آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

Link to انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

اسباب بازی ۱۶میلیونی آئودی

Posted: 26 Jan 2011 12:59 PM PST

این اسباب بازی ۲٫۳ متر طول و ۹۷ سانتیمتر عرض دارد و از کودکان تا بزرگسالانی با قد کمتر از ۱۸۰ سانتیمتر می توانند از آن استفاده کنند که البته با توجه به کاربری اش گروه دوم به سراغش نمی روند .





آئودی E-Tron این بار یکی دیگر از خودرو های مفهومی و پیچیده ی آئودی نیست ، بلکه محصولی از آئودی است که در ۶۲امین نمایشگاه بین المللی اسباب بازی در نورمبرگ به نمایش گذاشته شده است . با این اوصاف حتما به کاربری این خودرو با مقیاس ۱:۲ نسبت به نسخه اصلیش پی برده اید . یک اسباب بازی !




نام کامل این محصول Auto Union Type C e-tron study است . خوردویی با طراحی خودرو های مسابقه ای دهه ۳۰ میلادی با پیشرانه ای الکتریکی . این اسباب بازی ۲٫۳ متر طول و ۹۷ سانتیمتر عرض دارد و از کودکان تا بزرگسالانی با قد کمتر از ۱۸۰ سانتیمتر می توانند از آن استفاده کنند که البته با توجه به کاربری اش گروه دوم به سراغش نمی روند .







برای این اسباب بازی عجیب و جذاب یک پیشرانه ۱٫۵ اسب بخاری با حداکثر گشتاور ۴۰ نیوتون متر در نظر گرفته شده است که از طریق سوکت ۲۳۰ ولتی میتوان باتری لیتیوم-یونی اش را در زمان ۲ ساعت شارژ کرد . e-tron Study با شارژ کامل توانایی پیمایش ۲۵ کیلومتر مسافت را دارد .
اسباب بازی ۱٫۵ اسب بخاری آئودی آنچنان که از اسمش بر می آید بچه گانه نیست و توانایی دست یابی به حداکثر سرعت ۳۰ کیلومتر در ساعت را نیز داراست . etron Study به دنده عقب مجهز است ، نیرو به چرخ های عقبش منتقل می شود و برای دستیابی به سرعت ۳۰ کیلومتر در ساعت به گشتاور ۶۰ نیوتون متر نیز دست پیدا می کند .
اگر با دیدن فوتبال دستی آئودی پی به عجیب بودن این برند خوشنام آلمانی نبرده اید مطمئنا با دیدن این اسباب بازی خاص به تفکرات خاص حکم فرما بر محصولات این کمپانی پی برده اید. اسباب بازی که در عمل ارزشی حتی بیش تر از R8 این کمپانی در اذهان باقی می گذارد .
همچنین لازم به ذکر است ، قیمت پایه این محصول ۱۵ هزار و ۹۰۰ دلار اعلام شده .


عکسهای نقاشیهای تلفیقی و بسیار شگفت انگیز

Posted: 26 Jan 2011 12:57 PM PST

جملات سرچ شده با عنوان " چگونه " توسط ايراني ها و كانادایی ها +

Posted: 26 Jan 2011 12:53 PM PST

واقعاً متأسفم برای خودمون
انگار کاناداییایی که به قول ما به هیچی اعتقاد ندارن خیلی از ما با اخلاق ترن
برای رعایت قوانین سایت مجبور بودم سانسورش کنم، خودتون می تونین برین تو گوگل ببینین کاملشو





میزان عیدی امسال كارمندان و بازنشستگان اعلام شد

Posted: 26 Jan 2011 12:49 PM PST

معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور گفت: عید بازنشستگان و كارمندان امسال حدود 385 هزار تومان است.

لطف‌الله فروزنده در گفت‌وگو با فارس، در خصوص میزان افزایش عیدی در سال جاری، اظهار داشت: براساس قانون مدیریت خدمات كشوری عیدی بازنشستگان و كارمندان 385 هزار تومان است.

معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور با بیان اینكه برنامه‌های آینده معاونت توسعه و مدیریت سرمایه انسانی فقط اجرای دوركاری است، گفت: انتقال 120 شركت از تهران قطعی شده و تاكنون 30 هزار كارمند از تهران خارج شده‌اند.

فروزنده خاطرنشان كرد: 14 برنامه برای ایجاد یك نگاه سیستمی نسبت به تهران داریم و توسعه هرگونه واحد صنعتی در تهران نیز ممنوع شده است.

ورود زنان ممنوع ! (کاریکاتور)

Posted: 26 Jan 2011 12:46 PM PST

خبر ممنوعیت ورود بانوان به سینماهایی که مسابقات فوتبال را به طور مستقیم پخش می کنند، تکذیب شد.



طرح از کیوان زرگری
منبع : خبر آنلاین

تصاویری ازعجیب ترین اتوبوس دنیا

Posted: 26 Jan 2011 12:42 PM PST

این اتوبوس مفهومی "Credo E-Bone" نام داشته كه زاده‌ خلاقیت پیتر سیمون است كه وی طراحی صنعتی این اتوبوس را به عنوان پروژه خود در دانشگاه وست هانگری ارائه كرده است.

یكی از طراحان دانشگاه وست هانگری در مجارستان اتوبوس دوستدار محیط زیستی را طراحی كرده كه معتقد است می‌تواند آینده حمل‌ و نقل عمومی را متحول كند.





به گزارش ایسنا، این اتوبوس مفهومی "Credo E-Bone" نام داشته كه زاده‌ خلاقیت پیتر سیمون است كه وی طراحی صنعتی این اتوبوس را به عنوان پروژه خود در دانشگاه وست هانگری ارائه كرده است.



این اتوبوس مفهومی از فناوری سلول سوختی هیدروژنی با چهار موتور روی چهار چرخش كار می‌كند.

بدنه این اتوبوس از پلاستیك كامپوزیت سبك وزن ساخته شده كه همین باعث كم شدن وزن مجموع اتوبوس شده است.



همچنین پایین بودن وزن اتوبوس به كاهش مصرف سوخت آن كمك كرده است.

طراحی بیرونی این اتوبوس می‌تواند نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب كند.



پیتر سیمون طراح این اتوبوس معتقد است به تولید انبوه رسیدن این وسیله نقلیه می‌تواند به سبزتر شدن هرچه بیشتر حمل و نقل عمومی كمك كند.

این اتوبوس هیچ‌گونه آلایندگی نداشته و منابع قدرتش روی سقف آن نصب شده‌اند.

+++++18

Posted: 26 Jan 2011 12:40 PM PST

دانایی را پرسیدند


چیست محبوب ترین عدد در اینترنت ؟


فرمود


18+


چرا که وقتی خلایق آن را بینند


بی‌اختیار عنان از کف دهند


و
چشم‌ها را گشاد گردانند


و


آب از دهانشان چکه نماید


و


دست‌هایشان همی لرزد


و


در صورتی که لازم باشد از مرزها گذر کنند


و


در آخر نیز یا دست از پا درازتر باشند


و


یا احساس دست از پا درازتری نمایند


و


من همچنان در عجبم از راز این عدد

ماجرای عجیب

Posted: 26 Jan 2011 12:35 PM PST

شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقهء خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند.صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنک را از سر بگیرند!

صبح روز بعد دست و دل سربازان برای جنگ نمیرفت.شب قبل آنقدر با دشمن رفیق شده بودند که بی خیال جنگ شدند و از پشت خاکریز برای هم دست تکان میدادند!چند ساعت که گذشت باز هم پرچمهای سفید بالا رفت و پس از گفتگوی ۳ نماینده ارتشها تصمیم بر این گرفته شد که برای سرگرم شدن با هم فوتبال بازی کنند.آنها آنقدر با هم رفیق میشوند که با هم عکس میگیرند و حتی آدرس خانه های خود را به همدیگر میدهند تا بعد از جنگ به کشور های هم سفر کنند!کار به جایی میرسد که این ۳ ارتش به هم پناه میدهند و ...

تنها چیزی که باعث میشود تا قضیه لو برود متن نامه هایی بود که سربازان برای خانواده هایشان فرستاده بودند و به آنها اطمینان داده بودند که اینجا از جنگ خبری نیست!

سالها بعد کریس دی برگ متن یکی از این نامه های سربازان را در یک حراجی به قیمت ۱۵هزار یورو میخرد .پل مک کارتنی هم در ویدئوی یکی از کارهایش به این اتفاق ادای احترام کرده و سال ۲۰۰۵ هم کریستین کاریون با استناد به مدارک این اتفاق فیلمی بنام "کریسمس مبارک"میسازد که اسکار بهترین فیلم خارجی را گرفت و حتی در جشنواره فیلم فجر نیز به نمایش درآمد.

تفاوت تربیت بچه شرقی و بچه غربی!!!!

Posted: 26 Jan 2011 12:35 PM PST

2 نكته...

اول مادر و پدر واقعيه بچه هاي غربي رو بيابين...

بعد كه يابيدين بگين اينا كلا چه ربطي داشت به ايران؟ ما نه غربي هستيم...نه شرقي!

همه ما ایرانی هستیم.ایرانی به هموطن خود توهین نمی کند!!!

Posted: 26 Jan 2011 12:34 PM PST

به یه ترکه می گن، نظرت درباره فارسها چیه؟
میگه همه ما ایرانی هستیم.ایرانی به هموطن خود توهین نمی کند.

به یه فارسه می گن، نظرت درباره اصفهانیها چیه؟
میگه همه ما ایرانیهستیم.ایرانی به هموطن خود توهین نمی کند.
.

به یه رشتیه میگن نظرت درباره کردها چیه؟
میگههمه ما ایرانی هستیم.ایرانی به هموطن خود توهین نمی کند.

به یه کرده می گن نظرت درباره قزوینیها چیه؟
میگه همه ما ایرانی هستیم.ایرانی به هموطن خود توهین نمی کند.

به یهقزوینیه می گن نظرت درباره مشهدیا چیه؟
میگه همه ما ایرانی هستیم.ایرانی به هموطنخود توهین نمی کند.

به یه مشهدیه میگن نظرت درباره مازندرانی ها چیه؟
میگه همه ما ایرانی هستیم.ایرانی به هموطن خود توهین نمی کند.

به یه مازندرانیه می گن نظرت درباره بلوچ هاچیه؟
میگه همه ما ایرانی هستیم.ایرانی به هموطن خود توهین نمی کند.

به یه بلوچه می گن نظرت درباره چیه؟
میگه همه ما ایرانی هستیم.ایرانی به هموطن خود توهین نمی کند.

به یه میگن اینجا کجاست؟ میگه اینجا ایرانهایرانی جماعت به هموطن خود توهین نمی کند!!


«پیوست»

بیانات رهبر در مورد تقلید لهجه قومیت ‌ها :

این (تقلید لهجه برای تمسخر) مسلمآ حرام است .

«غالب شهرهایی كه لهجه‌های آن ها تقلید می‌شود شهرهایی هستند كه مردم غیرت‌مند آن‌ها در حوادث مهم صد سال گذشته در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستاده‌اند و این عمل تصادفی نیست»

تصاویر بزرگترین موزاییک ساخته شده از پیچ

Posted: 26 Jan 2011 12:33 PM PST

















آخر عاقبت گرسنگی(تصویر)

Posted: 26 Jan 2011 12:33 PM PST

واییییییییییییی :24:

در حين تماشاي يك سريال ایرانی چه سوالاتي پيش مي‌آيد؟

Posted: 26 Jan 2011 12:32 PM PST

من تا قبل از اين دوس داشتم با دخترم بشينم فيلم ببينم...

الان نه دوس دارم دختر داشته باشم...نه ديگه فيلم ايروني مي بينم...بزن فارسي 1 پسرم:a (4):

فال روز چهارشنبه 6 بهمن 89

Posted: 26 Jan 2011 12:31 PM PST

امروز چیزی به ذهن شما می‌رسد، ‌و به شما اجازه می‌دهد كه خود را در راه جدید و متفاوتی ببینید. این اتفاق ممكن است برای افزایش اعتماد به نفس شما خوب باشد، اما اعتماد به نفس تازه بدست آمده شما ممكن است زیاد طولانی مدت نباشد مگر اینكه شما برنامه‌ها و نقشه‌های خود را به عمل درآورید. شما نیازی به این ندارید كه دنیای خود را در آتش بریزید. تنها به این نیاز دارید كه با خودتان پیمان محكمی ‌ببندید كه به بهترین وجه ممكن برای رسیده به اهداف تان تلاش كنید.

ازدواج یک مرد با زنه بزرگتر از خود(+نظرسنجی)

Posted: 26 Jan 2011 12:31 PM PST

:a (4):

پوشش، حجاب ... تا چه حد؟؟؟

Posted: 26 Jan 2011 12:18 PM PST

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Maryam (پست 272280)
آخه آقا آرس چراااااااااااااااااااا؟:a (52)::a (52):
چرا باید به افراد غریبه نگاه کنیم در صورتی که یکی رو در کنار خودمون داریم؟؟؟؟؟اگه دیگرون از همسرت خوشگلترن خوب می رفتی اونو می گیرفتی اما اگه همسرتو خوشگل تر از همه می دونی پس لازم نیست به کسی نگاه کنی.مگه نه؟




.



بازم همون طرزه تنگاهیه که گفتم
اون بایس فرق کنه :24::24::24:

مسابقات زیباترین لب روی دیوار سالن دانشکده مشهد + عکس

Posted: 26 Jan 2011 12:11 PM PST

ببخشید من دیر اومدم
مدرک کی میخواد تا بذارم:a (4):
ولی اون لبای پایین سمت چپ فکر کنم لبای امید باشه
امید تو هم یه عکس از لبات بذار ببینیم تو نیستی:a (4):

تيغ زدن به سبك دانشجويي!!!

Posted: 26 Jan 2011 11:59 AM PST

از دست این زندگی دانشجویی

وقتی زن از دست مرد خسته میشه!!!

Posted: 26 Jan 2011 11:37 AM PST

کار خوبی میکنهههههه :01::01::01:

كاریكاتور: پلیس سایبری

Posted: 26 Jan 2011 11:36 AM PST

:):24:

کاریکاتور/ ورود زنان ممنوع!

Posted: 26 Jan 2011 11:34 AM PST

جالب بود :a (25):

دوراهی سالمندان در مرز ایران

Posted: 26 Jan 2011 11:34 AM PST

چه سوتیییییییی ایییییییییی :hiddend (30)::hiddend (30):

حالا شدی یه شهروند خوب !

Posted: 26 Jan 2011 11:33 AM PST

بگن بمیر بهتره که شهروند فوق العاده خوب میشی:a (4)::hiddend (23):

هنر عکاسی خودمان

Posted: 26 Jan 2011 11:25 AM PST

بابا عکاس:01::01:

جغد چه میخواند که ما آوازش را دوست نداریم؟

Posted: 26 Jan 2011 11:25 AM PST

خیلی قشنگ بود

تفاوت نگاه با نگاه

Posted: 26 Jan 2011 10:20 AM PST

آن روز که همه دنبال چشمان زیبا هستند
تو به دنبال نگاه زیبا باش
دكتر علي شريعتي

نامه مادر

Posted: 26 Jan 2011 10:15 AM PST

داستان نامه مادر




صدای توپهای روسی چند دقیقه ای هست که قطع شده و ما برای مختصر استراحتی به سنگرهای پشتیبانی برگشتیم. من جوری که کسی متوجه نشه آخرین نامه مادر رو از جیبم در میآرم و برای چندمین بار میخونمش:

اشتفان عزیز سلام٬ امیدوارم هر کجا که هستی حالت خوب باشه٬ حال من خوبه و هیچ مشکلی ندارم و با رفتن به دکتر و گرفتن دارو چشمام خوب شده و هر وقت که بتونم میرم به سینما و فیلم پیروزیهای ورماخت رو میبینم. به ما سالمندها خوب میرسن و من و امثال من هیچ مشکلی نداریم٬ جیره غذایی خوبی دریافت میکنم و زندگی راحتی دارم عصرها برای خوردن چای به باقچه خانم توماش میرم و همسایه ها با من خیلی مهربونن٬ از حمله هوایی هیچ خبری نیست و ما شبها آروم میخوابیم. پسرم وظیفه مقدست رو خوب به پایان برسون من مطمئنم که تو و دوستانت باعث ریشه کنی کمونیسم خواهید شد و بی دینی رو ریشه کن میکنین. زنده باد فوهرر

دوباره اشک از چشمانم سرآزیر شد چون میدونستم داره دروغ میگه تا من ناراحتش نباشم دو سال پیش که برای بار آخر دیدمش چشماش داشت کور میشد و نبودن دارو در رایش باعث شده بود تا نتونه درست به زندگی ادامه بده، من و مادر بجز هم کسی رو نداشتیم با نبود من اون تنهاست و مطمئنم که داره سختی میبینه٬ تازگیها یه خبرهایی به گوش رسیده که نازیها میخوان افراد پیر و سالخورده رایش رو نابود کنن من فقط امیدوارم که شایعه باشه تا بتونم بعد از پایان این جنگ لعنتی دوباره پیش مادرم برگردم٬ و اما برگشتن

آیا من میتونم از این جهنم جون سالم به در ببرم ما الان پشت جبهه استالین گراد هستیم و داریم میجنگیم تا نذاریم ارتش ششم به فرماندهی فون پائولوس تو استالینگراد به محاصره روسها دربیاد از اول ما اینجا بودیم تا اینکه یه گردان بزرگ از نیروهای وافن اس اس داس رایش به ما ملحق شدن و سرگرد فرمانده اس اس ها سرگرد ادلر فرمانده ما شده، اون خیلی سخت گیره و همش داره نیروهای خودش و ما رو به کشته شدن در راه آرمان رایش تشویق میکنه آرمانی که توش داره مادر پیر من رو نابود میکنه٬ وجاهت خاصی داره قد بلند و صورتی مصمم و خوش سیما و توانایی رزمی بالا من رو به یاد زیگفرید افسانه ای میندازه ولی اینجا هیچ شباهتی به افسانه ها نداره و ما همش داریم مرگ رو مزه مزه میکنیم٬ نامه تو دستم از اشک خیس شده بود و من تو همین فکرها بودم که دیدم یه سایه بالای سرم سنگینی میکنه بالای سرم رو نگاه کردم دیدم سرگرد ادلره اون یه لبخند مسخره آمیز زد و گفت: هاینز داری رومان میخونی؟ اون چیه؟ بدش به من. من نتونستم مانعش بشم و اون نامه مادر رو از من گرفت و تا آخرش خواند. بعد یه نگاه به سرتا پای من انداخت و گفت: هی بچه ننه اشکهات رو پاک کن من نمیخوام با این ریخت و قیافه جلوی سربازای من ظاهر بشی و روحیه اونها رو ضعیف کنی٬ بعد نامه رو توی جیبش گذاشت و از سنگر بیرون رفت.

از اون به بعد رفتار سرگرد ادلر با من تغییر زیادی کرد ادلر مرتب من رو جلوی جمع مسخره میکرد تا جایی که فکر میکردم تو جهنم قرار دارم، ادلر مرتب افراد رو جمع میکرد و از لزوم دفاع همه جانبه ما در برابر روسها سخن میگفت٬ ما باید تا رسیدن تانکهای اس اس پانز مارشال زپ دیتریش مقاومت میکردیم تا پل ارتباطی ارتش ششم با عقب قطع نشه این وظیفه بسیار سخت بود و ما هر روز با حمله های نصفه نیمه روسها مواجه بودیم اما نه اونها حمله قدرتمندی میکردن و نه از اس اس پانزر خبری بود.

حمله روسها دوباره شروع شد اونها با پوشش آتش تانکها به ما حمله کردند ما همه به سنگرها رفتیم و شروع به مقابله کردیم از شانس من ادلر پیش ما بود و کنار مسلسل چی دستور میداد جز صدای رد و بدل آتش و گلوله چیزی شنیده نمیشد افراد ضد تانک مشغول منهدم ساختن تانکهای روسی بودند و ما روسهایی که پشت تانکها پناه گرفته بودند رو با تیر میزدیم، تو این گیر و دار دیدم صدای سرگرد ادلر میاد که داره من رو صدا میزنه: هاینز هاینز بیا بشین پشت مسلسل مسلسل چی کشته شده٬ من بلافاصله اطاعت کردم و نشستم پشت مسلسل اما از شانس بد اون گیر کرده بود سرگرد ادلر فریاد میزد چه غلطی میکنی دست و پا چلفتی؟ و خودش پرید پشت مسلسل و با چند ضربه که به مسلسل زد اون لعنتی رو به کار انداخت و من براش قطار فشنگ ها رو نگه داشتم.

روسها كه جنگيدن رو خوب بلد نبودن از حملشون نتیجه نگرفتن و مثل دفعات قبل عقب نشینی کردن بوی باروت و سوختگی همه جا رو برداشته بود ما باید کشته ها و زخمی ها رو عقب میبردیم و این کار از خود جنگ هم سخت تر بود دیدن بدنها پاره پاره دوستانی که تا چند دقیقه قبل با اونها تو سنگر بودیم وحشتناک بود زخمی ها از درد فریاد میزدند و ما کار زیادی از دستمون بر نمیومد که براشون انجام بدیم ادلر مثل همیشه فریاد میزد و کار تک تک افراد رو بهشون گوشزد میکرد تو همین احوال چشمش به من افتاد و گفت: هاینز تو حتی نمیتونی یه مسلسل رو راه بندازی نه؟ تو نامه بعدی برای مادر عزیزت بنویس که چه گندی داشتی بالا میاوردی٬ ارتش آلمان به داشتن سرباز توانایی مثل تو افتخار میکنه!!!!! ولی این رو بدون که از اینجا جون سالم به در نمیبری تا بتونی برگردی به خونه و برای مادرت گریه کنی٬ من نمیذارم و گورت رو تو همین جا میکنم.

حرفاش مثل همیشه جدی بود و من میدونستم که تو همون محل میمیرم و هرگز نمیتوانم بار دیگر صورت زیبای مادرم را ببینم٬ خدایا چرا این مرد با من دشمن شده؟ مگه من برای وطنم نمیجنگم؟ مگه من برای وطنم نیست که دو سال خونه رو ندیدم؟ حالا من به وطنم نیاز دارم که کمکم کنه ولی ادلر نمیخواد این رو بدونه٬ دلم میخواست برگردم به هامبورگ و برای همیشه اونجا بمونم بدون اینکه بخوام برای جنگ به یه جای دیگه برم٬ متاسفم برای خودم و مادرم٬ متاسفم برای آلمان که براش جنگیدم٬ متاسفم برای ادلر

اسامی گشتیهای شب خونده شد و من اولین نفر بودم که اسمم به عنوان گشتی شب خوانده میشد٬ گشتی دادن و دیده بانی نزدیک روسها کار خطرناکی بود که با توجه به وضعیت درهم پیچیده خطوط جبهه دو طرف در قسمتی که ما بودیم امکان کشته شدن گشتی ها خیلی بیشتر از زنده موندنشون بود و هر شب بیشتر گشتیها به سنگر برنمیگشتن. سرگرد ادلر برای همین همیشه از افراد شجاع وافن اس اس استفاده میکرد چون به این کار وارد بودند ولی خوانده شدن اسم من فقط یه معنی داشت و اون این بود که ادلر میخواست که من نباشم ٬ به سنگر برگشتم و وسایلم رو برداشتم و با دوستان خداحافظی کردم و بعد از توجیه توسط گروهبان گشت به راه افتادم تمام شب طوری حرکت میکردم که حتی صدای خودم رو هم نمیشنیدم ولی انتظار داشتم که هر لحظه با صدای گلوله ای بر زمین بیافتم به سنگر های روسها رسیده بودم و تو نور مهتاب حرکاتشون رو میدیدم اما یه چیز عجیب برای من آرامش سنگر روسها تو اون شب بود که برام خیلی عجیب بود یه صدای خیلی ضعیف هم از دور به گوش میرسی سرم رو روی زمین گذاشتم تا صدا رو خوب بشنوم صدا صدای تانک بود اونهم نه یکی و دو تا معلوم بود که کمتر از یه لشکر تانک نیست از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم صدا صدای تانکهای لشکر اس اس پانزر زپ دیتریش بود که برای کمک به نیروهای ارتش ششم فون پائولوس به استالین گراد میرفت روسها هم به خاطر همون خفه شده بودن چون اونها هم صدا رو شنیده بودن و میدونستن که نمیتونن جلوی لشکر اس اس پانزر بایستن.

من آروم آروم به طرف نیروهای خودی برگشتم و خودم رو به سنگرها رسوندم باید گزارش گشت دیده بانی رو به سرگرد ادلر میدادم خبر برنگشتن دو تا گشتیه دیگه من رو شو که کرد و من مطمئن بودم که ادلر هم از زنده بودن من ناراحته و شوکه شده٬ به سنگر سرگرد ادلر رفتم و سلام دادم توجهی نکرد ادلر بدون پانچو با صلیب شوالیه ای که به گردن داشت با ابهت تر بود من دیده ها و شنیده های خودم رو گزارش دادم و به سنگر خودم برگشتم و از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم چون با رسیدن تانکهای مارشال زپ دیتریش و نیروهای کمکی مطمئناْ من رو به خونه میفرستادن چون که از اول سال ۴۱ من تو روسیه بودم و عملیاتهای پیاپی اجازه نداده بود که به مرخصی برم ٬ راحت شدم از دست سرگرد ادلر راحت شدم میتونستم به یگانه های نیروهای عادی ارتش که خودم هم از اونها بودم بپیوندم و از دست این اس اس های دیوانه فرار کنم٬ باید تا وقتی که تانکها میرسن کار اشتباهی نکنم تا گزک دست ادلر ندم٬ تو همین فکرها بودم که خوابم برد.

با صدای یه سرباز از خواب پریدم که داد میزد: هاینز تو رو تو سنگر فرماندهی میخوان٬ وضعیتم رو مرتب کردم و به سنگر سرگرد ادلر رفتم خودش تو سنگر نبود و جانشینش ستوان شوتس نشسته بود ادای احترام کردم شوتس یه نگاهی به سرتا پای من کرد و گفت: هاینز تو باید به یه ماموریت ویژه بری و پیامی رو به فرماندهی نیروهای پشتیبانی و محافظین جاده مراسلاتی ببری این برگه ماموریتت که باید در جاده نشون بدی و این برگه پیامه که خوب حفظش کن برو از موتوری یه موتور سیکلت بگیر و برو یادت باشه که تنها هستی مواظب خودت باش. دنیا روی سرم خراب شد میدونستم که کار ادلره و اون تا فهمیده که نیروی کمکی داره میاد و من حتماْ به مرخصی میرم این ماموریت رو به من داده تا زنده نمونم و مطمئن هستم که زنده نمیمونم چون جاده مراسلاتی از سوی روسها زیر آتیش مستقیم توپخانه س و ممکن نیست که من سالم به فرماندهی پشتیبانی برسم من به ستوان شوتس گفتم: قربان ولی من تازه از گشت شناسایی برگشتم و خستم شوتس یه نگاته به من کرد و گفت: این به من مربوط نمیشه دستور سرگرد ادلره و من قدرت لغوش رو ندارم.

از سنگر بیرون اومدم به خودم گفتم: اشتفان به مادر پیرت فکر کن و غرورت رو زیر پات بذار برو و از ادلر بخواه که تو رو به ماموریت نفرسته٬ حرف دلم رو گوش دادم و به دنبال سرگرد ادلر راه افتادم اون روز هم از روسها مثل شب قبل خبری نبود نه شلیک گلوله توپ و تانکی و نه صدای رگباری جبهه ساکت ساکت بود سراغ ادلر رو از سربازهای اس اس گرفتم و اون ها گفتن که به منطقه صفر رفته تا خودش روسها رو زیر نظر داشته باشه٬ منطقه صفر مکانیه که دست هیچ یک از ما نیست نه ما و نه روسها و احتمال کشته شدن توسط تک تیراندازهای روس خیلی زیاده من دلم رو تو مشتم گرفتم و به اون منطقه رفتم و دنبال سرگرد گشتم تا بالاخره اون رو کنار یه تانک سوخته روسی با یه سرباز اس اس دیدم و به طرفش رفتم ادلر روش رو برگردوند و تا من رو دید آروم گفت: اینجا چه غلطی میکنی هاینز؟ گفتم: سرگرد به خاطر خدا مادر من پیره من رو به اون ماموریت نفرستین من به اندازه کافی دینم رو به رایش ادا کردم و الان مادر من بهم نیاز داره فرمانده به خاطر خدا این کار رو نکنین٬ ادلر یه نگاه حقارت آمیز به سرتا پای من انداخت و گفت: دینت رو به کی ادا کردی؟ به رایش؟ تو اصلاْ میدونی دین چیه؟ اونهایی که تو این سنگرها کشته شدن چی؟ اونها با توی ترسوی بد بدخت یکی هستن برو گورت رو از جلوی چشمم گم کن تا خودم نکشتمت.

به اندازه کافی تحقیرم کرد من باید میرفتم و میمردم به موتوری اس اس رفتم و یه موتور تحویل گرفتم و به سمت فرماندهی پشتیبانی به راه افتادم دیگه برام مهم نبود چون مطمئن بودم که تو راه کشته میشم اما وقایع دیشب و امروز در جاده هم اتفاق افتاده بود بله روسها رو جاده آتش نداشتن و برام تعجب انگیز بود سر راه به هر پست تامین جاده که میرسیدم اونها هم اظهار تعجب میکردند از طرفی ناراحت بودم که به این ماموریت ناخواسته فرستاده شده بودم و از طرفی خوشحال بودم از شانسی که آوردم که از آتش روسها خبری نیست. ساعتها بود که توی جاده بودم و ترس از مردن تمام وجودم رو گرفته بود دم غروب آفتاب به پادگان فرماندهی پشتیبانی رسیدم ولی در کمال تعجب هیچ اثری از اونها نبود حتی یک سرباز هم دیده نمیشد باورم نمیشد من راه رو درست اومده بودم پس اونها کجا رفتن با نا امیدی دوباره تو جاده حرکت کردم تا به پست تامین جاده رسیدم از گروهبان مسئول پست پرسیدم پادگان فرماندهی پشتیبانی چی شده؟ گروهبان گفت: از کجا اومدی؟ گفتم از جبهه پشت ارتش ششم از سربازان تحت امر سرگرد ادلر هستم و برگه ماموریت رو بهش نشون دادم٬ گروهبان با تعجب به برگه ماموریت نگاه کرد و گفت: سرگرد ادلر که خودش میدونه پادگان فرماندهی پشتیبانی به شهر کیف منتقل شده چطور بهت نگفته؟ من که دوباره متعجب شده بودم بهش جواب دادم که من مستقیماْ از ایشون دستور نگرفتم بلکه از معاونشون ستوان شوتس دستور رو گرفتم٬ گروهبان یه سر به نشانه رضایت تکون داد و گفت: فهمیدم اون شوتس احمق حتماْ خبر نداشته امشب رو پیش ما باش و فردا صبح حرکت کن و من هم قبول کردم و شب پیششون موندم.

نصفه های شب دوباره صدای غرش توپها بلند شد و همه هراسون از خواب بلند شدیم من مطمئن بودم که تانکهای زپ دیتریش رسیده بودن و الان پیش بچه های ما بودند دیگه تا صبح خوابم نبرد و همش به این ماجراهایی که برام پیش اومده بود فکر میکردم با طلوع خورشید از سربازهای تامین جاده بنزین گرفتم و به طرف کیف حرکت کردم تو راه تمام به فکر ادلر و کارهای کثیفش بودم تا اینکه طرفهای ظهر به حومه شهر کیف رسیدم حومه شهر پر از دسته جات پراکنده نیروهای خودی بود که آرایش منظمی رو نداشتن با نشون دادن برگه ماموریت از پستهای نگهبانی گذشتم و دژبانها مقر جدید پادگان فرماندهی پشتیبانی رو به من نشون دادند٬ باورم نمیشد بالاخره رسیده بودم وارد پادگان شدم که اونجا هم بی نظم بود و به طرف فرمانده پادگان هدایت شدم فرمانده پادگان سرهنگ پشتیبانی شوستر بود سرهنگ یه نگاه به من انداخت و لاک و مهر نامه رو باز کرد و اون رو خواند سرش رو پایین انداخت و آجودانش رو صدا زد و گفت: این سرباز رو با اولین هواپیمای ترابری به رایش بفرست و کاغذی رو از تو نامه در آورد و به من داد من با تعجب پرسیدم: متوجه نشدم جناب سرهنگ من باید کجا برم؟ سرهنگ شوستر پاسخ داد: یعنی تو نمیدونی ادلر از من خواسته به خاطر خدماتت و اینکه دو ساله که مرتب داری میجنگی بهت مرخصی تشویقی بدم و تو رو به رایش برگردونم. من هاج و واج سرهنگ شوستر رو نکاه میکردم و باورم نمیشد آجودان سرهنگ شوستر من رو به راننده سرهنگ سپرد تا به فرودگاه ببرتم و من در فاطله دو ساعت بعد تو هواپیمای ترابری ارتش بودم که زخمی ها رو به رایش برمیگردوند ٬ کاغذی رو که سرهنگ شوستر به من داد باز کردم خودش بود نامه مادرم که سرگرد ادلر ازم گرفته بود ولی با یه حاشیه که خودش به اون اضافه کرده بود:

اشتفان عزیز من رو ببخش من از جریان وضعیت مادرت کاملاْ باخبر بودم و برای اینکه تو رو به عزیزت برسونم مجبور به انجام اون کارهای ناشایست شدم تا اتهامی متوجه من و تو نشه٬ اشتفان عزیز اون صدای تانکهایی که تو شنیدی صدای تانکهای مارشال زپ دیتریش نبود بلکه صدای تانکهای مارشال ژوکوف روس بود و ما این رو میدونستیم زپ دیتریش و تانکهاش سیصد کیلومتر عقب تر با دفاع سرسختانه روسها مواجه شدن ما محکوم به فنا هستیم و وقتی تو داری این نامه رو میخونی من و هم قطارات مردیم. تو خودت رو به مادر پیرت برسون و فکر ما رو نکن امیدوارم از رفتار من آزرده خاطر نشده باشی اشتفان من قبل از اینکه در وافن اس اس داس رایش گروهی که در جهان به خون آشامی شهره شدند خدمت کنم معلم جوان یک مدرسه در شهر روستوک بودم و داستانهای کودکانه را درس میدادم ولی حوادث زمانه و عشق به جانفشانی به میهن من را به این جا کشاند ای کاش هنوز در روستوک بودم ای کاش دیگر در هیچ جای دنیا جنگی به راه نیوفتد ای کاش مادر همه سربازها فرزندان خود را سالم در آغوش میگرفتند ای کاش هیچ گاه به روسیه نیامده بودیم ای کاش٬ دوستدار تو مارتین ادلر. زنده باد فوهرر



رایش: کلمه ای که به کشور آلمان در زمان گذشته گفته میشد

ورماخت: ارتش آلمان

فوهر: پیشوا به زبان ژرمنی منظور شخص آدولف هیتلر

اس اس داس رایش: لشکری از سربازان اس اس که به خونریزی بدنام گشت

اس اس پانزر: نیروی زرهی اس اس

زیگفرید: مردی اسطوره ای در افسانه های سرزمین ژرمانیا (آلمان) که روئین تن بوده و…

صلیب شوالیه: یا صلیب سلحشور عنوان مدالیست که به دلاوارن آلمانی اهدا میشده



مداد سفید

فیلم ننگین و دروغین 300 با تصویر و نقد و بررسی و اثبات حقیقت

Posted: 26 Jan 2011 10:13 AM PST

لشکرت با هر عظمتی جلوی ایران نابوده
هرچند نمی خواهیم بشه دستامون به خون ادم های بی ایمان الوده
خون روی دستام کثیفه حالا وقت شستن دستام
حریف همه ی سیصد نفرتون شما یکی است
رستم دستان
چند ساله تو تخیلاتتون می بینید رشد داشتید
ایران را تو تخیلاتتون بگیرید و خوش باشید
پای مرز ایران رفته روح ارش کمان دار
روییده از نسلش چندصد ادم تواندار
ما همه ایرانی اریایی است نژاد برزن
بر ضحاک پا میشم مثل کاوه ی اهن گر

جدیدترین اخبار نجوم

Posted: 26 Jan 2011 09:58 AM PST

تصویری از کهکشان راه شیری در پهنه آسمان زمین





یک عکاس جوان انگلیسی موفق شد با یک دوربین دیجیتالی تصاویری دیدنی از کهکشان راه شیری را در پهنه آسمان زمین تهیه کند.
به گزارش خبرگزاری مهر، این تصاویر خیره کننده تنها با استفاده از یک دوربین دیجیتال استاندارد و یک سه پایه گرفته شده اند و وسعت و بزرگی کهکشان راه شیری را که در فاصله ۲۵ هزار سال نوری از زمین قرار دارد نشان داده اند.
یک عکاس ۲۵ ساله انگلیسی به نام "درو باکلی" کهکشان راه شیری را که منظومه شمسی ما در آن قرار دارد از نزدیکی خانه خود در "پمبروکشایر" در ولز انگلیس به تصویر کشیده است.
تصویر اول کهکشان راه شیری را در پهنه آسمان منطقه "سی ووید هات" نشان می دهد و تصویر دوم که تابستان گذشته در "الگاگ استاکس" در کنار صخره های والش گرفته شده است راه شیری را همراه با ۲۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد ستاره اش نشان می دهد.
این عکاس خوش ذوق، این تصاویر را در خط ساحلی "پمبروکشایر" که بدون آلودگیهای نوری است گرفته است.
وی زمانی که در اکتبر سال گذشته برای قدم زدن در شب به کنار ساحل رفته بود با نگاه کردن به آسمان درخشان به فکر تهیه این عکسها افتاد.
درو باکلی در این خصوص گفت: "من تا پیش از گرفتن این تصاویر هیچ پیش زمینه ذهنی از نجوم نداشتم اما اکنون با دیدن این تصاویر می خواهم که عکسهای بیشتری از پدیده های فضایی بگیرم."
براساس گزارش دیلی میل، وی افزود: "من فقط حدود ۲۰ دقیقه آنجا بودم و نتیجه آن عکسهای این چنین متحیر کننده بود.
شبهای ولز واقعا درخشان است. این بسیار شگفت انگیز است که شب از خانه خود بیرون بروی و بتوانی از کیهان عکسهایی با این جزئیات دقیق بگیری اما بیشتر مردم این کار را نمی کنند."

دانلود ورژن جدید موزیلا فایر فاکس Firefox

Posted: 26 Jan 2011 08:14 AM PST

اینا که دانلود نمیشن
میشه یکی
به من یه لینک خوب بده ؟

1=1 ؟ .... نه 1 برابر نیست با 1

Posted: 26 Jan 2011 08:05 AM PST

خیلی زیبا بود
واقعا یک با یک برابر نیست
اگه برابر بود
دیگه غمی نبود
حق هیچکی پایمال نمیشد
ولی
حیف که یک با یک برابر نیست
ولی
بعضی ها میگن
آدما با هم برابرن
ولی
بعضی ها برابرترن
این یعنی چی ؟
خدا میدونه

نظر جالب یک ریاضیدان درباره زن و مرد

Posted: 26 Jan 2011 07:51 AM PST

awesome

لحظه ای بیاندیش ...

Posted: 26 Jan 2011 07:49 AM PST

خدایا در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی می کشاند مرا با نداشتن و نخواستن روئین تن کن.
دكتر علي شريعتي

من چقدر ثروتمندم !!! شما چطور؟

Posted: 26 Jan 2011 07:42 AM PST

من اگه جای اون خانوم بودم جا پاها رو حتما پاک میکردم
چون به نظرم
خود من این مدل قانع بودن ها رو نمیپسندم
مانعی برا پیشرفت میبینم
ادم باید برا داشتن بهترینها تلاش کنه
تا اونجا که میتونه
درسته از بد بدتر هم هست
اما
همه باید برا داشتن زندگی که لایقش هستیم تلاش کنیم
شاید هر از گاهی از اینکه من سواره هستم و یه عده پیاده ناراحت بشم
وغصه بخورم
اما باید برا زندگی تلاش کرد
خدا نعمتهاشو در اختیارمون گذاشته که استفاده کنیم
نه اینکه ببینیم دیگران استفاده کنن و ما تنها نظاره کنیم



یکی منو از رو منبر بیاره پایین:a (4):

یه سری جمله ی زیبا توسط بچه های گل انجمن

Posted: 26 Jan 2011 07:27 AM PST

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است

عکس های منتخب بهمن ماه

Posted: 26 Jan 2011 06:10 AM PST

همه عكسا جالب بودن،ولي تصوير آخري خيلي با حال بود.

هنر چیدمان این بار با تخم مرغ بسيار جالب + x

Posted: 26 Jan 2011 04:47 AM PST

واسه همینه که تخم مرغ این قدر گرونه احتملا این آقا چند سال بازار تخم مرغ رو احتکار کردند.:hiddend (4)::hiddend (4):

آیا بابا همان بابا است.....؟

Posted: 26 Jan 2011 04:14 AM PST

یه معلم کلاس اولی بود که با معلم خودش در رابطه با درس بابا مشکل داشت:


صدای ناز می آید صدای کودک پرواز می آید صدای رد پای کوچه های عشق پیدا شد. معلم درکلاس درس حاضر، شد یکی از بچه ها ازقلب خود فریاد زد برپا، همه برپا چه برپایی شده برپا معلم نشئتی دارد، معلم علم را در قلب میکارد، معلم گفته ها دارد یکی از بچه های آن کلاس درس گفتا بچه ها برجا. معلم گفت: فرزندم بفرما جان من بنشین چه درسی فارسی داریم؟ کتاب فارسی بردار آب وآب را دیگر نمی خوانیم. بزن یک صفحه از این زندگانی را. ورق ها یک به یک رو شد معلم گفت فرزندم ببین بابا،بخوان بابا، بدان بابا عزیزم این یکی بابا پسر جان آن یکی بابا همه صفحه پراز بابا، ندارد فرق این بابا وآن بابا بگو آب وبگو بابا بگونان و بگو بابا اگر بخشش کنی با میشود با با اگر نصفش کنی با میشود با با.تمام بچه ها ساکت نفس ها حبس در سینه به قلبی همچوآیینه.یکی از بچه های کوچه ی بن بست که میزش جای آخر هست وهمچون نی فقط نا داشت به قلبش یک معما داشت سوال ازدرس بابا داشت .نگاهش سوخته از درد لبانش زرد ندارد گویا همدرد فقط نا داشت به انگشت اشاره او سوال از درس بابا داشت سوال از درس بابای زمان دارد تو گویی درسهایی بر زبان دارد. صدای کودک اندیشه می آید صدای بیستون ،فرهاد یا شیرین صدای تیشه می آید صدای شیرها از بیشه می آید. معلم گفت :


فرزندم سوالت چیست؟ بگفتا آن یکی آقا اجازه این یکی بابا وآن بابا یکی هستند. معلم گفت آری جان من باباهمان بابا است. پسر آهی کشید واشک او در چشم پیدا شد معلم گفت فرزندم بیا اینجا چرا اشکت روان گشته .پسر با بغض گفت این درس را دیگر نمی خوانم.


معلم گفت: فرزندم چرا جانم مگر این درس سنگین است.


پسرباگریه گفت: این درس رنگین است دوتا بابایکی بابا؟ تومیگویی که این بابا وآن بابا یکی هستند چرا بابای من نالان وغمگین است ولی بابای آرش شاد وخوشحال است،چرا بابای آرش میوه از بازار میگیرد،چرافرزند خود را سخت در آغوش می گیرد ولی بابای من هر دم ذغال از کار می گیرد،چرا بابا مرا یک دم به آغوشش نمی گیرد،چرا بابای آرش صورتش قرمز ولی بابای من تار است، چرا بابای آرش بچه هایش را همیشه دوست می دارد ،ولی بابای من شلاق را بر پیکر مادر به زورو ظلم میکارد؟تو میگویی که این بابا وآن بابا یکی هستند؟ چرا بابا مرا یک دم نمی بوسد ،چرا بابای من هر روز می پوسد چرا در خانه ی آرش گل وزیتون فراوان است ولی در خانه ی ما اشک وخون دل به جریان است؟ تومیگویی که این بابا وآن بابا یکی هستند؟چرا بابای من با زندگی قهر است؟


معلم صورتش زرد ولبانش خشک گردیدند به روی گونه اش اشکی زدل برخواست چو گوهر روی دفتر ریخت معلم روی دفتر عشق را میریخت ویک بابا ز اشک ان معلمئ پاک شد از دفتر مشقش بگفتا دانش آ موزان بس است دیگر یکی بابا در این درس است وآن بابای دیگر نیست پاکن را بردارید ای عزیزانم یکی را پاک کردند وگفت جای آن یکی بابا خدا را در ورق بنویس وخواند آن روز خدا بابا تمام بچه ها گفتند خدا بابا.


" پورعباس"

سرنوشت کارتون‌هایی که می‌دیدیم چی شد؟ (+عكس)

Posted: 26 Jan 2011 04:10 AM PST

نقل قول:

نوشته اصلی توسط مهدیه (پست 251489)
راستی ممل ودختر مهربون یادم رفت....


کسی میدونه سرنوشت ممل چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟

ممول بینوا شوهر کرده
یه فسقلی گیرش افتاده که نگو
ورجه وورجش از خودشم بیشتره:a (4):

عروسک خیمه شب بازی(!×!)

Posted: 26 Jan 2011 04:09 AM PST

پيشاپيش از جواب مودبانه اي كه به من دادي ممنونم
من سعي ميكنم همه حرفها رو بدون هيچگونه جبهه گيري بشنوم ، پس از نصيحتتون ممنونم
در پس اين ظواهر ، ذاتي را در تكاپو احساس ميكنم . مي خواهم با آن ذات يكي شوم .
وظيفه من چيست ؟ تن را متلاشي كنم و خيز بردارم و با آن ناديده يگانه شوم . ذهن را خاموش سازم تا نداي آن ناديده را بشنوم
من بر حاشيه مغاك ميروم ، من ميلرزم ، دو صدا درون من با هم مي ستيزند .
ما به دنبال چه هستيم ، با وجود اين واسطه ها آن يكتاي يگانه فراموش شده

تصاویر شگفت‌انگیز ناسا از سطح مریخ

Posted: 26 Jan 2011 03:47 AM PST



روی تپه‌های کف این دهانه آتشفشانی را لایه‌ای از برفک دی‌اکسید کربن پوشانده شده است. در بهار که این یخ‌ها آب می‌شود، مستقیما به گاز تبدیل می‌شود. رگه‌های تیره احتمالا محل خروج گاز را نشان می‌دهد. این تصویر در اول ژانویه 2010/ 11 دی‌ماه 1388 توسط دوربین های‌رایز گرفته شده است.



این تصویر هم کف هلاز بسین،‌ دهانه‌ای 1400 مایلی (معادل بیش از 250،2 کیلومتر) ناشی از برخورد با نشان می‌دهد. همان‌طور که در تصویر می‌بینید، درست مثل این است که ماده‌ای چسبناک روی سطح آن جریان داشته است. این تصویر اواخر سال 2009 میلادی/ 1388 گرفته شده است.



انگار در دل تپه‌های مریخی درخت روییده است. اما این درخت‌ها در واقع خطای بصری هستند. آن‌ها در حقیقت رگه‌های تاریکی از رسوب روی تپه‌ها هستند. این رگه‌های تاریک هم در محل آزاد شدن گاز ناشی از تصعید یخ دی‌اکسید کربن موجود در لایه‌های زیرین هستند. مثل نمونه‌های قبلی، گاز همراه خودش غبار را به سطح می‌آورد که روی سطح می‌نشیند.



این الگوی راه‌راه را تپه‌های خطی موجود روی کف دهانه‌ای به نام نوآچیز ترا به وجود آورده است. قسمت‌های تیره خود تپه‌ها هستند و قسمت‌های روشن،‌ خطوط شکل‌گرفته از تخته‌سنگ‌های پهن بین دو تپه را نشان می‌دهد.

تفاوت مدارس استرالیا با مدارس ما !!!!!!!!!!!!

Posted: 26 Jan 2011 03:43 AM PST

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Maryam (پست 272141)
به نظر من دروسی مثل ریاضی و زیست هم خیلی مفیده چون باعث می شه منطق و اطلاعات آدم بالا بره اما بیشتر از اونا درس زندگی مهمه، چون 12 سال توو مدرسه +4-5 سال توو دانشگاه بهمون درس زندگی نمی دن اما بعدش که بچه ها وارد زندگی می شن توقع دارن که زندگی کردن رو از بَر باشن.

توو مدرسه و دانشگاه های ما هدف اموزش نیست ، هدف نمره آوردنه.همین


.


کاملا موافقم
سر فصل های درسیه ما خیلی بده
امیدوارم تغییری بدن و یه خورده بچه ها رو با مسائل فرهنگی و اجتماعی آشنا کنند
و یکی از چیزهایی که خیلی بده عدم وجود دروس عملی به معنای واقعیه که امیدورام هر چه زودتر بهش رنگ و بویی بدن و بیشتر به سمت دروس عملی برن

شما وقتي ماشين کثيفي مي بينيد چه مي کنيد؟

Posted: 26 Jan 2011 03:41 AM PST

fabulous

يخ زدگي صورت سربازان چيني در جريان يك تمرين نظامي در هواي سرد

Posted: 26 Jan 2011 03:40 AM PST


اگردقت گنيد زيراين برف و يخها پارچه اي سياه ديده ميشه .اين يعني اينكه برف نشسته رواون پارچه (ياكلاه هدبندياهرچي ديگه اسمشه)

هنرپیشه ای که به اشتباه دختر بیل گیتس معرفی شد+عکس

Posted: 26 Jan 2011 03:40 AM PST

نقل قول:

نوشته اصلی توسط hamid2231 (پست 272142)
ههههههههههههههههههههههههه هههههه
جدی ؟
مطمئن هستید اینو ؟
خیلی با حاله
چقدردر مورد سادگیش حرف بود
هههههههههههههههههههه
امان از این اینترنت

آره بابا خودم عکس گرفتم
باور نداری اینم نشونه
دقت کن ...مشکیه:a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24)::a (24):

خدایا حمل و نقل !!!! ...

Posted: 26 Jan 2011 03:38 AM PST

جداي از مسائل جانبيش يكي به من بگه اينارو چطوري بار ميزنند؟

حجاب آخرالزمانی

Posted: 26 Jan 2011 03:21 AM PST


JENNIFER LOPEZ مسلمون شده ؟

فیلمی که نامزد 11 جایزه اسکار 2011 شد+عکس

Posted: 26 Jan 2011 03:21 AM PST


آخرین نیوز: درام بریتانیایی «گفتار پادشاه» به کارگردانی تام هوپر در 12 رشته شامل بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه غیراقتباسی و بازیگر مرد نامزد دریافت جوایز هشتاد و سومین دوره جوایز اسکار شد.



«گفتار پادشاه» که یکی از فیلم‌های تحسین‌شده فصل جوایز است بیشترین بخت را در جوایز اسکار 2011 دارد. این فیلم درامی تاریخی درباره جرج ششم پادشاه انگلستان است که در سال‌های منتهی به جنگ جهانی دوم به کمک یک گفتاردرمان‌گر بر لکنت زبان خود غلبه کرد.



«گفتار پادشاه»‌ در بخش بهترین فیلم با «127 ساعت» که داستانی درباره بقاست، تریلر روانشناختی «قوی سیاه»، درام با موضوع بوکس «مشت‌زن»، بلاک‌باستر افسانه علمی «آغاز»، فیلم خانوادگی «حال بچه‌ها خوب است»، «شبکه اجتماعی» که داستانی درباره فیس بوک است، انیمیشن «داستان اسباب‌بازی 3»، وسترن «شهامت» و تریلر جنایی «استخوان زمستان» رقابت می‌کند.


«شهامت» به کارگردانی برادران کوئن با نامزدی در 10 رشته پس از «گفتار پادشاه» پیشتاز جوایز اسکار 2010 است. «شبکه اجتماعی» دیوید فینچر در هشت بخش از جمله بهترین فیلم، کارگردان و بازیگر مرد (جسی آینزبرگ) بخت دریافت جایزه اسکار را دارد.

مراسم اسکار 83 صحنه رویارویی دو فیلم «گفتار پادشاه» و «شبکه اجتماعی» است. «شبکه اجتماعی» برنده جایزه بهترین فیلم درام جوایز گلدن گلوب شد و بسیاری از گروه‌های منتقدان سینما هم آن را به عنوان بهترین فیلم سال 2010 انتخاب کردند. «گفتار پادشاه» در عوض این هفته جایزه اصلی بهترین فیلم انجمن تهیه کنندگان آمریکا را دریافت کرد که برندگان آن معمولا جایزه اسکار بهترین فیلم را هم می‌گیرند.

مراسم هشتاد و سومین دوره جوایز اسکار روز 27 فوریه (هشتم اسفند) در کداک تیه‌تر لس آنجلس برگزار می‌شود. جیمز فرانکو و آن هاتاوی مجریان این دوره جوایز اسکار هستند.

فهرست نامزدهای 24 بخش هشتاد و سومین دوره جوایز اسکار به شرح زیر است:
بهترین فیلم: «127 ساعت»، «قوی سیاه»، «مشت‌زن»، «آغاز»، «حال بچه‌ها خوب است»، «گفتار پادشاه»، «شبکه اجتماعی»، «داستان اسباب‌بازی 3»، «شهامت»، «استخوان زمستان»
بهترین کارگردانی: دارن آرونوفسکی، «قوی سیاه» / جوئل کوئن، ایتن کوئن، «شهامت» / دیوید فینچر، «شبکه اجتماعی» / تام هوپر، «گفتار پادشاه» / دیوید ا. راسل، «مشت‌زن»
بهترین فیلمنامه اقتباسی: «127 ساعت»، دنی بویل، سایمن بوفوی / «شبکه اجتماعی»، آرون سورکین / «داستان اسباب‌بازی 3»، مایکل آرنت، جان لسه‌تر، اندرو استنتن، لی آنکریچ / «شهامت»، جوئل کوئن، ایتن کوئن / «استخوان زمستان»، دبرا گرانیک، آن روسلینی

بهترین فیلمنامه غیراقتباسی: «سال دیگر»، مایک لی / «مشت زن»، اسکات سیلور، پل تامسی، اریک جانسن/ «آغاز»، کریستوفر نولان / لیسا چولودنکو، استیوارت بلومبرگ، «حال بچه‌ها خوب است» / دیوید سایدلر، «گفتار پادشاه»

بهترین بازیگر مرد:
خاویر باردم، «بیوتیفول» / جف بریجز، «شهامت» / جسی آیزنبرگ، «شبکه اجتماعی» / کالین فیرث، «گفتار پادشاه» / جیمز فرانکو، «127 ساعت»
بهترین بازیگر زن: آنت بنینگ، «حال بچه‌ها خوب است» / نیکول کیدمن، «مخمصه» / جنیفر لارنس، «استخوان زمستان» / ناتالی پورتمن، «قوی سیاه» / میشل ویلیامز، «ولنتاین آبی»
بهترین بازیگر مرد مکمل: کریستین بیل، «مشت‌زن» / جان هاوکز، «استخوان زمستان» / جرمی رنر، «شهر» / مارک روفالو، «حال بچه‌ها خوب است» / جفری راش، «گفتار پادشاه»
بهترین بازیگر زن مکمل: ایمی آدامز، «مشت‌زن» / هلنا بونهم کارتر، «گفتار پادشاه» / ملیسا لئو، «مشت‌زن» / هیلی استاینفلد، «شهامت» / جکی ویور، «قلمرو حیوانی»

بهترین فیلم بلند انیمیشن: «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید»، «شعبده‌باز»، «داستان اسباب‌بازی 3»

بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان: بیوتیفول»، الخاندرو گونزالز ایناریتو، مکزیک / «سگ‌دندان»، یورگوس لانتیموس، یونان / «در یک دنیای بهتر»، سوزان بیر، دانمارک / «آتش‌افروزان»، دنی وینو، کانادا / «خارج از قانون»، رشید بوغریب، الجزایر

بهترین فیلمبرداری: «قوی سیاه»، ماتیو لیباتیک / «آغاز»، والی فیستر / «گفتار پادشاه»، دنی کوهن، «شبکه اجتماعی»، جف کراننوث / «شهامت»، راجر دیکینز

بهترین تدوین: «127 ساعت»، جان هریس / «قوی سیاه»، اندرو وایزبلوم / «مشت‌زن»، پاملا مارتین / «گفتار پادشاه»، طارق انوار / «شبکه اجتماعی»، کرک بکستر، آنگس وال

بهترین طراحی هنری: «آلیس در سرزمین عجایب»، استفان دشان / «هری پاتر و یادگاران مرگ: قسمت 1»، اندرو اکلند-اسنو / «آغاز»، گای هندریکس دیاز / «گفتار پادشاه»، نتی چاپمن / «شهامت»، استفن دشان»

بهترین طراحی لباس: «آلیس در سرزمین عجایب»، کالین آتوود / «من عشق هستم»، آنتونلا کاناروتسی / «گفتار پادشاه»، جنی بیون / «توفان»، سندی پوول / «شهامت»، «ماری زوفرس

بهترین چهره‌پردازی: «نسخه بارنی»، «راه بازگشت»، «مرد گرگ‌نما»

بهترین موسیقی: «127 ساعت»، ای. آر. رحمن / «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید»، جان پوول / «آغاز»، هانس زیمر / «گفتار پادشاه»، الکساندر دپلا / «شبکه اجتماعی»، ترنت رزنور، آتیکس راس

بهترین ترانه:
«127 ساعت»، ای. آر. رحمن، رولو آرمسترانگ، دایدو، «اگر برخیزم» / «Country Strong»، باب دی پی‌یرو، تام داگلاس، هیلاری لینزی، تروی ورگاس، «بازگشت به خانه» / «ژولیده پولیده»، آلن منکین، گلن اسلیتر، «نور را می‌بینم» / «داستان اسباب بازی 3»، رندی نیومن، «ما به هم تعلق داریم»

بهترین صداگذاری: «آغاز»، ««گفتار پادشاه»، «سالت»، «شبکه اجتماعی»، «شهامت»

بهترین تدوین صدا:
«آغاز»، «داستان اسباب بازی 3»، «ترون: میراث»، «شهامت»، «توقف ناپذیر»

بهترین جلوه‌های تصویری:
«آلیس در سرزمین عجایب» / «هری پاتر و یادگاران مرگ: قسمت 1» / «زندگی پس از مرگ» / «آغاز» / «آیرون من 2»

بهترین مستند بلند: «خروج از میان فروشگاه اشیاء کادویی»، بنکسی / «Gasland»، جاس فاکس / «دزدی داخلی»، چارلز فرگوسن / «رسترپو»، تیم هیدرینگتن، سیاستین یونگر / «زمین بایر»، لوسی واکر

بهترین مستند کوتاه: «به نام کشتن»، «Poster Girl»، «نه دیگر بیگانگان»، «خورشید طلوع می‌کند»، «جنگجویان کیگانگ»

بهترین فیلم کوتاه انیمیشن: «روز و شب»، تدی نیوتن / «The Gruffalo»، جاکوب شو، مکس لانگ / «بیا آلوده کنیم»، جیفی بودو / «چیز گمشده»، شان تان، اندرو روهمان / «Madagascar, Carnet de Voyage»، باستین دوبوا

بهترین فیلم کوتاه زنده: «اعتراف»، تانل توم / «شکست دادن»، مایکل کریگ / «خدای عشق»، لوک ماتنی / «Na Wewe»، ایوان گلدشمیت / «آرزوی 143»، ایان بارنز و سامانتا ویت

مراحل ساخت برج ایفل

Posted: 26 Jan 2011 03:15 AM PST

برج ایفل یکی از نمادهای کشور فرانسه، در خیابان شام دومارس پاریس واقع شده و ارتفاعیمعادل 324 متر دارد. این برج که به خاطر سازنده‌اش (مهندس گوستاو ایفل) به این نامشهرت یافته است. با وجود تمام واکنش‌های مثبت و منفی، ساخت برج ایفل آغاز شد و دوسال و دو ماه و پنج روز به طول ‌‌انجامید و در نمایشگاه جهانی سال 1889 حضور یافت.
برج ایفل در 31 مارس سال 1889 به مناسبت جشن صدمین سالگرد انقلاب فرانسه افتتاح شد. این بنا صرفا به همین دلیل ساخته شده بود. پرنس «والز» و پادشاه ادوارد انگلیسیبرای اولین بار این بنای تاریخی را افتتاح کردند


تصویری از اولین آزمایشات مقاوم سازی برج ایفل
تصویری از پی اولیه برج ایفل



تصویری از ایستایی پایه های برج ایفل



آغاز ساخت پایه های برج



تصویری از ساخت پایه برج



مرحله دوم فازاجرایی
تصویری از سازه های فولادی استفاده شده در برج

پلکان ارتباطی درحین ساخت
نمایی از انتقال سازه ها به بالای برج
پایان فاز دوم اجرایی






نمایی از برج ایفل در سال 2009

حقایقی جالب و خواندنی در مورد کوکاکولا

Posted: 26 Jan 2011 03:10 AM PST

ما همیشه خود را گول می زنیم

ماه هر كس چه شكليه

Posted: 26 Jan 2011 03:08 AM PST


مینا خانوم؛ عکسهای زیبایی آپ فرمودین و من یاد یه گفته از شیطان به دکتر فاستوس افتادم. البته از صمیم قلب معذرت میخام اصلا قصد ندارم خدای نکرده اساعۀ ادب کرده باشم.
دکتر فاستوس به آسمان نگاه میکرد که مستافلیس (شیطانی که بر فاستوس مأمور بود) پرسید: به چه مینگری؟
فاستوس: به آسمان زیبا
مستافلیس: زیباتر از آسمان در روی زمین است. انسان
من هم با تبعیت از این حرف شیطان ماه خودمو آپ کردم


تصاویر پیوست شده
نوع فایل: jpg 11 (2).jpg (198.6 کیلو بایت)

تصاویر زیباترین و خطرناکترین صاعقه ها

Posted: 26 Jan 2011 03:05 AM PST

رعد و برق در "ژوسانجیائو" در استان "گوانگ دانگ" چین



توفان در آیووا- آمریکا- این توفان در پارک بادی آیووا بوده است



رعد و برقها به سوی کالگاری- کانادا



برقهای ناگهانی- کبک کانادا- در یک پارک طبیعی. این صخره به طول حدود 430 متر، عرض 90 متر و ارتفاع 88 متر است. حدود 155 سال قبل این صخره دو طاق داشت اما یکی از آن دو فرو ریخت. تخمین زده می شود که تا 400 سال آینده صخره کاملا فرو پاشد



هلند- این منطقه همانند سیبری یکی از سردترین مناطق روی زمین است. باران شدید و باد بسیار پرقدرتی در لحظه گرفتن این عکس در جریان بوده است.

بیاید در یک آزمون برای مقایسه ی رفتار خانواده های شرقی و غربی با فرزندانشون شرکت کنید

Posted: 26 Jan 2011 03:03 AM PST

نقل قول:

نوشته اصلی توسط memoljoon (پست 272126)
حقیقتشو بخواین
من همیشه تو کیفم برا دیبا اسباب بازی و یه کتاب مورد علاقه ش رو دارم
همیشه همراهمه
و این خیلی کمکم میکنه تو این شرایط



بسیار هم عالی
پس فکر میکنم علت اینکه من اون پست رو به اینصورت تغییر دادم رو متوجه شدید ؟
یه کمی رفتارها تغییر کرده اما هنوز جا برای بهتر شدن داره
باید سعی کنیم یه کم منطقی تر با بچه ها برخورد کنیم و احترامی که به اونها میذاریم نه اونقدر زیاد باشه که از تربیت دور بشن و نه اونقدر کم که اعتماد به نفسشون رو از دست بدن
ممنونم بابت نظرتون

گونه شناسي زنان

Posted: 26 Jan 2011 02:59 AM PST

نقل قول:

نوشته اصلی توسط manoochehr (پست 272120)
آقا میلاد من نمیدونم این بیوگرافی را از کجا آوردین. شاید هم از این حرف من خانومها ناراحت بشن ولی همین الان داشتم با همسرم این بیوگرافی را میخوندیم و میخندیدیم چون انصافا عین واقعیته. البته در مورد خانومهای شرقی و مسلمان

چرا باید کسی ناراحت بشه
هرکسی که بخواد ناراحت بشه باید اول دقت کنه پست کجا داده شده
به بالای صفحه که دقت کنی
میبینی که نوشته عکسهای خنده دار
منوچهر خان این پست رو برای شما ندادم برای کسی که میگی ناراحت میشه
به قول شاپور
دوست دارم:a (4):

بزرگترین اشتباه محاسباتی ریاضی

Posted: 26 Jan 2011 02:56 AM PST

معلم پای تخته داد می زد،
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر كلاسی ها لواشك بین خود تقسیم می كردند
وان یكی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد
برای اینكه بی خود های و هو می كرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری را نشان می داد
با خطی خوانا به روی تخته ای كز ظلمتی تاریك
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت :
"یك با یك برابر هست"

از میان جمع شاگردان یكی برخاست،
همیشه یك نفر باید به پا خیزد...
به آرامی سخن سر داد:
تساوی، اشتباهی فاحش و محض است!
نگاه بچه ها ناگه به یك سو خیره گشت
معلم مات برجا ماند
و او پرسید اگر یك فرد انسان،
واحد یك بود آیا باز یك با یك برابر بود؟

سكوت مدهشی بود و سوالی سخت!
معلم خشمگین فریاد زد:
آری برابر بود.
و او با پوزخندی گفت:
اگر یك فرد انسان واحد یك بود
آنكه زور و زر به دامن داشت بالا بود
آنكه قلبی پاك و دستی فاقد زر داشت
پایین بود؟
اگر یك فرد انسان،
واحد یك بود آنكه صورت نقره گون،
چون قرص مه می داشت
بالا بود؟
وان سیه چرده كه مینالید پایین بود؟ا
اگر یك فرد انسان،
واحد یك بود
این تساوی زیر و رو می شد!
حال می پرسم
یك اگر با یك برابر بود
نان و مال مفتخواران
از كجا آماده می گردید؟
یا چه كس دیوار چین ها را بنا می كرد؟
یك اگر با یك برابر بود
پس كه پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا كه زیر ضربت شلاق له می گشت؟
یك اگر با یك برابر بود
پس چه كس آزادگان را در قفس می كرد؟معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
یك با یك برابر نیست ...

آیا شما قربانی یک عشق هستید ؟(تست روانشناسی)

Posted: 26 Jan 2011 02:52 AM PST

ممنون پست جالبی بود

دوستت دارم ................

Posted: 26 Jan 2011 02:47 AM PST

وقتی ١٥ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی.


وقتی که ٢٠ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، سرت رو روی شونه‌هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی.


وقتی که ٢٥ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم، صبحانه من رو آماده کردی وبرام آوردی، پیشونیم رو بوسیدی و گفتی بهتره عجله کنی، داره دیرت میشه.


وقتی ٣٠ سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری بعد از کارت زود بیا خونه.


وقتی ٤٠ ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم، تو داشتی میز شام رو تمیز می‌کردی و گفتی باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری تو درس‌ها به بچه‌مون کمک کنی.


وقتی که ٥٠ سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همون‌جور که بافتنی می‌بافتی بهم نکاه کردی و خندیدی.


وقتی ٦٠ سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی.


وقتی که ٧٠ ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه‌های عاشقانه‌ات رو که ٥٠ سال پیش برای من نوشته بودی رو می‌خوندم و دستامون تو دست هم بود.


وقتی که ٨٠ سالت شد، این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری، نتونستم چیزی بگم، فقط اشک در چشمام جمع شد.


اون روز بهترین روز زندگی من بود، چون تو هم گفتی که منو دوست داری.


به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری، و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی، چون زمانی که از دستش بدی، مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی.


اون دیگر صدایت را نخواهد شنید

قویترین سگ جهان که در ارتش روسیه مشغول به کار می باشد!!

Posted: 26 Jan 2011 02:39 AM PST

زیبــاتـرین طـاووس‌ هـای جهـان را ببینید

Posted: 26 Jan 2011 02:37 AM PST












انواده تنظیم نمیخواد !!! ...

Posted: 26 Jan 2011 02:33 AM PST

نه اینکه برای اونایی که الان هستن همه ی شرایط مهیاست .میخوان جمعیت کشور بیشتر بشه که نیروی انسانی بیشتری برای عرصه های بیکاری وفقر داشته باشیم.(:hiddend (2):)

غذا خوردن یک سنجاب- عکس

Posted: 26 Jan 2011 02:33 AM PST


این سنجاب برای خوردن غذا به دردسر واقعی افتاده است و البته بعد از تلاش بسیار فندوق مورد نظر خود را با حرص و ولع می خورد.


وقتی حیوانات قایم میشوند

Posted: 26 Jan 2011 02:30 AM PST



یک استاد عکاسی زیستی تصاویر شگفت انگیزی از حشرات و حیواناتی که برای استتار خود تغییر رنگ می دهند و خود را به شکل محیط در می آورند تهیه کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، الکس هاید، استاد عکاسی زیستی دانشگاه ناتینگهام است. این استاد 27 ساله انگلیسی تصاویری نزدیک از دنیای اسرارآمیز مخلوقاتی که خود را پنهان می کنند تهیه کرده است.
این حیوانات تغییر رنگ دهنده در مکانهای مختلفی از جنگلهای بارانی ماداگاسکار تا حیاط خانه این عکاس در "دربی شایر" خود را استتار کرده اند.
الکس هاید در این خصوص گفت: "کلید موفقیت در عکاسی از این حیوانات این است که بدانی این جانوران در کجا، در چه ساعاتی از روز و تحت چه شرایطی تغییر رنگ می دهند."
در میان تصاویری که الکس هاید گرفته است یک مارمولک که خود را شبیه به پوست درخت کرده ، آخوندکی خود را شبیه گل ارکیده کرده است و قورباغه ای که به شکل خزه ها در آمده است به چشم می خورد.
براساس گزارش دیلی میل، بسیاری از این جانوران ساکن جنگلهای بارانی ماداگاسکار هستند. در ابتدا حدود 90 درصد از این منطقه پوشیده از جنگل بود درحالی که امروز تنها 7 درصد از جنگلهای ماداگاسکار باقیمانده اند و بیش از نیمی از این جنگلها بین 50 تا 60 سال آینده نابود می شود.
این عکاس اظهار داشت: "امیدوارم که عکسهای من بتوانند وابستگی این جانوران را به خاستگاه خود نشان دهد. بسیاری از این جانوران پس از خارج شدن از محل سکونت خود قادر به ادامه زندگی نیستند و ما باید از این اکوسیستمهای حساس محافظت کنیم."
یک آخوندک گل ارکیده برای فرار از دست شکارچی خود را به شکل این گل زیبا در آورده است
مارمولکی که خود را شبیه به پوست ساقه یک درخت کرده است
پروانه فلفلی که خود را روی ساقه درخت فان در حیاط خانه الکس هاید در دربی شایر پنهان کرده است
یک آخوندک ویلونی به طرز غیرقاب تشخیصی خود را در میان برگهای خشک پنهان کرده است
قورباغه در میان خزه ها پارک ملی شبه جزیره ماسوالا
عقرب دریایی در لابه لای شن و ماسه ها و خرده صدفهای ساحل






عجیب‌ترین موجودات نورانی در اعماق تاریک اقیانوس

Posted: 26 Jan 2011 02:19 AM PST

چتر دریایی کلونیال

این هم نوعی از چترهای دریایی است که طولش تا 12 اینچ هم می‌رسد. این جانور می‌تواند ارتفاع خود در آب را با یک شناور پر از گاز کنترل کند. گاز درون شناور،‌ از طریق سوراخ ریزی که زیر آن وجود دارد خارج می‌شود و از طرف دیگر در زمان لازم با ترشحات یک غده خاص،‌ دوباره شناور پر می‌شود.

شانه‌ماهی دیوپی

بیشتر شانه‌ماهی‌ها،‌ مثل همین دیوپی 2 اینچی، که اسم خود را از پریان افسانه‌ها گرفته‌اند، هرمافرودیت (دو جنسیتی)‌ هستند. آن‌ها هم تخمک و هم اسپرم آزاد می‌کنند که در آب با هم ترکیب می‌شوند و نطفه را به وجود می‌آورند. البته محققین نمی‌دانند که این اتفاق با چه فراوانی و با چه فاصله زمانی روی می‌دهد.

کشند سرخ

متداول‌ترین و فراوان‌ترین موجودات نورانی، دینوفلیگ‌لیت‌های در ابعاد ذره و گیاه‌مانند هستند. شکوفه‌های این موجود، آن‌چه به نام کشند سرخ معروف است را می‌سازند. کشند سرخ وقتی مورد حمله شکارچیان قرار می‌گیرد یا در امواج گرفتار می‌شود،‌ نور آبی فراوانی تولید می‌کند.
کشف یک جانور صورتی جدید در خلیج مکزیک
کشف گونه‌ تازه‌ای از عروس‌های دریایی در آب‌های مکزیک،‌ نشان می‌دهد که عروس‌های دریایی می‌توانند متنوع‌تر از آن‌ که ما تصور می‌کنیم باشند. آن‌ها از بالا یک‌شکلند و برای همین از چشم ما دور مانده‌اند.

با مینی صورتی آشنا شوید:‌ گونه جدیدی از عروس‌های دریایی که توسط محققین دانشگاه کالیفرنیا به تازگی کشف شده است.
بر اساس گزارش دیسکاوری، از بالا که به این جانور زیبای دریایی تازه نگاه کنید، یک عروس دریایی شفاف صورتی می‌بینید که خیلی هم متفاوت نیست،‌ اما بررسی شکل‌شناسانه و تحلیل دی.ان.ای نشان می‌دهد که با جانور دریایی جدیدی روبرو هستیم: دریمونما لارسونی که یک عروس دریایی نیست،‌ بلکه برای خودش یک خانواده جدا و البته برای ما جدید دارد.


این موجود صورتی جدید در آب‌های خلیج مکزیک و کاراییب دیده شده و اولین جانور از خانواده اسکیزوفوزا است که از سال 1921 شناسایی شده است. یعنی از آن زمان تا به حال محققین موجود دیگری از این خانواده ندیده‌اند! این موضوع خود محققین را هم متعجب کرده است. یکی از آن‌ها می‌گوید:‌ «خیلی عجیب به نظر می‌رسد که این همه سال چنین موجودی از چشم محققین مخفی مانده است. چنین مواردی خیلی نادرند!»
به نظر می‌رسد عروس‌های دریایی خیلی متنوع‌تر از آن هستند که تا به حال تصور می‌شود. البته از آن‌جایی که وقتی از بالا نگاه کنید، همه گونه‌های عروس دریایی یک‌شکل به نظر می‌رسند، ممکن است تا به حال بسیاری از آن‌ها از دید محققین دور مانده باشند.
کشف موجودی عجیب و غریب در اعماق تاریک اقیانوس
در عمق 2.8 کیلومتری اقیانوس،‌ موجود بندبند تازه‌ای کشف شده که در هیچ یک از دسته بندی‌های موجود برای جانوران جای نمی‌گیرد. این موجود تازه با همه موجوداتی که دیده‌اید یا توصیفشان را شنیده‌اید فرق دارد

اعماق تیره و تاریک اقیانوس یکی از مرموزترین مکان‌های زمین است. شریط اعماق اقیانوس شرایط ویژه‌ای است که هر موجود زنده‌ای نمی‌تواند در آن دوام بیاورد. شاید به همین دلیل کشف یک موجود زنده تازه که محققین آن‌ را روح‌مانند توصیف کرده‌اند، علاوه بر جذابیت‌های کشف یک گونه تازه از موجودات زنده، جذابیت اکتشافی جدید در دنیایی تیره و تار و مرموز را هم به همراه دارد.
به گزارش دیسکاوری، محققین موفق شدند موجود بندپای روح‌مانندی را در عمیق‌ترین دسترسی‌های اقیانوس بین اندونزی و فیلیپین کشف کنند. این موجود بندبند شبیه کرم یا شاید بهتر است بگویم هزارپا است. طول آن به بیش از 9.4 سانتیمتر می‌رسد که در نوع خودش خیلی هم بزرگ است. این موجود با استفاده از دو ردیف زایده‌های پارومانند بسیار ظریف که دو طرف بدنش قرار گرفته‌اند،‌ شنا می‌کند. حرکت پشت سر هم این زایده‌ها درست مانند ریختن پشت سر هم یک ردیف دومینو است.
اما در آن شرایط خاص، این کرم بندبند چه‌طور از محیط خود با خبر می‌شود؟ مشاهدات محققین نشان می‌دهد که ده شاخک حساس که به سر آن چسبیده‌اند و شش جفت حفره که روی گردنش قرار گرفته‌اند، ‌به این موجود کمک می‌کنند در زیر آب بوها و مزه‌ها را احساس کند.
سه زیست‌شناس موسسه اقیانوس‌نگاری اسکریپز واقع در کالیفرنیا،‌ با استفاده از ابزار زیرآبی که از راه دور کنترل می‌شود، برای اولین بار این موجود را در عمق 2.8 کیلومتری زیر آب کشف کرده‌اند. کارن اوزبورن، مدیر این گروه که معتقد است موجود هیجان‌انگیزی را کشف کرده‌، در توصیفش می‌گوید: «خیلی جالب بود، چون با هر چیز دیگری که تا به حال توصیفش را شنیده بودم،‌ یا دیده بودم متفاوت بود. مخصوصا سر عجیبش! کرم بندبند تازه کشف شده به قدری از سایر موجودات متفاوت است که باید آن را متعلق به گونه و طبقه تازه‌ای از موجودات دانست!»
این کرم بندبند در ارتفاع 100 تا 200 متر از کف اقیانوس زندگی می کند،‌ لایه‌ای که به گفته دانشمندان هنوز ار نظر جانورشناسی و گیاه‌شناسی کشف‌نشده باقی مانده است. تا جایی که اوزبورن معتقد است اگر بتواند به این عمق سفر کند، ‌نیمی از جانورانی که خواهد دید، کاملا برایش ناشناخته خواهند بود. دلیل مهم ناشناخته ماندن این عمق، ابزارهای در دسترس محققان بوده که یا قادر به رفتن به اعماق زیاد نبوده‌اند، ‌یا نمونه‌ها را آن‌قدر له می‌کردند که هیچ چیز در آن‌ها قابل شناسایی و بررسی باقی نمی‌ماند.
کوسه دوسر کشف شد
بعد از 76 سال دو جنین کوسه دوسر در یک کلکسیون شخصی پیدا شده‌اند. این موجودات نادر از درون شکم یک کوسه ماده باردار بیرون آورده شده‌اند و شانس زندگی نداشته‌‌اند.

دو سر داشتن پدیده نادری است. از همین رو،‌ هر موجود دو سری که یافت می‌شود،‌ توجه‌های زیادی را به خود جلب می‌کند،‌ هم در بین مردم و هم در بین محققین. این بار موجود دو سر پیدا شده یک جفت نوزاد کوسه است که از سال 1934/ 1313 درون یک بطری در یک کلکسیون شخصی نگهداری می‌شوند.
به گزارش نیوساینتیست،‌ یک جفت کوسه که هر دو دارای دو سر هستند،‌ در این کلکسیون شخصی نگهداری می‌شوند. هر دو جنین‌های نری هستند که از درون شکم یک کوسه ماده باردار بیرون آورده شده‌اند. کوسه مادر از گونه کوسه‌های توپ بوده و جالب اینجاست که دو جنین نر یافت شده،‌ علاوه بر دو سر،‌ دو باله پشتی هم دارند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید پدیده دوسری یا دیسفالی در خزندگان،‌ دوزیستان و ماهیان از سایر موجودات رایج‌تر است. اغلب موجودات دوسر در اوایل تولد می‌میرند و عمر چندانی ندارند. البته گاهی موارد استثنایی هم وجود دارند. 4 سال پیش،‌ یک مار دوسر توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرد. این مار بعد از این که صاحبش به او آموزش داده بود که سرها به نوبت غذا بخورند،‌ توانسته بود زنده بماند.
اما اصلا چرا یک موجود دوسر متولد می‌شود؟ در واقع به گفته محققین دلیل اصلی دوسر شدن این جنین‌ها مشخص نیست،‌ شاید اختلالات ژنتیک،‌ یا کمبودهای غذایی، انگل‌ها و یا آلودگی را بتوان مقصر دانست.

قاصدک...

Posted: 26 Jan 2011 02:17 AM PST

شعر قشنگی بود و ....قشنگ بود دیگه!!

مدارک لازم جهت تهیه بلیط

Posted: 26 Jan 2011 02:02 AM PST

بلیطش رفت و برگشت نیست دیگه؟؟؟!!!!!!!!!

یه کاری کردن اصلا دیگه جرات نکنیم احساس امنیت کنیم حتی تو خونه هامون
هر آن ممکنه یه هواپیما بخوره تو سرمون

زن ایرانی

Posted: 26 Jan 2011 02:01 AM PST

زن ایرانی
سرزمینم خاک افسونگر دل خاورمیانه
نام تو تاریخ تو مردان کویت جاودانه
من زن ایرانی ام ایرانی از جنس تن تو
هم صبور و هم غیورم طفلی از آبستن تو
من زن ایرانی ام همسایه و هم نسل شیرین
خواهر تهمینه و هم قصه ی پوران و پروین
من زن ایرانی ام اهل تمدن
زاده پارس مثل دریا می‌خروشم
من خلیج‌ام تا ابد فارس
من زن ایرانی ام یک چشمه شرم ناب دارم
قد صدها سد سیوند پشت چشمم آب دارم
من زن ایرانیم می سازمت با خشت جانم
میزنم تا سقف تو صدها ستون با استخوانم
من زن ایرانی ام ایرانی از جنس تن تو
هم صبور و هم غیورم طفلی از آبستن تو

هیلا صدیقی

تخته لو رفته تاکتیک قطبی

Posted: 26 Jan 2011 01:58 AM PST

گزارشی دیدنی از خودروهای الکتریکی

Posted: 26 Jan 2011 01:42 AM PST

Venturi's High Voltage Buggy

شاسی و بدنه این ونتوری با ظاهری عجیب از فیبر کربن ساخته شده است.


قدرت این خودرو 295 اسب بخار است و حداکثر می‌تواند به کمک نیروی الکتریکی مسافتی حدود 305 کیلومتر را طی کند. پس از آن به یک شارژ سه ساعته به کمک یک تقویت‌کننده ولتاژ خارجی نیاز خواهد داشت.


تویوتا پریوس V

تویوتا با سه نمونه جدید در این نمایشگاه شرکت کرده که پریوس V یکی از خودروهای با ظرفیت بیش از 4 سرنشین یکی از آنها است.


تویوتا پروس C

پریوس C یک نمونه هیبریدی و به مراتب کوچکتر است.



تویوتاplug-in پریوس

این نمونه که می‌تواند مستقیما به پریز برق متصل شود، یکی دیگر از ساخته‌های تویوتا است.

والپیپر های زیبای رمانتیک و عاشقانه

Posted: 26 Jan 2011 01:35 AM PST

عکس های فانتزی

Posted: 26 Jan 2011 01:29 AM PST


































رکورد شکنی در دمای زیر صفر درجه +عکس

Posted: 26 Jan 2011 01:25 AM PST


اين مرد 54 ساله در شهر هاربين چين در دماي زير صفر و در مدت 25 دقيقه 90 سطل آب سرد و يخ را به روي خود ريخت





ساخت ماكت يادبود اختاپوس پيشگوي نتيجه بازي هاي جام جهاني در يك آكواريوم در آلمان

Posted: 26 Jan 2011 01:23 AM PST

حضورمجازی قالیباف در دریافت جایزه سومین شهردار دنیا

Posted: 26 Jan 2011 01:20 AM PST




محمد باقر قالیباف شهردار تهران در مراسم اهدای جایزه جهانی حمل و نقل پایدار 2011 در واشنگتن كه سه شنبه شب با حضور بیش از 500 تن از مدیران شهری، شهرداران، اساتید برجسته دانشگاه‌های جهان، كارشناسان ارشد شهری و حمل و نقل در واشنگتن برگزار شد، از طریق ویدئو كنفرانس خطاب به حاضران گفت: برخود می‌بالم كه شهردار شهری هستم كه در آن جسارت و اراده قاطع برای توسعه حمل و نقل پایدار، یكپارچه، در دسترس، ایمن و آسان با هدف ارتقای كیفیت زندگی شهروندان، ویژگی بارز مدیریت شهری است و شهروندان فهیم آن یار و همراه این سیاست‌ها و تصمیم‌های تحول‌خواهانه هستند.
به نوشته تهران امروز شهردار تهران گفت: امروز در كلانشهر تهران به رغم تمامی موانع و محدودیت‌ها، توسعه شبكه مترو، خطوط BRT و خطوط ویژه اتوبوس تحقق پذیرفته است. از سوی دیگر ایجاد مسیرهای ویژه دوچرخه‌سواری و توسعه پیاده‌راه‌های امن و آرام به سرعت در حال تحقق است.
قالیباف تاكید كرد: عمیقا معتقدم در راستای تحقق شهری سرشار از معنویت، پاكی، آرامش، ایمنی و توسعه یافتگی از لحاظ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، رویكرد صحیحی پیشه كرده‌ایم و در مسیر درستی در حركت هستیم.

در این مراسم كه شهردار گوانگژو و مكزیكوسیتی، سفیر پرو در آمریكا، معاون شهردار نانت و همچنین دكتر علیرضا دبیر عضو هیات رئیسه شورای اسلامی شهر تهران حضور داشتند از شهرهای گوانگژو چین، لئون مكزیك، تهران، نانت فرانسه و لیما پرو تقدیربعمل آمد. 5 شهر برتر جهان برمبنای اطلاعاتی كه ظرف یكسال گذشته از توسعه حمل و نقل پایدار با محورهای مترو، بی‌آر تی، دوچرخه و تلاش برای حركت به سمت حمل و نقل پایدار و كارآمد از آنها استخراج شده بود از میان شهرهای مختلف دنیا انتخاب شدند.

همایش بزرگ جهانی انتخاب برترین‌های سالیانه حمل و نقل و توسعه پایدار جهان از سوی هیاتی متشكل از چهار موسسه معتبر جهانی شامل انجمن بین‌المللی حمل و نقل عمومی‌ (UITP)، سازمان برنامه محیط زیست سازمان ملل UNEP (یونپ)، موسسه GTZ و دپارتمان امور اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل همه ساله در واشنگتن آمریكا برگزار می‌شود. این همایش بزرگ كه از روز یكشنبه گذشته با حضور قریب به 10هزار نفر از اساتید دانشگاه، كارشناسان همچنین مدیران شهری و اعضای شوراهای شهرهای مختلف جهان در قالب بیش از 90 كارگروه علمی و آموزشی آغاز شده، روز پنج‌شنبه به كار خود پایان می‌دهد.

زورآزمايي يك ماهيگير 53 ساله كاستاريكايي با يك كروكوديل در آب

Posted: 26 Jan 2011 01:19 AM PST

خانواده تنظیم نمیخواد !!! ...

Posted: 26 Jan 2011 01:16 AM PST

معاون آموزش و پژوهش مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری اعلام کرده
کنترل جمعیت و راه‌‌های پیشگیری از بارداری دیگر به دانشجویان آموزش داده نمی‌شود
و از ترم بهمن، کتاب روانشناسی ازدواج و شکوه همسرداری در دانشگاه‌های کشور تدریس می‌شود.

سه تا دختر ناز توی خیابون شهر!

Posted: 26 Jan 2011 12:42 AM PST

فکر میکنید فقط خانم ها میتونن خوش تیپ باشن!!!؟؟؟

عکس ومصاحبه وبیوگرافی کامبیز دیرباز

Posted: 26 Jan 2011 12:11 AM PST
























عکس های کامبیز دیرباز





بیوگرافی کامبیز دیرباز:
متولد 1354 تهران
مدرک تحصیلی: ليسانس بازيگري از دانشكده هنرهاي دانشگاه آزاد اسلامي
آغاز فعاليت هنري از سال 1376 با حضور در تئاتر سياوش خواني
آغاز فعالیت سینمایی: دختران انتظار (رحمان رضایی، 1378)

.................................................. ....

مصاحبه با کامبیز دیرباز:
محدثه واعظي پور:كامبيز ديرباز بازيگري سينما را با نقش‌هاي كوتاهي در «دختران انتظار» و «نغمه» شروع كرد.بازي در «دوئل» و دريافت سيمرغ بلورين آغاز يك جريان تازه در كارنامه حرفه‌اي اين بازيگر بود. ديرباز پس از «دوئل» در فيلم‌هاي «گرداب»، «به نام پدر»، «مقلد شيطان»، «سرگيجه» و «اخراجي‌ها» بازي كرد. اين گفت‌وگو به بهانه اكران «اخراجي‌ها» فيلمي كه ديرباز در آن نقش مجيد سوزوكي شخصيت اصلي را بازي كرده انجام شده در روزهاي پاياني سال 85 كه ديرباز مشغله‌هاي زيادي داشت. چند روز را سر صحنه مجموعه «در چشم باد» در شمال كشور مي‌گذراند و چند روز به تهران مي‌آمد تا به ضبط برنامه نوروزي‌اش در راديو برسد.


بعد از «دوئل» و گرفتن سيمرغ چه اتفاقي افتاد؟ به نظر مي‌رسد كامبيز ديرباز كاملاً حرفه‌اي با موضوع برخورد كرده، احساساتي نشده و فقط به فكر بازي در نقش اول نبوده. در عين حال كه به تنوع انتخاب‌هايش هم اهميت داده.
قطعاً اينها كه گفتيد در ذهن من بوده، البته چقدر به اين ايده‌آل نزديك شده‌ام، بحث ديگري است. بعد از «دوئل» و گرفتن سيمرغ بلورين و پخش «تب سرد» پيشنهادهاي زيادي داشتم. تا جايي كه توانستم سعي كردم به متن اهميت بدهم و به اينكه پيشنهاد در مديوم سينماست يا تلويزيون كمتر توجه كردم. سعي كردم به عنوان يك مخاطب با پيشنهادهايم برخورد كنم، خيلي حسي انتخاب كردم و پيشنهادهايي را پذيرفتم كه دوستشان داشتم. همين حساسيت‌ها باعث شد 14 ماه هيچ كاري را قبول نكنم تا «به نام پدر».
كار با حاتمي‌كيا برايتان مهم بود؟
در كنار همكاري با آقاي حاتمي‌كيا كه مهم بود، نقش و فيلمنامه را هم دوست داشتم.
نقش هم با كارهاي قبلي‌تان متفاوت بود.
بله. ميثم با پيمان در «تب سرد» ويحيي در «دوئل» خيلي تفاوت داشت. من هم تمام انرژي‌ام را گذاشتم كه اين تفاوت‌ها به چشم بيايد.
پروژه «در چشم باد» بعد از «به نام پدر» پيشنهاد شد؟
بله. «در چشم باد» يك كار ويژه و متفاوت تلويزيوني است. نقشي را كه در اين مجموعه بازي مي‌كنم خيلي دوست دارم.
در اين مدت به نظر مي‌رسد تعمداً نخواسته‌ايد كار تلويزيوني قبول كنيد؟
اگر «در چشم باد» را جزو مجموعه‌هاي مرسوم تلويزيون حساب نكنيم، 3 سال است كه در مجموعه‌اي بازي نكرده‌ام. با وجودي كه به متن فيلمنامه اهميت مي‌دهم اما در انتخاب‌هايم سعي كردم نگاهم به سينما باشد.
در اين فاصله در نمايش «يك زن، يك مرد» هم روي صحنه رفتيد. آزيتا حاجيان درباره انتخاب شما درست عمل كرد. ويژگي‌هاي چهره‌تان طوري است كه هم براي بازي در نقش مثبت مناسب هستيد، هم منفي و يكي از بازي‌هاي خوبتان را در قالب يك شخصيت كاملاً خبيث در اين نمايش ديديم.
خيلي وقت بود روي صحنه نرفته بودم و خيلي خوشحالم كه با آن نقش، دوباره به تئاتر برگشتم. بازي در نقشي با اين ميزان جذابيت يك تمرين فوق‌العاده بود. يك نكته ديگر كه در اين نمايش برايم اهميت دارد، استقبالي است كه از آن شد. كار ما بدون مخاطب بي‌معني است، دوست ندارم فقط براي دلم بازي كنم.
در «به نام پدر» با آزيتا حاجيان هم‌بازي بوديد. احتمالاً به همين دليل براي بازي در اين نمايش انتخاب شديد.
تجربه مشتركي كه در «به نام پدر» داشتيم در انتخاب من تاثير داشت. خانم حاجيان بازيگردان‌ آن فيلم بود و احتمالاً شناختي كه از جنس بازي من داشته باعث شده من را انتخاب كند.
گفتيد كه مخاطب خيلي برايتان اهميت دارد. اگر پيشنهاد بازي در فيلمي داشته باشيد كه در چند جشنواره داخلي و خارجي نمايش داده شود اما اكران عمومي گسترده نداشته باشد، رد مي‌كنيد؟
اگر يك فيلم اكران محدود داشته باشد به معني اين نيست كه مخاطب ندارد. بعضي فيلم‌ها، اصلاً مخاطب ندارند حتي اگر در تعداد زيادي سينما روي پرده بروند. فيلم‌هايي كه جنبه هنري و فرهنگي بيشتري دارند هم مخاطب دارند و بازي كردن در آنها، تجربه خوبي است. همان‌طور كه گفتم فيلمنامه و نقش براي من اهميت زيادي دارد. وقتي فيلمنامه‌اي را مي‌خوانم تقريباً مي‌توانم تشخيص بدهم كه مخاطب چگونه با آن برخورد مي‌كند. در اين مدت در يك فيلم كوتاه هم بازي كردم. اين فيلم‌ها مخاطب كمتري نسبت به فيلم‌هاي سينمايي دارد، اگر براي من فقط مخاطب انبوه مهم بود در چنين فيلمي بازي نمي‌كردم اما اين تجربه‌ها هم مخاطب خاص خودش را دارد و اين مخاطب براي من مهم است.
مسعود ده‌نمكي سوابق سياسي روشني دارد. از همكاري با او و داوري‌هايي كه ممكن بود درباره شما و فيلم «اخراجي‌ها» بشود، نترسيديد؟
ديدگاه و سوابق سياسي آقاي ده‌نمكي به خودشان مربوط است. من از زماني كه با او آشنا شدم به عنوان يك كارگردان به او نگاه كردم و او هم من را به عنوان بازيگر فيلمش پذيرفت، رابطه‌اي كاملاً‌ حرفه‌اي بين ما حاكم بود.
در اين مدت با كارگردان‌هايي كار كرده‌ايد كه اولين فيلمشان را مي‌سازند. اعتماد كردن به قابليت‌هاي اين كارگردان‌ها آسان است؟ ده‌نمكي البته دو فيلم مستند ساخته، آنها را ديده بوديد؟
در مقطعي كارگرداني به من اعتماد كرده و فرصت داده در فيلمي مثل «دوئل» براي اولين‌بار به طور جدي خود را محك بزنم. اين اعتماد را من به عنوان بازيگر به بعضي فيلمسازها داده‌ام و هيچ‌وقت فكر نكرده‌ام نبايد با يك كارگردان فيلم اولي همكاري كرد. در مورد آقاي ده‌نمكي هم دو فيلم مستند از او ديده بودم. «فقر و فحشا» به نظرم فيلم جسورانه و متفاوتي است. در همان مستندها هم مي‌توان استعداد آقاي ده‌نمكي در فيلمسازي را تشخيص داد. در كنار اينها تيمي كه قرار بود در ساخت «اخراجي‌ها» او را كمك كند، تيمي حرفه‌اي بود و من مي‌دانستم نتيجه همكاري اين گروه اگر شاهكار نشود، كار قابل دفاعي مي‌شود.
كسي توصيه نكرد با ده‌نمكي همكاري نكنيد؟
نه. اصلاً. واقعاً كسي چنين توصيه‌اي نكرد.
مجيد سوزوكي كاراكتري است كه ده‌نمكي او را ديده، يك كاراكتر واقعي كه وجود داشته. بازي در چنين نقشي جذابيت خاصي دارد؟
آقاي ده‌نمكي عكس او را به من نشان داد، خاطرات مختلفي از او برايم تعريف كرد كه شناخت من را از اين كاراكتر بيشتر مي‌كرد. مجيد، جواني است با ذهنيت مثبت، كم‌حرف و جدي. تلاش من و آقاي ده‌نمكي اين بود تا تصويري كه از مجيد سوزوكي ارائه مي‌دهيم واقعاً به او نزديك باشد.
اين شباهت‌ها در ويژگي‌هاي ظاهري هم رعايت شد؟ يعني نوع لباس پوشيدن و گريم شما قرار است مجيد سوزوكي واقعي را تداعي كند.
نوع لباس پوشيدن، شكل گريم، انگشترهايي كه در دست من است و حتي استفاده از تكيه‌كلام ما چاكريم در جهت نزديك شدن به آن شخصيت بود. شخصيتي كه مي‌خواستيم دوباره او را زنده كنيم.
جديتي كه در بازي شما مي‌بينيم دقيقاً خواسته ده‌نمكي بود؟ اين جديت كه در رفتار مجيد هست، جنس شوخي‌ها و نوع متلك‌ها او را كاملاً‌ از دوستانش متفاوت كرده.
از قبل رويش فكر كرده بوديم و خواسته آقاي ده‌نمكي بود. دوستان مجيد به جز مصطفي كه سينه‌سوخته و از همه بزرگ‌تر است، بقيه اهل فكر كردن نيستند، آنها اول عمل مي‌كنند بعد فكر مي‌كنند (مي‌خندد) اما مجيد سوزوكي با بقيه فرق دارد. در اين گروه، فقط او هدف دارد و به همين دليل، از بقيه متفاوت است.
مرگ مجيد در پايان فيلم، قابل پيش‌بيني و كليشه‌اي است. هر چند ده‌نمكي سعي كرده روي تحول مجيد خيلي تاكيد نكند.
مرگ مجيد بايد اتفاق مي‌افتاد. در دنياي واقعي هم مجيد سوزوكي در جبهه شهيد شد و اين فيلم بخشي از زندگي او را به تصوير مي‌كشد. همان بخشي كه با مرگش به پايان مي‌رسد.
در واقعيت هم مجيد سوزوكي همين مدت در جبهه بوده و در همين فاصله زماني شهيد شده؟
بله، مجيد سوزوكي مي‌آيد كه در جبهه گشتي بزند و بعد برگردد كه شهيد مي‌شود.
تحول مجيد براي شما قابل قبول است؟
به نظر من تحول باسمه‌اي در فيلم نمي‌بينيم. زماني كه فيلمنامه را مي‌خواندم آرزو مي‌كردم مجيد در پايان متحول نشود. اگر مي‌شد اين نقش را بازي نمي‌كردم. وقتي فيلمنامه به آخر رسيد خيلي خوشحال بودم كه تحول باسمه‌اي اتفاق نيفتاد و مجيد در لحظات آخر زندگي هم مرام خودش را دارد. اگر تحولي در مجيد مي‌بينيم از جنس خود اوست.
فكر مي‌كرديد براي بازي در نقش مجيد سوزوكي نامزد سيمرغ بشويد؟
موقع فيلمبرداري نمي‌شود به اين چيزها فكر كرد. موقع بازي در اين نقش اصلاً به اين بخش از ماجرا فكر نمي‌كردم.
يعني اصلاً گرفتن سيمرغ يا نامزد شدن در جشنواره اهميتي ندارد؟
مگر مي‌شود اهميت نداشته باشد. ديده شدن بازي‌ام در جشنواره و بعد از آن خيلي مهم است. درباره «اخراجي‌ها» اين اتفاق افتاد و من حس كردم كه مردم بازي من را ديده‌اند. اگر نامزد مي‌شدم يا جايزه مي‌گرفتم اين شيريني بيشتر مي‌شد ولي براي من كه يك بار سيمرغ بلورين گرفته‌ام، نظر مردم و استقبال آنها اهميت بيشتري پيدا كرده است.
اين روزها مشغول اجراي يك برنامه در راديو هستيد. اولين بار است كه در راديو فعاليت مي‌كنيد؟
اجراي يك برنامه سينمايي را برعهده دارم. با برگزيدگان سينماي ايران در سال 85 صحبت مي‌كنيم. اين روزها مشغول ضبط برنامه هستيم و از فروردين‌ماه پخش برنامه شروع مي‌شود. خوشبختانه اولين تجربه‌ام در راديو، اجراي يك برنامه سينمايي است كه در سرتاسر ايران پخش مي‌شود.
به نظر مي‌رسد به بازيگر محبوب كارگردان‌هاي سينماي جنگ تبديل شده‌ايد؟
(مي‌خندد) «به نام پدر» فيلم جنگي نبود.
حاتمي‌كيا بيشتر در حوزه سينماي جنگ فعاليت كرده.
به هر حال فيلمنامه خوب معيار انتخاب من است. اگر باز هم در اين حوزه پيشنهادهايي بشود مي‌پذيرم.
«اخراجي‌ها» جزو فيلم‌هايي است كه دوستش داريد؟
من همه فيلم‌هايي كه بازي كرده‌ام، دوست دارم. خوشحالم كه «اخراجي‌ها» فيلمي است كه هم من آن را دوست دارم، هم مردم.
به اندازه «دوئل» آن را دوست داريد؟
«دوئل» براي من يك قصه ديگر دارد و آغاز يك جريان است و با ديگر تجربه‌هايم قابل مقايسه نيست

مجموعه آثار:
- دختران انتظار (رحمان رضایی، 1378)
- نغمه (ابوالقاسم طالبی، 1381)
- دوئل (احمدرضا درویش، 1382)
- گرداب (حسن هدایت، 1384)
- به نام پدر (ابراهیم حاتمی کیا، 1384)
- سرگیجه (محمد زرین دست، 1384)
- اخراجی ها (مسعود ده نمکی، 1385)
- انعکاس (رضا کریمی، 1386)

مجموعه های تلویزیونی:
- تب سرد (علیرضا افخمی، 1383)
- در چشم باد (مسعود جعفری جوزانی، 1384)

.................................................. ....
جشنواره ها و جوایز:
- برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و دومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم دوئل - 1382
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم به نام پدر - 1384
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از نهمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم دوئل -

عکس دیدنی روز دوم جشنواره یاری با حضور بهرام رادان

Posted: 26 Jan 2011 12:08 AM PST



گزارش تصویری از روز دوم جشنواره فیلم یاری با حضور بهرام رادان به عنوان مهمان ویژه.در روز دوم جشنواره یاری دو فیلم بی پولی و تردید با بازی بهرام رادان نمایش داده شد.


چهره جدید بهرام رادان، سفیر ایران در مبارزه علیه گرسنگی! (عکس)
در مراسمی كه در دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد، صبح دوشنبه 6 اردیبهشت برگزار شد، بهرام رادان به عنوان اولین سفیر ایرانی در برنامه جهانی غذا در مبارزه علیه گرسنگی معرفی شد

با چه حسی هم میخوره !!

Posted: 26 Jan 2011 12:06 AM PST

واسه همین بهش ساخته ببین چه قدر تپل مپله.

نمایشگاه لیلا اوتادی! ( + عکس )

Posted: 26 Jan 2011 12:04 AM PST

لیلا اوتادی بازیگر جوان سینما این روزها علاوه بر بازیگری به تازگی به عکاسی نیز علاقه مند شده است و حتی نمایشگاه گالری جهان نما را نیز برگزار کرد.


لیلا اوتادی هم مثل خیلی از بازیگران دیگر,در رشته ای به جز بازیگری تحصیل کرده و سپس وارد این حرفه شده است.رشته تحصیلی او معماری بوده و به همین خاطر طی چند سال اخیر به هر کجا که سفر کرده عکس هایی با موضوع معماری شهر گرفته است.



لیلا اوتادی در این رابطه می گوید:به دلیل اینکه رشته من در دانشگاه معماری بود در آن دوران عکاسی هم می کردم اما نه در حد حرفه ای,به همین خاطر وقتی به جاهای مختلف سفر کردم تصمیم گرفتم عکاسی کنم و بعد نمایشگاهی را به نفع امور خیریه برگزار کنم.


من در دو سال اخیر به شهر های مختلفی مثل وین, پاریس, فلورانس, رم, بانکوک و...سفر کرده ام و اینکه ادیان مختلف چطور بر معماری هر شهری تاثیر گذاشته اند بررسی کرده ام.







عکس های جدید لیلا اوتادی

عکس های امین حیایی

Posted: 26 Jan 2011 12:01 AM PST














امین حیایی


فستیوال پیاز

Posted: 25 Jan 2011 10:13 PM PST





دسته گلهای بسیار زیبا برای عروس خانمهای زیبا!!!

Posted: 25 Jan 2011 09:49 PM PST



































زیباترین وال پیپرهایی که تا به حال دیده اید

Posted: 25 Jan 2011 09:48 PM PST




ایمیل ها، دارای www نیستند، لطفاً دقت كنید

Posted: 25 Jan 2011 09:43 PM PST

ایمیل ها، دارای www نیستند، لطفاً دقت كنید


خيلي از دوستان براي اينكه ايميل خودشون رو در جايي درج كنند

فكر ميكنند بايد اينطوري بنويسند

کد:

www.cyrus5698@yahoo.com
اگر موقع ايجاد ايميل www نزاشتيد پس ايميل شما بدون www هست

و اگه خواستيد ايميل خودتون رو در جايي بنويسيد اينطوري بنويسيد

cyrus5698@yahoo.com



www مختص آدرس سايت هست
مثلاً www.pacyrus.com



اين علت اصلي دريافت نكردن ايميل از طرف ما، براي خيلي از كاربران هست





.

طعم تلخ خیانت!!!

Posted: 25 Jan 2011 09:41 PM PST

از این که دوستان در این جمع با این طعم تلخ وگزنده آشنا نشده اند خدا را شکر می گویم وامیدوارم هیچ زمان نیز این طعم تلخ را درزندگی نچشید.
آنچه مرا وادار به نوشتن این مطلب کرد خیانتی بود که همسر یکی از دوستان بسیار نزدیکم به او کرد .
از شنیدن حرفها و درد دلهایش برآن شدم که این تجربه تلخ را باشما در میان بذارم.
وقتی که انسان با خیانتی روبرو می شو( با توجه به آنچه دراحوالات دوستم دیدم )با چند مرحله شاق و سخت روبرو می شود.1-بعداز آگاهی اولین فکر وتصور دروغ بودن و دراساس اشتباه بودن این موضوع است.دوستم میگفت (البته با خنده ،محاله محاله ،هرنوع خطایی را درهمسرم فکر می کنم جز این یک قلم رو).2- اما با گذشت چندساعت و پی بردن به مدارک و شواهد خیانت مرحله عصبانیت بود.وقتی از دوستم پرسیدم چرا عصبانیت ؟!گفت عصبانی از دست خودم و اعتماد بیش ازحدم.چرا هیچ وقت به فکرم خطور نکرد که ممکنه همسرم به من خیانت کنه؟چرا مثه احمقهارفتار کردم .3- مرحله تنفر از همسرش به طوری که حتی به او نگاه هم نمیکنه اصلااینگار او وجود خارجی نداره .به گفته ی خودش با این کار می خواهد به او بفهماند که برایش مرده است.اما تا کی ؟تا چه مرحله ؟
آیا به نظر شما این دوست عزیز من چه باید بکند.؟خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید.نظرتان را بگویید تا من بتوانم دوستم را از بحرانی که در ان گرفتار شده نجات دهم.
اما من هم به دنبال این ماجرا به یک نتیجه رسیدم برخلاف اصل قانون گه می گوید تمام افراد در مقابل قانون بی گناهند مگر این که خلاف آن ثابت شود. به این نتیجه رسیدم که باید تمام افراد را خائن و دو رو و دروغگو فرض کرد مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
نظر شما چیست؟

آخرين مدل حالگيري!

Posted: 25 Jan 2011 09:41 PM PST

داستان منو كي گذاسته اينجاااااااااااا .هههههههههههههههههههههههه� �ههههههههههههه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر

آخرین مطالب انجمن علمی پردیس کوروش کبیر