمی‌گشت. صبحها موقع تنفس دوم نوکرشان یک شیشه شربت که سر قلنبه لاستیکی داشت برای او می‌آورد و او شربت‌ها را میخورد و به رفقایش هم می‌داد. معلم هیچ وقت با او دعوا نمی‌کرد. پوست بدنش خیلی سفید بود و دست‌هایش همیشه پاک و پاکیزه بود و هیچوقت زیر ناخن‌های از چرک سیاه نبود. اجازه مخصوص از مدیر داشت که سرش را از ته نزند و همیشه یک قدری موی طلایی به نرمی ابریشم روی سرش افشان بود. این‌ها چیزهایی بود که فریدون از اصغر زیادی داشت و هر یک از آن‌ها ترس و پستی ریشه‌داری در او بوجود آورده بود.

اصغر پیش خودش خیال می‌کرد:

اگه راس می‌گی یه چیزی به این فریدون بگو، اونا داره بمن دهن کجی می‌کنه. همه دیدن که دهن کجی کرد. مگه من اونو چیکارش کردم. ای خدا کاشکی من به جای این فریدون بودم اون که آقا معلم می‌ره خونشون بهش درس می‌ده و تو اتولشون سوار می‌شه. شیرین پلوی چرب با خرما و مغز بادوم می‌خوره. مثه اونی که اونروز ننه جونم تو دس‌مالش کرده بود و آورد خوردیم که یه گردن مرغم توش بود. از اون خورش قورمه سبزی یای چرب که اون شبی که خونه‌ی اون تاجره که زنش مرده بود خرج می‌داد خوردیم. که پنج نفر پنج نفر آجانا مارو کف حیاط لب باغچه نشوندن و سینی‌ی گنده توش پلو خورش ریختن آوردن که من و ننه جونم و یه قرآن خون و یه درویش و دو تا کور با هم دور یه سینی نشسته بودیم و قرآن خونه می‌خواس منو پاشونه و به آجانه می‌گفت ما شش نفریم و این پسره زیادیه. انوخت کورا هم داد می‌زدن که مارو پهلو چش دارا ننشونین ما عاجزیم مارو پهلو عاجزا بنشونین و وختیم خوردیم ننه جونم یواشکی پا شد رفت خونه بادیه شو ورداشت آورد که آجانا باهاش دعوا کردن و کتکش زدن و دس منم لای در کوچه موند تا آخرش بادیه رو نصفه کردن بردیم خونه، فرداش جای ناهار خوردیم یه قلم پر مغزم توش بود به چه گندگی که ننه جونم رو نون تکون داد آسیه و زهرا خوردن، منم باقی شو با میخ درآوردم و خوردم.

و بعد از سجده دوم می‌نشینند و تشهد می‌خوانند. تشهد یعنی که آدم ایمان و یگانگی‌شو به خدا و رسولش تجدید میکنه تشهد این است: "اشهد ان الاله الاالله وحده لاشریک له" بعدم که اومدیم خونه رفتیم قلعه‌ بازی کردیم شب ماه بود تابستون چه خوبه گور پدر مدرسه هم کردن. چقده پای کوره‌ها لیس پس لیس بازی کردیم. قاب بازی کردیم "و اشهد ان محمدا عبده و رسوله". اون روز چقده علی یه چش سپلشک آورد، همش یه خر و دو بوک آورد، همش یه خر و دو جیک آورد. چقدر بز آورد. چقده مش رسول سربه سرش گذاشت. کاشکی حالام می شد بریم واسه ی خودمون بازی کنیم. "اللهم صل علی محمد و آل محمد" و بریم رو دس علی مظلوم و تقی سگ دس نیگا کنیم. مثه ان روز اونا کلون می‌خونن. اسکناسای درشت درشت جلو هم می‌اندازن. تابستون چه خوبه، چقدر با مش رسول رفتیم شابدول لزیم پشت ابن بابوی. "و پس از تشهد برمی‌خیزند و رکعت سوم را شروع می‌کنند". تو اون برج گندهه تو باغ سراج الملک نون و کباب با ماس خوردیم با مش رسول. چرا مردم می‌گن بده؟ چرا هر وخت تقی منو می‌بینه سرکوفتم می‌ده؟ مگه مش رسول منو چیکارم می‌کنه؟ ماچم می‌کنه. نازم می‌کشه. اونوخت بعدم عصری که تو ماشین دودی سوار می‌شیم که بیاییم شهر پنج زارم بهم می‌ده. اگه این دفه دیگه تقی ازون حرفای بدبد بهم بزنه به مش رسول می‌گم خُردش بکنه. مش رسول از اون قلچماق‌تره. اون خمیرگیره شاگرد نونواس. به مش رسول میگم این دفعه که اومد واسه ی خونشون نون بخره معطلش بکنه از اون متلک‌های بدبد بارش بکنه. "و در رکعت سوم بجای حمد و سوره سه بار می‌گویند: سبحان الله و الحمد الله و لااله الاالله و الله اکبر" تا دیگه جرأت نکنه جلو سید عباس و رجب‌علی بگه رسول کوزه شو می‌ذاره لب سقا خونیه اصغر، که بچه‌ها هم هرهر بخندن، که اونوخت سید عماسم یه خرمالو از توجیبش در بیاره بگه اگه یه ماچ بهم بدی منم این خرمالو رو درسه بهت میدم. من نمی‌خوام. اگه بچه‌ها بفهمن. اگه فریدون بفهمه که مش رسول با من از اون کارا میکنه. کاشکی من دیگه مدرسه نیام. فردا مدرسه نمیام. من که بلد نیستم نماز بخونم. اونوخت فریدون بهم می‌خنده دهن کجی می‌کنه. من اون جلو خجالت می‌کشم پیش اینا واسم نماز بخونم. وختی که خواسم سرمو رو مهر بذارم، این جا که زمین لخته. صب که از خونه در میام کتابامو با خودم میارم میرم تو اون کوچه درازه که راه نداره پشت در اون خونه‌هه، با بچه‌ها شیر یا خط می‌زنم. گاسم بُردم، اما اگه رضا باشه اون می‌بره. خیلی سرش می‌شه. اون ‌وخت به مش رسول می‌گم بیاتش مدرسه به ناظم بگه اصغر ناخوش بوده نتونسته دیروز مدرسه بیاد. ننه جونم که نمی‌فهمه. رضا از او ناقلاهاس.

بعد انگشتش را کرد تو دماغش و آنجا را خاراند و یک گلوله مف خشکیده که بدیوار دماغش چسبیده بود با ناخنش بیرون آورد و دستش را برد زیر میز و آن گلوله سفت خشکیده را در میان انگشتانش مالید، اما ناگهان از دستش به زمین افتاد و حسرت آن به دلش ماند.

در این موقع دوباره بی اراده آهسته سرش را بطرف کوچه برگرداند و به آدم‌ها و درشکه ها و خرهایی که چیز بارشان بود و به لاشه گوشت‌هایی که از چنگک قصابی آویزان بود نگاه کرد. دلش می‌خواست او هم آزاد بود و مثل آن‌ها هر جا که دلش می‌خواست می‌رفت.

دم دکان قصابی یک زن نشسته بود و بقچه سفیدی جلوش بود و خودش را توی چادر نماز راه راهی پیچیده بود و دم دکان چندک زده بود. نگاه اصغر که به او افتاد همان جا ماند. به نظرش رسید که مادر درست شکل همین زن است. او هم یک چادر نماز راه راه مثل همین داشت. اما از بالا که او را دید فورا دلش برای مادرش سوخت. هیچ وقت مادرش را این طور از بالا ندیده بود. از بالا مادرش حقیرتر و کوچک‌تر آمد از آدم‌هایی که از نزدیک او رد می‌شدند و به او اعتنا نمی‌کردند؛ بدش می‌آمد. هیچ کس به آن زنی که شکل مادرش بود محل نمی‌گذاشت. "اگه فریدون بدونه که این زنی که دم دکون قصابی نشسته، ننه جونمه چی می‌گه؟ آقا معلم که ننه جونمو می‌شناسه. اون روز که دم مدرسه باهاش حرف زد، گاسم ننه جون منه، گاسم خودشه".

ناگهان حس کرد که مزه دهنش عوض شد. مثل این که یک چیز زیادی از لای دندآن‌هایش بیرون زده بود دندان‌هایش را مکید یک تکه گوشت گندیده از لای آن‌ها بیرون افتاد. گوشت را میان دندان‌هایش له کرده و آن را مزه مزه کرد. مزه سیرابی گندیده و خون شور تازه میداد. یادش افتاد که پریشب سیرابی خورده بود. به یادش آمد که فردا شب هم نوبت سیرابی خوردن آن‌هاست. هفته‌ای دو شب سیرابی می‌خوردند.

باقی شبها نان و لبو می‌خوردند. وقتی که صدای سیرابی‌فروش بلند می‌شد مادرش پا می‌شد بادیه را برمی‌داشت و می‌رفت دم در کوچه. اصغر و آسیه و زهرا هم دنبالش می‌رفتند. سیرابی‌فروش دیگش را می‌گذاشت زمین و بعد سر دیگ که یک سینی مسی سفید بود برمی‌داشت، یک فانوس هم تو سینی بود از توی دیگ بخار زیادی می‌زد بیرون. سیرابیفروش با چاقو شیردان و شکمبه و جگر سفید را خرد می‌کرد و می‌ریخت توی بادیه، آخر سر هم رویَش آب چرک غلیظی می‌ریخت. آنوقت می‌بردند تو اتاق زیرکرسی با نان و سرکه می‌خوردند.

باز نگاهش به آن زنی که چندک زده بود و خودش را توی چادرنماز راهراه پیچیده بود و شکل مادرش بود افتاد. بعد به دکان میوه فروشی که پهلوی قصابی بود خیره شد. به خرمالوها و ازگیل ها نگاه کرد اما فوراً سرش را با ترس توی اتاق برگرداند. معلم داشت درس می‌داد. آنگاه رکوع و سجود بجا می‌آوردند و برمی‌خیزند و رکعت چهارم را مثل رکعت سوم انجام می‌دهند. دلش هُری ریخت تو. یادش آمد که فردا باید برود جلو شاگردها و یک نماز از سر تا ته بخواند. او هیچ وقت نماز نخوانده بود. مادرش هم نماز نمی‌خواند . یک روز شنیده بود که مادرش به زن صاحبخانه گفته بود. "اگه می‌بینی نماز نمی‌خونم برای اینه که از سگ نجس ترم، از صب تا شوم دسّام تو شاش و گه‌های مردمه؛ اما عقیدم از همه پاک تره". بعد راجع به رکوع و سجود فکر کرد. دو تا شکل که اندازه شان به قدر هم بود و مثل دو تکه ابر بودند و شکل معینی نداشتند جلوش می‌رقصیدند. اینها رکوع و سجود بودند. پیش خودش یکی را رکوع و یکی را سجود خیال کرد. اما شکل ها فوراً از نظرش محو شدند. اونی که صدای عین داره اونه که آدم سرشو رو مهر می‌ذاره، اونی که سجوده آدم دساشو می‌ذاره و رو زانوهاش و دولا میشه. آن وقت باز یادش به مش رسول افتاد. پیش خودش خجالت کشید و تا گوش هایش سرخ شد. اونی که سجوده آدم دساشو می‌ذاره رو زانوهاش و دولا می‌شه.

یک جفت مگس که بهم چسبیده بودند جلوش رو میز افتادند. مدتی مانند دو کشتی گیر تو زورخانه دور هم چرخیدند و بعد یکی از آن‌ها سوا شد و پرید. آن یکی که ماند مدتی با پاهاش بال‌هایش را صاف و صوف کرد، بعد با دست‌هایش روی شاخک‌هایش کشید سایه‌اش دراز و بی‌قواره روی میز می‌رقصید و آن هم هر کاری که مگس می‌کرد می‌کرد. اصغر آهسته دستش را آورد روی میز ولی نگاهش به معلم بود. بعد آهسته دستش را جلو برد و چابک آن مگس را گرفت، مدتی دستش را همان طور که مشت کرده بود آنجا روی میز نگاه داشت، اما انگشتانش را بهم فشار میداد و می خواست مگس را بکشد. می‌خواست بداند که آن مگس در کجای مشتش قایم شده. انگشت هایش را قایم تو هم فشار داد، آن وقت دستش را از روی میز بلند کرد و گذاشت توی دامنش. بازهم انگشتانش را توی هم فشار داد، بعد آهسته انگشتانش را سست کرده و خرده خرده آن‌ها را از هم باز کرد که ناگهان مگس از توی دستش پرید و به هوا رفت.

انگشتانش درد گرفته بود. چند بار آن‌ها را باز و بسته کرد. باز تو کوچه نگاه کرد، اما آن زنی که خودش را توی چادرنماز راه راه پیچیده بود و دم دکان قصابی چندک زده بود، رفته بود. تو باغ بزرگ همسایه زنی داشت رخت‌هایی را که روی بند هوا داده بود جمع می‌کرد. از دودکش‌های عمارت دود بیرون می‌آمد. مردی که ریخت آشپزها را داشت و یک پیش‌بند ارمک جلوش آیزان بود از طرف عمارت آمد بطرف حوض. تو یک دستش کارد بلندی بود و با دست دیگرش پای دو مرغ را گرفته و آویزان‌شان کرده بود. دم حوض که رسید کارد را گذاشت لب پاشوره و سرمرغ‌ها را گرفت و بزور تپاند زیر آب. مرغ‌ها با ترس و شتاب سرهایشان را از توی آب بیرون آوردند و به این طرف و آن طرف تکان دادند. آن وقت آن‌ها را آورد لب باغچه کارد را هم آورد انداخت روی زمین، بعد پای هر دو مرغ را گذاشت زیر پای خودش که توی کفش سیاهی بود و کارد را از روی زمین برداشت و کشید روی گلوی یکی از آن‌ها، اما چون چندبار کشید و کارد نبرید، آن وقت کارد را گذاشت روی زمین و پرهای زیر گلوی آن مرغی را که می‌خواست سرش را ببرد با دست کند، بعد کارد را برداشت و سرش را گوش تا گوش برید و سرش را پرت کرد یکور و تنش را یکور. مرغ دومی را هم مثل مرغ اولی کشت.

هنوز اصغر گرم تماشای ورجه ورجه مرغ‌های کشته بود که حس کرد دوباره کلاس ساکت شد. دلش هُری ریخت تو و تاپ تاپ شروع به زدن کرد. سرش را به چابکی توی کلاس برگرداند. اما معلم به او نگاه نمی‌کرد و روش طرف دیگر بود. معلم دستمالش را توی دستش گرفته بود. دستمالش مچاله و کثیف بود. وسط آنرا باز کرد و یک فین گندهای تویش کرد و خیره توی آن به مف خودش نگاه کرد. بعد دوباره شروع به درس دادن کرد و این دفعه تو دماغی همان طور که تو دستمال به مُفش خیره شده بود و چیزی در آن جست وجو میکرد و چشمانش چپ شده بود گفت:

"در این رکعت که آخر است بعد از سجده دوم می‌نشینند و تشهّد می‌خوانند آنگاه سلام می‌دهند و از نماز فراغت حاصل می‌کنند. سلام این است: "السلام علیکم و رحمه اللة و برکاته".

"صادق چوبک"

پادشاه کشوری که با ۴ خواهر ازدواج کرده است!+عکس

Posted: 29 Apr 2011 03:30 AM PDT

همینه دیگه یکی بگیر سه تا جایزه ببر...:a (4)::24:

چرا از دختر یا پسری خوشم می آید؟ (چرا عاشق می شوم؟)

Posted: 29 Apr 2011 02:51 AM PDT

چون مکمل یکدیگریم فقط باید پیداش کرد

تا حالا ویبره از نزدیک دیدین؟!

Posted: 29 Apr 2011 02:27 AM PDT

ولی من دیده بوددم
1 بار گوشیو وا کردمو دلو رودشو ریختم پایین
به شما هم توصیه میکنم این کارو کنین
خیلی حال میده
فقط مواظب باشین مثل من پیچ اضافه نیارین:a (4):

عکسی جالب: وقتی مونالیزا در ایران دانشجو بود !!

Posted: 29 Apr 2011 02:21 AM PDT

خداييش خيلي خوشگل تر بود ...:a (4):

عکس : ماجرای مدیر شدن یک دختر جوان در بانک و ...

Posted: 29 Apr 2011 02:20 AM PDT

اينقد نقشه كشيده!!آخرش همه رو به باد داده!!!

فال روز جمعه 9 اردیبهشت 1390

Posted: 29 Apr 2011 02:18 AM PDT

مرسي درست بود!!

عکس:چگونگی پخته شدن تخم مرغ بوسیله موبایل!!

Posted: 29 Apr 2011 02:17 AM PDT

:a (4):همونه كه رييس شركت من ديوانه شده بس كه با موبايل صحبت ميكنه!!!

ارسال اس ام اس بدون نام با موبایل

Posted: 29 Apr 2011 02:14 AM PDT

:a (4):عجب !!!

آیا فکر میکنید قرآن نیاز به تفسیر کننده داره ؟؟؟؟؟

Posted: 29 Apr 2011 01:59 AM PDT

من کلاً می گم قران نیاز به تفسیر داره و فلسفه وجود امام ها نیز همینه. در ضمن مرجع تقلید هم دلیل نداره ملا باشه. هرکسی که عالم باشه می تونه قران رو تفسیر کنه. بقیش می مونه به تفکر و تعقل ما.
شما اول باید بدونی 2+2=4 پس می تونی نتیجه بگیری که 2 به توان 2 می شه4 و غیره. ما نمی تونیم کسی رو قانع کنیم چون اگه می تونستیم که این همه شعبه از دین اسلام که نبو. من با یک سنی صحبت می کردم می گفت ما فقط قران و پیامبر رو قبول داریم و هرچیرو که بخواهیم می تونیم خودمون از قران درمیاریم ولی شیعه ها یکجوری دیگه اعتقاد دارند.

عکس:آیا می‌خواهید همسایه باراک اوباما شوید؟

Posted: 29 Apr 2011 01:51 AM PDT

خیلی دوس دارم بدجور یه تیر از همونجا بزنم تو قلبش


فقط ایران

عکس بهرام رادان در پشت صحنه مختارنامه

Posted: 29 Apr 2011 01:47 AM PDT

فقط تو:24:

زیباترین استادیوم های سراسر جهان

Posted: 29 Apr 2011 01:35 AM PDT

جالب بود
اگه دقت کنی بیشترشون مال آمریکاست...!!!!
اینش خیلی برام جالب بود...

مادری‌ که‌ بیستمین ‌فرزندش را بدنیا آورد+عکس

Posted: 29 Apr 2011 01:12 AM PDT


ماشالله
خدا عمرش بده تا فعالیتش رو ادامه بده!
:hiddend (23)::hiddend (30)::24:

عکس/ تهمینه میلانی و همه بازیگرانش در این سال‌ها

Posted: 29 Apr 2011 01:01 AM PDT

تهمینه میلانی به همراه برخی بازیگران فیلم‌های اخیرش همچون «آتش بس»، «تسویه حساب»، «سوپر استار» و «یکی از ما دو نفر» در عکس دیده می‌شوند.

بازيگران زن چگونه به هاليوود وارد شدند؟ + عکس

Posted: 29 Apr 2011 12:57 AM PDT

نگاهي به چگونگي ورود سوپر استار هاي سينماي هاليوود به عرصه سينما، که شهرت جهاني دارند. بازيگراني چون آنجلينا جولي، مريل استريپ و ....



آنجلينا جولي:

او فعالیت به عنوان مدل را از دوازده سالگی شروع کرد و در شهرهایی مثل لندن و لس آنجلس مدل مشهوری شد. او در جوانی در کلیپهای خوانندگانی چون رولینگ استونز، میت لوف، لنی کراویتز، انتولینو وندیتیو بازی کرد. اولین نقش سینمایی وی در فیلم «هکرها» بود که داستان پنج دانش‌آموز هکر را روایت می‌کند
آنجلینا جولی از سال ۲۰۰۱ از سوی کمیسریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان به عنوان سفیر حسن نیت تعیین شده و با مسافرت به نقاط دورافتاده جهان به فعالیت در زمینه حفظ حقوق آوارگان و پناهندگان مشغول است.


مريل استريپ:

مری استریپ (به انگلیسی: Mary Louise Streep) (متولد : ۸ صبح ۲۲ ژوئن ۱۹۴۹) که با نام مریل استریپ شناخته می‌شود، بازیگر آمریکایی است که در زمینه تئاتر، تلویزیون و سینما فعالیت می‌کند. مریل استریپ کار سینما را در سال ۱۹۷۷ با فیلم جولیا شروع کرد. در این فیلم او همبازی جین فوندا بود.
او تاکنون شانزده بار کاندید جایزه اسکار شده است و دو بار آن را دریافت کرده است . یکبار به عنوان بهتربن بازیگر نقش اول زن برای فیلم انتخاب سوفی و بار دیگر بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم کرامر علیه کرامر . او پر افتخارترین هنرپیشه تاریخ امریکا از لحاظ دریافت جایزه است.
از فیلم‌های مشهور او می‌توان به شکارچی گوزن، انتخاب سوفی، خانه ارواح، اتاق ماروین و ساعت‌ها اشاره کرد.


مگان فاکس:

مگان دنیس فاکس (به انگلیسی: Megan Denise Fox) (زاده ۱۶ مه ۱۹۸۶) مدل و بازیگر آمریکایی است. حرفه بازیگری و مانکنی برای فاکس از زمانی آغاز شد که او توانست چندین جایزه مختلف را بین مدل‌های آمریکایی در سال ۱۹۹۹ بدست آورد. او کار بازیگری را با فیلم تعطیلات در آفتاب آغاز کرد و اولین مجموعه تلویزیونی او کمک می‌باشد، مگان فکس بیشترین شهرتش را برای شرکت در سریال آرزو و ایمان بدست آورد.



ساندرا بولاک:

ساندرا بولِک(به انگلیسی: Sandra Annette Bullock) (زادهٔ ۲۶ ژوئیه ۱۹۶۴) بازیگر زن آمریکایی و برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن بخاطر بازی در فیلم نقطه کور در سال ۲۰۰۹ است.
او پس از اجرای نقش‌های موفقی در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی هم‌چون سرعت و وقتی تو در خوابی به شهرت رسید. پس از آن او حرفه‌اش را به عنوان یک بازیگر هالیوودی نقش اول مشهور با فیلم‌هایی مانند خانم موافقت و تصادف که تحسین منتقدان را دریافت کردند، آغاز کرد.
در سال ۲۰۰۷ او با داشتن سرمایهٔ ۸۵ میلیون‌دلاری در ردهٔ ۱۴ ثروتمندترین اشخاص نامدار زن قرار گرفت. همچنین در سال ۲۰۱۰ 'پردرآمدترین' بازیگر زن هالیوود نام گرفت بین ژوئن ۲۰۰۹ تا یک سال بعد حدود ۵۸ میلیون دلار بابت فیلم‌های پیشنهاد و نقطه کور دریافت کرده‌است.


جنیفر هادسون:

جنیفر کیت هادسون (به انگلیسی: Jennifer Kate Hudson) (زادهٔ ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۱) یک بازیگر، خواننده و مدل آمریکایی است. نخستین باری که مورد توجه قرار همگان قرار گرفت، زمانی بود که به فینال سومین فصل مجموعه تلویزیونی شبکه فاکس به نام آمریکن آیدول راه یافت.

او پس از اینکه به خاطر نقش‌آفرینی در فیلم دختران رویایی، چندین جایزه به‌دست آورد، تبدیل به یک ستاره شد. جایزه‌ها شامل جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن در هفتاد و نهمین اسکار، جایزه جایزه گلدن گلوب برای بهترین بازیگر نقش مکمل زن، «جایزه صنف بازیگران سینما» و «جایزه آکادمی فیلم و هنرهای تلویزیونی بریتانیا» بودند.


کتي هولمز:
هلمز دوران دانشگاهی خود را در دانشگاه کلمبیا آغاز کرد. پدر هلمز خواستار این بود تا دخترش یک پزشک بشود. در ژانویه ۱۹۹۷ او به لس آنجلس کوچ کرد و در سال ۱۹۹۸ در فیلم طوفان یخ بازی کرد که این سریال در کانال تلویزیونی برادران وارنر پخش شد. این اولین فیلم حرفه‌ای او است.
در سال ۲۰۰۵ میلادی او رابطه خود را با تام کروز اسطوره سینمای جهان آغاز کرد و در سال ۲۰۰۶ (میلادی) آنها در ایتالیا با یکدیگر ازدواج کردند. هزینه مراسم ازدواج آنها ۲٫۵ میلیون دلار تخمین زده شده بود که بر این اساس دومین مراسم ازدواج پرخرج جهان بوده است.


جنیفر لوپز:
نخستین فیلمی که او به عنوان یک بازیگر کلیدی، ایفای نقش کرد فیلم با ژانر زندگینامه به نام سلنا بود که به سال ۱۹۹۷ ساخته شد، در این فیلم جنیفر لوپز به عنوان یک بازیگر برجسته و متمایز موفق شد جایزه آلما را دریافت کند. فیلم خارج از دید به سال ۱۹۹۸ فیلمی بود که او توانست دومین جایزه آلما را به خاطر نقش آفرینی در آن کسب نماید.
پس از آن در فیلم‌های طنز برنامه‌ریز ازدواج خدمتکاری در منهتن مایلید برقصیم؟ و مادرشوهر هیولا به ترتیب در سال‌های ۲۰۰۱، ۲۰۰۲، ۲۰۰۴، ۲۰۰۵ نقش آفرینی باکرد. فیلم‌های مایلید برقصیم؟ و مادرشوهر هیولا برای جنیفر لوپز از لحاظ اقتصادی دستاوردی بزرگ محسوب می‌شدند.


هيلاري داف:
هیلاری ارهارد داف (به انگلیسی: Hilary Erhard Duff) معروف به هیل متولد ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۷، هنرپیشه، خوانندهٔ پاپ، ترانه‌سرا و تاجر آمریکایی است.
او پس از به شهرت رسیدن با ایفای نقش اصلی یک برنامهٔ تلویزیونی به نام «لیزی مک‌گوایر»، به بازی در فیلمهای سینمایی روی آورد و در سه فیلم به نامهای «دوجینش ارزانتر است» و «لیزی مک‌گوایر» در سال ۲۰۰۳ و «داستان یک سیندرلا» در سال ۲۰۰۴ خوش درخشید. داف به سرعت پلهای ترقی را طی نمود به طوری که گفته می‌شود در سال ۲۰۰۵ بالغ بر ۱۵ میلیون دلار از فعالیت‌های خود در هالیوود بدست آورده‌است.



نيکول کيدمن:
وی در دبیرستان سیدنی نـیـز بـه تـعـلـیـم تـئاتر پرداخت اما از آنجایی که مادرش به سرطان سینه مبتلا گشـت بـرای مـراقبت از مادرش ناچار بـه تـرک تـحـصـیل شد. نخستین حضور وی در تلویزیون در مـوزیـک ویدئوی PAT WILSON در ترانه ای بنام BOP GIRL صـورت گـرفـت هنگامی که وی تنها 15 سال سن داشت.
او سپس در چندین فیلم و سریال تلویزیون استرالیا ایفای نقش کرد. سـرانـجـام سال 1989 در نقش آفرینی در فیلم DEAD CALM توجه جهانیان را بخود معطوف ساخت.


مونيکا بلوچي:
چهره خاص ایتالیایی او باعث می‌شود که تهیه‌کنندگان به عنوان بازیگر از او دعوت به همکاری کنند. اولین حضور هالیوودی او در نقش عروس دراکولا در فیلم دراکولای برام استوکر فرانسیس فورد کاپولا بود.
درخشش جهانی بلوچی اما با فیلم مالنا جوزپه تورناتوره رخ داد، به هر حال بازی او در مالنا یک مشخصه منحصر به فرد داشت. او بدون داشتن دیالوگی و تنها با حرکات بدن و صورت خود تا حد یک ستاره درخشید.


کامرون دياز:
کامرون دیاز از شانزده سالگی وارد شغل مانکنی شد و استعدادش او را به مجلاتی مانند مادمازل، هفده و فعالیتهای تبلیغاتی برای شرکتهایی مانند کالینا کلین و کوکا کولا کشاند. موفقیت حرفه‌ای او را به ژاپن، استرالیا، مراکش و پاریس برد.
کامرون در سن ۲۱ سالگی به کالیفرنیا برگشت. در سال ۱۹۹۴ کامرون اولین نقش خود را در فیلم کمدی اکشن ماسک بدست آورد و با کمدین بزرگ جیم کری روبرو شد. او نقش اصلی را بدون هیچ تجربه قبلی در این فیلم بازی کرد.
بعد از بازی در فیلم ماسک کامرون دیاز درخواستهای زیادی از طرف چند فیلمساز برجسته برای بازی در فیلمهایشان دریافت کرد. در پاییز سال ۲۰۰۰ او در «فرشتگان چارلی» ظاهر شد و پروژه بعدی او فیلمی بود از مارتین اسکورسیزی که در برابر لئوناردو دی کاپریو ایفای نقش کرد.

منبع: البرز

محبوب ترین بازیگران سال 2011 بر اساس مجله ( Elle ) +عکس

Posted: 29 Apr 2011 12:53 AM PDT

محبوب ترین و بهترین شخصیت های در میان بازیگران سال 2011 بر اساس مجله فرانسوی ال ( Elle ) انتخاب شدند .
به گزارش دی نا به نقل از ام اس ان : 15 بازیگر در این دسته بندی قرار دارند که از آخرین نفر به اولین نفر را معرفی می کند:

15 . رایان رینولد :
او یک بازیگر 34 ساله کانادایی است و بخاطر اخلاق فوق العاده ای که دارد ، مشهور است .



14. اوا لانگوریا :
او هنگامی که از همسرش تونی پارکر جدا شد گفت : جدایی از او بسیار سخت است . او معتقد است که همیشه مراقب نحوه لباس پوشیدنش است زیرا نمی خواهد سوژه رسانه ها شود . او زندگی جدیدش را با ادواردو کروز آغاز کرده است .



13. جنیفر لورانس :
او با وجود سن کمی که دارد اما بسیار موفق عمل کرده است و آینده بسیار موفقی را پیش روی خود دارد . او می گوید دوست دارد کارهای متفاوتی را انجام دهد.


12. ساندرا بلاک :
او می گوید : مادرم همیشه به من می گفت که تو یک دختر فوق العاده هستی و فرد مشهوری خواهی شد اما من متوجه نمی شدم تا به امروز . او همیشه کارهای زیبایی را ارائه داده است .



11. مایندی کالینگ :
او بازیگر سریال های امریکایی می باشد . علاوه بر حرفه ی بازیگری به نوشتن داستان های کمدی نیز می پردازد .



10. اما استون :
با وجود 22 سال سن ، اما بسیار محبوب است . استون دارای اخلاق پسندیده ای است .



9. دانا دلانی :
این بازیگر 55 ساله می گوید ، دوست دارد همیشه زیبا باشد در عین اینکه خوش خلق است . او همیشه رژیم سبزیجات دارد و از خوردن مشروبات الکی پرهیز می کند و در هفته چندین بار به یوگا می رود .



8. کلان لوتز :
او در ابتدا به عنوان یک مدل شهرت پیدا کرد و در شوهای لباس کالوین کلن شرکت می کرد اما بعد از مدتی به او پیشنهاد بازیگری دادند و وارد دنیای بازیگری شد .



7. جنیفر هادسون :
او می گوید بخاطر کار و پسرش مجبور است که شبها تا دیر وقت بیدار بماند و به همین دلیل آرزویش این است که یک مدت به طور کامل استراحت داشته باشد .



6. کتی هولمز :
به خبرنگار روزنامه ال می گوید : دوست دارد که همیشه نقش های عاطفی را بازی کند .نقش هایی مانند مادر یک خانواده و از این سبک نقش ها.



5. مندی مور :
همسر او رایان ادامس است . آنها ترجیح دادن که برای ازدواجشان هیچ گونه جشنی نداشته باشند . این ستاره 27 سال سن دارد .



4. جسیکا سیمپسون :
او می گوید برای ایفای نقشش ، همه تلاشش را می کند و گاهی به حدی است که بعد از اتمام ضبط یک فیلم به استراحتی چند ماهه احتیاج دارد .



3. ریس ویترسپون :
همسرش جیم توت می باشد . او درباره همسرش می گوید : من بسیار خوش شانس هستم که او مرا به همسری برگزیده است .



2. زاک افرون :
او 23 سال سن دارد و همین طور دارای استیل بسیار زیبایی است . او در رابطه با زندگی شخصی اش می گوید من معتقدم باید در لحظه زندگی کرد .



1. جنیفر لوپز :
او به عنوان اولین چهره محبوب سال 2011 انتخاب شده است . لوپز به خبرنگار ال می گوید : من موفقیت خود در زمینه بازیگری را مدیون خانواده ام هستم که همیشه پشتیان و حمایت کننده من بوده اند . این بازیگر محبوب در حال حاضر دارای 41 سال سن می باشد .




عکس: بزرگترین کایت جهان در فرانسه

Posted: 29 Apr 2011 12:46 AM PDT


عکس:قطاری که بدون توقف مسافران را سوار و پیاده می‌کند!

Posted: 29 Apr 2011 12:45 AM PDT

چینی ها قصد دارند قطار پر سرعت ویژه ای را بسازند که هرگز توقف نمی‌کند اما قادر است مسافران را در تمام ایستگاهها سوار و پیاده کند.
این قطار که قرار است در مسیر راه آهن دو هزار کیلومتری پکن- گوانژو وارد خدمت شود می تواند در 30 ایستگاه بدون توقف مسافران را پیاده و سوار کند و به این ترتیب از اتلاف زمانی معادل دو ساعت و نیم جلوگیری کند.
عملکرد این ترن به این گونه است که مسافرانی که قصد عزیمت دارند، سوار اتاقکی می‌شوند که در ایستگاه توقف کرده است. زمانی که قطار درحال عبور از ایستگاه است از سرعت خود کم می‌کند و این اتاقک روی سقف قطار در جایگاه ویژه خود نصب می‌شود. به این ترتیب مسافران می‌توانند از اتاقک به داخل ترن بروند.



براساس گزارش لارپوبلیکا، زمانی که مسافران قصد پیاده شدن دارند، قبل از رسیدن قطار به ایستگاه مقصد، مجددا داخل اتاقک روی سقف میشوند و این اتاقک در ایستگاه متوقف شده و قطار بدون توقف به حرکت خود ادامه می‌دهد درحالی که اتاقک جدید را از ایستگاه دریافت کرده است.
بنابراین همیشه یک اتاقک متحرک بر روی سقف قطار آماده ارائه خدمات به مسافران است.





این قطار بدون توقف هنوز در فاز طراحی است و اگر بتواند به واقعیت تبدیل شود می‌تواند تحولی در سیستم حمل و نقل زمینی و کاهش زمان سفر ایجاد کند.

برگزاری مسابقه"نجات تخم ‌مرغ"در دانشگاه !+عکس

Posted: 29 Apr 2011 12:39 AM PDT

مسابقه نجات تخم‌مرغ‌ با حضور 45 گروه که استانداردهاي لازم براي شرکت در اين رقابت را کسب کرده بودند، به ميزباني دانشگاه زنجان برگزار شد.
آخرین نیوز: سلمان خاکساري، دبير انجمن فيزيک دانشگاه زنجان در گفت‌وگو با خبرنگار علمي ايسنا، منطقه زنجان، گفت: هدف اصلي از طراحي اين مسابقات در دنيا، کسب ايده‌هايي براي به حداقل رساندن آسيب وارده به کاوش‌گراني بود که براي نمونه از طريق فضاپيماها به سيارات ديگر پرتاب مي‌شدند و يا كاهش آسيب به بسته‌هايي بود که از طريق هواپيما براي کمک‌رساني به مناطق مختلف فرستاده مي‌شدند.
وي با اشاره به اين‌که تخم‌مرغ به ‌دليل حساسيت و ظرافت خود براي اتخاذ ايده‌هاي مناسب در اين مسابقه مورد استفاده قرار گرفته است، تشريح کرد: براي شركت در اين مسابقات، سازه‌هاي خاصي ساخته شده و تخم‌مرغ در آن به گونه‌اي جاسازي مي‌شود که با سقوط سازه از ارتفاعي مشخص، تخم مرغ از سازه خارج شده و کم‌ترين آسيب را ببيند.
خاكساري با يادآوري اين‌که دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه آزاد قزوين نخستين‌بار در کشور مسابقه نجات تخم مرغ را برگزار کردند، افزود: دانشگاه زنجان در سال گذشته پنجمين دانشگاهي بود که به برگزاري اين مسابقه اقدام كرد و انجمن علمي فيزيک دانشگاه هم مقام نخست را در جشنواره انجمن‌هاي علمي دانشجويي (حرکت) كسب كرده است.
وي با يادآوري اين‌که وزن سازه‌هاي شرکت داده شده در مسابقه نجات تخم‌مرغ نبايد بيش از 20 کيلوگرم باشد، تصريح کرد: سالم ماندن تخم‌مرغ و خارج شدن آن از سازه در هنگام سقوط از ديگر شاخص‌هاي سازه‌هاي موفق خواهد بود.
خاكساري اظهار كرد: اين دوره از مسابقه نجات تخم مرغ که با هدف ايجاد شادابي و نشاط در کنار فعاليت علمي براي دانشجويان توسط انجمن فيزيک دانشگاه زنجان برگزار شد، با معرفي نفرات برتر به‌ کار خود پايان داد.
وي خاطرنشان کرد: اگرچه به‌دليل برودت هوا در روز برگزاري مسابقه، امکان استفاده از تجهيزاتي مانند بالابر وجود نداشت و رقابت با کندي و به ‌مدت 7 ساعت برگزار شد، اما با استقبال خوب دانشجويان روبه‌رو شد.
اين فعال انجمن‌هاي دانشجويي افزود: عليرضا آقاميري، به‌عنوان نفر اول مسابقات انتخاب شد. سارا صراطي و نازيه مجيدي، مشتركا مقام دوم و سعيد آقايان به‌عنوان نفر سوم انتخاب شدند که علاوه بر دريافت جايزه نقدي، با اهداي تنديس و لوح تقدير از آنها قدرداني به‌عمل آمد.
خاکساري تصريح کرد: با توجه به جلسه توجيهي که قبل از برگزاري اين مسابقات براي شرکت‌کنندگان برگزار شده بود، اكثر سازه‌هاي شرکت داده شده از کيفيت مطلوبي برخوردار بودند.
وي ادامه داد: در اين‌دوره از مسابقات 8 تخم‌مرغ به شكل سالم از سازه‌ها بيرون آمدند که افزايش اين رقم نسبت به سال قبل که 2 تخم‌مرغ بود، نشان‌دهنده آگاهي و تسلط بيشتر دانشجويان است.
خاکساري يادآور شد: انجمن علمي فيزيک دانشگاه زنجان در تلاش است تا اين مسابقات را در سال آينده به‌صورت کشوري برگزار كند.











زیباترین حیوانات وحشی در حال انقراض +تصاویر

Posted: 29 Apr 2011 12:33 AM PDT

اخی عزیزم چه خوشملن

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر